فرانسیس فوکویاما طراح نقشه پروژه 2020 برای براندازی انقلاب / براندازی انقلاب از نظر فوکویاما
فرانسیس فوکویاما (متولد در شیکاگو) فیلسوف پرآوازة آمریکایی و استاد در رشتة اقتصاد سیاسی بینالملل است که هماکنون در دانشگاه جان هاپکینز واشنگتن به تدریس اشتغال دارد. وی همچنین دارای سابقة کار در ادارة امنیت امریکا و نیز تحلیلگر نظامی در شرکت «رند» از شرکتهای وابسته به پنتاگون می باشد.وی پس از نگارش مقاله پایان تاریخ و واپسین انسان (The End o History and the last man) در ۱۳۶۸/۱۹۸۹ که در ۱۳۷۰/۱۹۹۱ با تفصیل بیشتر و به همین نام، به صورت کتاب در آمد، به شهرت جهانی رسید. در این دو نوشته، فوکویاما به دفاع تاریخی از ارزشهای سیاسی غربی برخاست و استدلال کرد که رویدادهای اواخر قرن بیستم نشان می دهد که اجماعی جهانی به نفع دموکراسی لیبرال به وجود آمده است. این اجماع، مساوی است با پایان تاریخ به معنای این که در شکل گرفتن اصول و نهادهای بنیادی دموکراسی، پیشرفت بیشتری به وجود نخواهد آمد. البته، باز هم رویدادهایی خواهد بود، ولی تاریخ، به معنای داستان جهانی رشد و شکوفایی آدمی، خاتمه یافته است.
نظریه های فوکویاما درباره پایان تاریخ و نیز نظریه های جنگ تمدن ها و نظریه جنگ مذاهب از هانتینگتون از پایه های فکری تحولات بین المللی در چند سال گذشته بوده است و اتفاقاتی که در سال های گذشته پیش آمده و شکست نماینده فکری غرب (آمریکا) و شکست اسرائیل و پیروزی های چشمگیر کشورها و گروه های اسلامی شیعی نظریه های این متفکر غربی را زیر سوال برده است.
فوکویاما نظریه های معروف و نیز اعترافات معروفی دارد که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است که شما در این جا بخشی از اعترافات او را از گفته ها و نوشته هایش میخوانید.
اگر آمریکا بخواهد به ایران حمله کند !
فوکویاما میگوید: دولت آمریکا در حمله نظامی به ایران، منزویتر از زمانی خواهد شد که قصد داشت به عراق حمله کند و اسرائیل تنها کشوری خواهد بود که به یقین با آمریکا در این تصمیم متحد خواهد شد.
هزینه نظامی آمریکا در حال حاضر برابر است با هزینه نظامی کل جهان، در نتیجه این سوال وجود دارد که چرا چنین قدرتی نتوانسته بعد از چهار سال و هزینه کردن حدود پانصد میلیارد دلار و کشته شدن شمار زیادی از نیروهای نظامی خود، صلح را به کشوری کوچک مانند عراق بازگرداند و حتی آن را کمی به سوی دموکراسی پیش ببرد؟
برخلاف القاعده، ایران نه یک شبکه بلکه یک کشور است که (برخلاف عراق) تاریخی کهن و معتبر دارد و به خاطر افزایش قیمت نفت مملو از امکانات گوناگون است؛ حکومت اسلامی حاکم بر این کشور – به ویژه پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد – خط مشی تهاجمی در پیش گرفته است
در واقع آمریکا در وضعیتی نیست که به کشوری دیگر حملة نظامی و آن را اشغال کند، به خصوص کشوری که سه برابر عراق مساحت دارد. چنین حملهای باید از طریق هوا صورت بگیرد که به تغییر حکومت و نