سی صفت منافق از نظر اسلام و قرآن / نشانه های منافق
منافق را با چه صفاتی می توان شناخت؟
1.دروغ گفتن
ابن تیمیه رحمه الله می گوید که دروغ گفتن از جمله ارکان کفر است. خداوند در قرآن کرین هرگاه از نفاق بحث کند فورا همراه آن از دروغ بحث می کند و همچنان هرگاه از دروغ بحث کند بلافاصله از نفاق بحث می کند. چنانچه می فرماید:«وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ»[منافقون/1] خدا گواهی می دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند(چرا که به سخنان خود ایمان ندارند)دروغ فرقی نمی کند که به صورت جدی یا شوخی یا برای فریب و انجام دادن کاری باشد شاخه ای از نفاق است.
2.پلید بودن در قول دادن به کسی
دلیل این صفت فرمایش پیامبر-صلی الله علیه و سلم- می باشد که می فرماید:«اذا عاهد غدر» روایت بخاری؛ یعنی هرگاه پیمانی با کسی ببندد پیمان شکنی می کند. هر کس به مسلمانی و حتی کافری پیمان دهد یا اینکه به همسر و یا پسر یا رفیق خود پیمانی دهد و بدون هیچ معذرتی شرعی پیمان و قول را به جا نیاورد و خیانت کند چنین عملی رکنی از ارکان نفاق است و چنین کسی علیه خود شهادت می دهد که وی منافق است.
3.خلاف وعده عمل کردن
هرکس به مسلمانی وعده دهد ولی در موقع خود آن را به جا نیاورد یا اینکه کسی به تو وعده داد که در ساعت فلان در فلان مکان همدیگر را ببینیم ولی بدون عذر شرعی آن را به جا نیاورد بدان که چنین شخصی علامتی از نفاق در درونش وجود دارد.(فرق بین خلاف وعده و پلید بودن در قول این است که مثلا شخصی به کسی قول دهد که فلان کار را انجام دهد یا فلان گناه را ترک کند ولی نه کار را انجام دهد و نه فلان کار را ترک کند این پلید بودن در قول است و لی خلاف وعده این است که شخصی به کسی وعده دهد در فلان وقت پیش تو می آیم و در موعد مقرر حضور پیدا نکند این خلاف وعده است.
4.سستی در عبادات
چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَإِذَا قَامُواْ إِلَی الصَّلاَةِ قَامُواْ کسَالَی»[نساء/142] منافقان هنگامی که برای نماز برمی خیزند، سست و بی حال به نماز می ایستند.
اگر کسی برای نماز خواندن یا برای صف اول یا برای ذکر و یاد خدا و یا برای دعوت اسلامی و یا برای هر نوع خیر و احسانی تنبل و سست بود و سستی می کرد بدان که چنین کسی در درونش وسوسه ی شیطان وجود دارد و شیطان می خواهد در درونش لانه کند. پس باید هوشیار باشد کسی که دو رکعت نماز می خواند به این معنا نیست که دیگر از نفاق دور است. چرا که منافقان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم همراه پیامبر نماز می خواندند ولی نماز را با سستی و تنبلی انجام می دادند. از ابو هریره روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند:«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ إِنَّ أَثْقَلَ الصَّلَاةِ عَلَی الْمُنَافِقِینَ صَلَاةُ الْعِشَاءِ وَصَلَاةُ الْفَجْرِ وَلَوْ یعْلَمُونَ مَا فِیهِمَا لَأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْوًا» رواه البخاری. سخت رین نماز برای منافق نماز عشاء و صبح است و اگر می دانستند که این دو نماز چقدر ثواب دارد آن را انجام می دادند اگر چه با چهار دست و پا باشد.
5.ریا در عبادات
خداوند متعال می فرماید: «یرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یذْکرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً»[نساء/142] با مردم ریا می کنند(و نمازشان به خاطر مردم است؛ نه به خاطر خدا) و خدای را کمتر یاد می کنند و جز اندکی به عبادت او نمی پردازند. ریا چگونه است: ریا این است که در جلو چشم مردم خود را نشان دهد که شخصی متقی است، و هر گاه تنها باشد به سرعت نمازش را بخواند، و هر گاه در مجلسی حضور داشته باشد ادب و عبادت و زهد از خود نشان دهد و اگر جدا شد بر عکس عمل کند پس هر کس هر عملی را به خاطر غیر خدا انجام دهد بادنید که ریا کار است و ریا نیز خود شرک است چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:« الریاء شرک» رواه احمد با سند جید و ابن ماجه.
6.با عجله نماز خواندن( و یا به تاخیر نماز خواندن)
چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:«یقُولُ تِلْک صَلَاةُ الْمُنَافِقِ یجْلِسُ یرْقُبُ الشَّمْسَ حَتَّی إِذَا کانَتْ بَینَ قَرْنَی الشَّیطَانِ قَامَ فَنَقَرَ أَرْبَعًا لَا یذْکرُ اللَّهَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا»علا بن عبدالرحمن وارد خانه ی انس بن مالک در بصره شد وقتی که از نماز ظهر فارغ شد در حالی خانه اش نزدیک به مسجد بود گفت بلند شوید و نماز عصر را بخوانید بلند شدیم و نماز عصر را خواندیم وقتی که نمازمان تمام شد گفت از رسول خدا شنیدم که می گفت چنین نمازی نماز منافقان است که به انتظار خورشید می نشنند تا اینکه شیطان آنان را فریب می دهد سپس بلند می شوند و به سرعت چهار رکعت نماز می خوانند و در آن جز اندکی یاد خدا نمی کنند.
نماز خواندن با عجله که هیچ گونه خشوع و خضوع و ترسی از خداوند در آن نباشد و همچنان کم ماندن در نماز و ذکر و یاد خداوند کم کردن در نماز و نبود هیبت و ترس از خداوند از جمله نشانه های منافق است.
7. کم کردن یاد و ذکر خدا
منافقان یاد و ذکر خدا می کنند ولی خیلی کم چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَلاَ یذْکرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً» [نساء/142] و خدای را کمتر یاد می کنند و جز اندکی به عبادت او نمی پردازند.
توجه: در این آیه خداوند متعال نفرموده اند که یاد خدا نمی کنند بلکه فرموده که کم یاد خداوند می کنند.
ز ابن صلاح شهرزوری که محدثی شافعی است پرسیدند که حد و مرز یاد خدا چقد است؟ وی نیز فرمود: هر کس اذکاری را که از پیامبر نقل شده را بخواند این نشانه ی یاد خدا بسیار کردن است. و همچنین هر کس اذکار بعد از نماز صبح و مغرب و دعاهای موقع خوردن و آشامیدن و بیدار شدن و رعد و برق و باران و ورود و خروج از مسجد را بخواند چنین کسی بسیار یاد خداوند می کند. بهترین کتاب ذکر و دعا «الأذکار» امام نووی و «الوابل الصیب» ابن قیم جوزی و«الکلم الطیب» ابن تیمیه است.
8.طعنه زدن به مسلمانان
از نشانه های منافق طعنه زدن به ایمانداران است و آنقدر که بد گویی مسلمانان می کند از یهود و مسیح و … بدگویی نمی کند و مسلمانان را مورد شوخی و مسخره قرار می دهد.
9.شوخی با قرآن و سنت
از نشانه های دیگر منافقان این است که به قرآن و سنت شوخی می کنند چنانچه قرآن می فرماید:«قُلْ أَبِاللّهِ وَآیاتِهِ وَرَسُولِهِ کنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ؛ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ کفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکمْ»[نساء/65 و66]. بگو: آیا به خدا و آیات او و پیغمبرش می توان بازی و شوخی کرد؟ ! (بگو: با چنین معذرتهای بیهوده) عذرخواهی نکنید. شما پس از ایمان آوردن، کافر شده اید. خداوند متعال این آیات را در مورد منافقانی نازل کرد که همراه پیامبر صلی الله علیه وسلم نماز می خواندند و روزه می گرفتند و جهاد می کردند.ولی وقتی یکدیگر را می دیدند و با هم می نشستند یکی از آنان می گفت هیچ کس را ندیده ام که به اندازه ی این اصحاب در فکر سیر کردن شکم باشد و ترسو باشد و نیز می گفتند که آیا این پیامبر با این چند نفر پرخور و ترسو می خواهد جهاد کند. سرانجام خداوند متعال این منافقان را کافر به حساب اورد و انان را رسوا کرد.شوخی کردن به لباس و مسواک و ریش و شکل و شمایل مسلمانان از نشانه های منافق است و انسان را کافر می کند.
10.قسم دروغ
خداوند متعال می فرماید:«اتَّخَذُوا أَیمَانَهُمْ جُنَّةً»[منافقون/2] آنان سوگندهای(دروغین) خود را سپری(برای رهائی از گرفتار آمدن به دست عدالت، و پوشاندن چهره واقعی خویش) می گردانند،
اگر از منافقی چیزی درخواست کنی بلا فاصله سوگند می خورد و آسان ترین چیز نزد منافق سو گند خوردن به دروغ است. مثلا یکی را غیبت می کند و بعد آن شخص می فهمد که فلانی او را غیبت نموده است. به او می گوید چرا چنین گفته ای؟ او نیز می گوید بخدا چنین حرفی نزده ام. یا به دروغ می گوید به کسی که تو محبوبترین کس نزد من هستی ولی در واقع دروغ می گوید وسوگند را وسیله ی تبرئه ی خود می کند. پس از جمله نشانه های بارز یک منافق این است که از همه کس بیشتر قسم می خورد.
11. بخشش مال، جهت رسیدن به اهداف خود
منافق مال می بخشد ولی از قلب دوست ندارد و یا اینکه خیر و حسنات دارد حتی مسجد می سازد ولی به خاطر شهرت است و درونا دوست ندارد ولی مسلمان وقتی که می بخشد وبخشش می کند شرح صدر پیدا می کند و شکر خدا می کند.
12.سر به زیر کردن مسلمانان و کوچک شمردن آنان
از جمله نشانه های منافقان این است که مسبمانان را بی اهمیت در نظر بگیرد و هر وقت بحث کند می گوید که کافر از مسلمان بهتر و قوی تر است و با شوخی می گوید که آیا مسلمانان می توانند با آمریکا که دارای سلاح اتمی است جنگ کنند؟ و می گوید نمی توانند.
منافق می گوید که ما مسلمانان همیشه در هلاکت و ناخوشی به سر می بریم ولی نمی داند که خداوند متعال بندگان خود را پیروز می گرداند چنانچه می فرماید: «إِن ینصُرْکمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکمْ وَإِن یخْذُلْکمْ فَمَن ذَا الَّذِی ینصُرُکم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَی اللّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ»[ آل عمران/160] اگر خداوند شما را یاری کند(همان گونه که در جنگ بدر یاری کرد) هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد، و اگر خوارتان گرداند(و دست از یاریتان بردارد، همان گونه که در جنگ احد چنین شد) کیست که پس از او شما را یاری دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند و بس.
همچنین نمی دانند که تنها خداوند است که عزت می بخشد. از جمله علامات منافق این است که وقتی می بینند جوانان رو به جهاد می کنند می گوید به نظر من اینان به جهاد نمی روند یا اگر کسی را دیدند که برای محاضره می رود می گوید که باور نمی کند این محاضره سود داشته باشد و هیچ نفی در این محاضره نمی بینم. یا اینکه به رفقای خود می گوید برای این درس ها حضور پیدا نکنید چرا که همه ی اینها تکراری است و در خانه خود بمان و وقت خود را به خاطر چند مطلبی که در کتابها است هدر نده. تمامی اینها را از نشانه ی سر به زیر کردن و سبک شمردن مسلمانان به حساب می آورد.
13.بزرگ قلمداد کردن واقعه کوچک
خداوند متعال می فرماید:«لَئِن لَّمْ ینتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لَا یجَاوِرُونَک فِیهَا إِلَّا قَلِیلاً»[احزاب/60] اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که در مدینه(شایعات بی اساس و اخبار دروغین پخش می کنند و) باعث اضطراب(مؤمنان و تزلزل دین ایشان) می گردند، از کار خود دست نکشند، تو را بر ضدّ ایشان می شورانیم و بر آنان مسلّط می گردانیم، آن گاه جز مدّت اندکی در جوار تو در شهر مدینه، نمی مانند(و بلکه در پرتو شوکت اسلام از آنجا رانده می شوند).
از جمله علائم منافق این است که مورد کوچک را بزرگ می کند مثلا وقتی می شنود یک مجاهد شهید شده می گوید شنیدم که صد مجاهد کشته شد. و یا اگر بشنود که یک شخص عالم در مسأله ای دچار اشتباه شده آن را بسیار تکرار می کند و می گوید که خدا همگی ما را هدایت کند این عالمی که ما داریم اشتباهات بسیاری دارد.. یا وقتی که یک داعی سخنرانی می کند بدون اینکه هیچ منظور و مقصودی داشته باشد برایش منظور و مقصود پیدا می کنند و می گویند که دیدید فلان داعی چگونه مرا مورد تهمت قرار می دهد و چگونه به ما بی احترامی می کند.
14.اشکال و شبه در قضا و قدر خداوند
خداوند متعال می فرماید:«الَّذِینَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا»[ آل عمران/168] آنان کسانی هستند که نشستند و ( از جنگ کناره گیری کردند و نسبت ) به برادران خود گفتند: اگر از ما اطاعت می کردند(و حرف ما را می شنیدند) کشته نمی شدند.
وقتی که مسلمانان به جنگ احد می رفتند منافقان می گفتند به جنگ نروید و با ما بمانید ولی مسلمانان رفتند و شهید شدند. منافقان در مجالس و محافل می گفتند که ما آنان را نصیحت کردیم و به آنان گفتیم که به جنگ نروند ولی آنان حرفهای ما را گوش نکردند، و اگر به حرفهای ما گوش می کردند کشته نمی شدند، به این خاطر منافقان از قدر خداوند رخنه می گرفتند و راضی به قدر خدا وند نیستند. و اگر به بلا و مصیبتی گرفتار شوند می گویند چطور شد و اگر چنین کاری می کردم چنین و چنان می شد. و مردم را لومه می کنند. ولی شخص مومن می گوید به خدا ایمان آورده ام و در برابر فرمانهای او گردن کچ می کنم چون مومن می داند که هر کاری برای او پیش بیاید از طرف خدا و قدر خداوندی است در نتیجه همیشه راضی به رضای خداوند است امام مسلم از صهیب روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:«عجبا لأمر المؤمن إن أمره کله خیر، إن أصابته سراء شکر، وإن أصابته ضراء صبر، وکان خیرا له، ولیس ذلک لأحد إلا للمؤمن» کار مسلمان شگفت اور است و تمامی کارهایش خیر است. اگر دچار خوشی و شادی شود خداوند را شکر گذار است پس برایش خیر است و اگر دچار بلا و ناخوشی شود صبر پیشه می کند باز برایش خیر است. چنین چیزی فقط برای انسان مومن است.
15.از انسان های خوب به خوبی یاد نکردن
چنین صفتی همانند غیبت کردن است، خداوند متعال می فرماید: «سَلَقُوکم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَی الْخَیرِ»[احزاب/19] زبانهای تند و تیز خود را بی ادبانه بر شما می گشایند(و مقامات شجاعت و یاری خویشتن را می ستایند، و پررویانه سهم هر چه بیشتر غنائم را ادّعاء می نمایند!) و برای گرفتن غنائم سخت حریص و آزمندند. منافق اگر از انسان صالح پشت کرد با زبانی تیز همانند شمشیر از او بحث می کند، و اگر از او در مورد انسانی صالح پرسیده شود می گوید: که خداوند ما و او را مورد عفو قرار دهد و این دعا را می کند ولی منظورش چیز دیگری است.
16.تأخیر در نماز جماعت
از ابن مسعود روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم- فرموده: «وَمَا یتَخَلَّفُ عَنْهَا إِلَّا مُنَافِقٌ مَعْلُومُ النِّفَاقِ» رواه مسلم. کسی جز منافق معلوم و آشکار از نماز جماعت به جای نمی ماند. بنابراین اگر کسی کاری نداشت و در صحت و سلامتی کامل به سر می برد بدون عذر شرعی از نماز جماعت به جا ماند و صدای اذان را می شنید و به مسجد نمی رفت شهادت دهید که منافق است.
17.شایعه کردن یک کار بد به نام کسی که کار خوب انجام می دهد
خداوند متعال می فرماید:«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکن لاَّ یشْعُرُونَ»[بقره/11 و12] هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید. گویند: ما اصلاحگرانی بیش نیستیم. هان! ایشان بی گمان فسادکنندگان و تباهی پیشگانند ولیکن(به سبب غرور و فریب خوردگی خود به فسادشان) پی نمی برند.
از جمله مشخصات بارز این صفت این است که کسی را می بینی می خواهد مردم را به هم بزند و دو زبانی می کند و شهادتی دروغ می دهد اگر از او بپرسی که فلانی چرا چنین کاری می کنی مگر از خدا نمی ترسی فورا در جواب می گوید به خدا می خواهم اصلاح کنم ولی در دلش می خواهد فساد را منتشر کند.
18.ظاهر و باطنش یکی نیست
خداوند متعال می فرماید: «إِذَا جَاءک الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّک لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یعْلَمُ إِنَّک لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ»[منافقون/1] هنگامی که منافقان نزد تو می آیند، سوگند می خورند و می گویند: ما گواهی می دهیم که تو حتماً فرستاده خدا هستی! – خداوند می داند که تو فرستاده خدا می باشی – ولی خدا گواهی می دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند(چرا که به سخنان خود ایمان ندارند). منافقان کسانی بودند که به ظاهر به پیامبر ایمان آورده بودند و به حق دندان می نهادند ولی باطنا راست نمی گردند به این خاطر خداوند آنان را برای مسلمانان معلوم ساخت. بنابراین اگر کسی ظاهر و باطنش یکی نباشد از صفات منافقان برخوردار است.
19.ترس از اینکه مبادا برایشان چیزی رخ دهد(ترسو بودن)
خداوند متعال فرموده«یحْسَبُونَ کلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِمْ»[منافقون/4] هر فریادی را بر ضدّ خود می پندارند و هر آوازی را به زیان خویش! چنین افرادی(منافقان) از این می ترسند که مبادا چیزی رخ دهد، مثلا اگر قیمت کالا سیر صعودی گرفت در مجالس و محافل می گویند که قیمت برنج و شکر و غیره چقدر گران شده است و چنین افرادی فقط غم شکمشان را دارند و دیگر به دین و دعوت و پیروزی اسلام و امر به معروف و نهی از منکر گوش فرا نمی دهند و اگر درجایی چیزی رخ دهد از هزار کیلومتی می ترسند و بدنشان از ترس به لرزه می افتد ولی مسلمان واقعی نفس و جان خود را به خدا فروخته و از پدید آمدن جنگ هیچ هراسی ندارد.
20.عذر تراشی به دروغ
وقتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم خواست با قوم بنی اصفرا جنگ کند در جنگ تبوک به جدی پسر قیس – که از بزرگان بنی سلمه بود- گفت همراه ما به جهاد بیا در جواب پیامبر گفت: من از فتنه ی زنان بنی اصفرا نسبت به خودم می ترسم. چنین عذر تراشی از نشانه های منافق است.(امروزه نیز چنین افرادی بسیارند وقتی به آنان می گویی گه چرا به مسجد نمی آیی؟ می گوید چون فلانی و فلانی در مسجدند و من می دانم که آنان اهل فسادند به این خاطر به مسجد نمی آیم و یا می گوید مسلمانی فقط به خواندن نماز نیست و …
21. امر به منکر و نهی از معروف!
خداوند متعال می فرماید: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمُنکرِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»[توبه/67] مردان منافق و زنان منافق همه از یک گروه(و یک قماش) هستند. آنان همدیگر را به کار زشت فرا می خوانند و از کار خوب باز می دارند و(از بذل و بخشش در راه خیر) دست می کشند. خدا را فراموش کرده اند(و از پرستش او روی گردان شده اند)، خدا هم ایشان را فراموش کرده است (و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است). واقعاً منافقان فرمان ناپذیر(و سرکش و گناهکار) هستند.
این چنین افراد می خواهند که منکرات و زنا و بد رفتاری و بی حجابی در میان مردم انتشار یابد و آوازهای مذموم و ناپسند و مجلات زنان عریان و تریاک و هرویین در میان مردم پخش شود، و می خواهند خیر و خوبی و علم و دعوت کم شود، وقتی که گفته می شود خدا و پیامبر چنین فرموده اند می گوید خودمان می دانیم که دین چه می گوید و به اندازه ی خود از دین بلد هستیم و می دانیم.
22.به خاطر بخیلی و خست اهل خیر و خیرات نیستند
منافقان بیشتر از همه کس نسبت به خیر و صدقات بخیل تر هستند، بعضی اوقات افرادی هستند که برای یک دعوتی غذا خوردن شصت گوسفند سر می برد برای اینکه در ملأ عام نامش منتشر شود ولی اگر برای کار خیری به او گفته شود که باید ده دینار بیاوری او برایت یک دینار می اورد و می گوید که به خدا همین یک دینار را دارم. خداوند متعال می فرماید:« وَ یقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ»[توبه/67] و (از بذل و بخشش در راه خیر) دست می کشند.
23.یاد نکردن خداوند متعال
یکی دیگر از صفات منافقان این است که از همه چیز یاد می کنند ولی از خدا یادی نمی کنند. از همسر و بچه ها و آرزوها و تمام چیزهای دنیایی یاد می کنند و تنها خدا را یاد نمی کنند. در حالی که خدا را فراموش کردن بزرگترین بلا مصیبت است که منافقان به آن گرفتارند خداوند متعال می فرماید:«نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیهُمْ»[توبه/67] خدا را فراموش کرده اند(و از پرستش او روی گردان شده اند)، خدا هم ایشان را فراموش کرده است(و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است). دوستان خداوند و اولیاء الله در همه وقت خدا را یاد می کنند ولی منافقان کمتر یاد خدا می کنند و خداوند متعال نیز آنان را از یاد می برد و به انان پشت می کند و آنان را پشت می اندازد.
24.دروغ پنداشتن وعده های خداوند و پیامبر صلی الله علیه و سلم
خداوند از زبان منافقان می فرماید:« وَ إِذْ یقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً» [احزاب/12] و(به یاد آورید) زمانی را که منافقان و آنان که در دلهایشان بیماری(نفاق) بود می گفتند: خدا و پیغمبرش جز وعده های دروغین به ما نداده اند.
سبب نزول این آیه چنین است که وقتی پیامبر در جنگ احزاب در وقت کندن خندق بودند به سنگی رسیدند که بیرون نمی امد، پیامبر داخل خندق رفت با یک پتک یه ضربه به آن زد که قسمتی از سنگ جدا شد و برای بار دوم که به سنگ ضربه زد تکه ای دیگر جدا شد و فرمود گنجینه ها ی قرمز و سفید ملک امت من می شود. منافقان در بیرون از خندق می گفتند که نگاه کنید وعده ی گنجینه ی کسری و قیصر به ما می دهد در حالی که همه ی ما از ترس کار قضای حاجت نمی کنیم. این نیز یکی از صفات بارز منافقان می باشد.
25.اهمیت به ظاهر و فراموش کردن باطن
دیده می شود که منافقان لباس و پوشش زیبا به تن می کنند ولی درونشان آلوده و فاسد است. نمی گوییم که لباس زیبا به تن کرده نشود بلکه مسلمان باید لباس زیبا به تن داشته باشد و بوی خود را معطر کند و همراه آن درون خود را نیز با ذکر و یاد خدا و صداقت و دلسوزی زیبا سازد تا زیبایی درون و بیرون باهم باشد.
26.آگاه نبودن از دین
آنچه که می توان منافقان را با آن مشخص کرد آگاه نبودن از دین است، از همه چیز خبر دارد و همه چیز را می داند مثلا می داند یک ماشین چگونه کار می کند و پایتخت فلان کشور کجاست و در آن شهر چه چیزی وجود دارد ولی اگر از دین چیزی از او پرسیده شود چیزی بلد نیست چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَلَکنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ»[منافقون/7] ولیکن منافقان نمی دانند. پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «من یرید الله به خیرا یفقه فی الدین» رواه البخاری و مسلم. یعنی هر کسی که خدا بخواهد چیزی نصیب او گرداند او را در دین آگاه می سازد.از نشانه های ایمانداران این است که خود را از دین آگاه سازد و هر چیزی که خیری زیاد در آن باشد تلاش کند آن را بدست اورد. منافقان دوست ندارند که در مجالس و محافل از عبادات و نماز بحث شود و چنین می پندارند که این زبانی دیگر است که با آن حرف می زنند و بحث از موارد دینی برای او ناخوشایند است.
27.شادی در برابر غم مخالفان و مسلمانان
دلخوش بودن به اینکه بلا و مصیبتی برای ایمانداران پیش آید، و ناراحت و اندوه شدن هنگامی که برای مسلمانان شادی و خوشی پیش آید: خداوند متعال می فرماید:« إِن تُصِبْک حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْک مُصِیبَةٌ یقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ»[توبه /50] اگر نیکی به تو رسد و پیروزی و غنیمت یابی، این توفیق ) ایشان را ناراحت می کند، و اگر مصیبتی به تو دست دهد(و مثلاً کشته ها و زخمیهائی داشته باشی، شادی می کنند و) می گویند: ما که تصمیم خود را از پیش گرفته ایم ( و قبلاً خویشتن را برحذر از این بلا داشته ایم) و شادان برمی گردند و می روند.
پس منافق به محض شنیدن اینکه بلایی و یا مصیبتی برای مسلمانان پیش امده آن را پخش می کند و چنان وانمود می کند که دوست ندارد و با پیش امدن این بلا ناراحت است، ولی قلبا به آن دلخوش می کند، و هرگاه برای مسلمانان خوشی و شادی پیش آید برای او دلنگرانی و دلتنگی است.
28.زبان لوسی و زیاد گفتن
حرفهای بزرگ زدن و بی معنا و با گردن درازی حرف زدن از نشانه های نفاق است و هر وقت می خواهند از همه کس خوبتر حرف بزنند چنین حرف می زنند که با آن مردم را فریب دهند خداوند متعال می فرماید:« وَ إِن یقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»[منافقون/4] و هنگامی که به سخن در می آیند(به علّت حلاوت کلامشان) به سخنانشان گوش فرا می دهی. و چنین می پندارند که از همه کس فهمیده تر و عاقل ترند که درواقع این چنین نیست.
29.تظاهر به حیا درجلو مردم و از خدا حیا نکردن
این نشانه از بارزترین صفات برای جدایی منافقان از کافران است. که جلو چشم مردم گناه نمی کنند ولی وقتی که مردم او را نمی بیند گناه می کند و خداوند متعال را برای دیدنش کم می پندارد چنانچه خداوند متعال می فرماید:« یسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ»[نساء/108] آنان می توانند خیانت خود را از مردم پنهان دارند، ولی نمی توانند آن را از خدا پنهان دارند که همیشه با آنان است. ولی ایمانداران واقعی خداوند را حاضر و ناظر حرکات و سکنات درونی و ظاهریش می دانند در پنهان و آشکار.
30.مشهور بودن به فحاشی و زیاده روی در آن
هرگاه با کسی درگیر شد زیاده روی می کند و رو در روی او انواع حرف های رکیک و زشت می زند: چنانچه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده اند «اذا خاصم فجر» رواه الشیخین. علما فرموده اند که منظور از حدیث این است هرگاه کسی با مسلمانان فقط در گیر شد کافر است ولی اگر همراه درگیری فجور کرد خدا شاهد است که او منافق است.
افزودن دیدگاه جدید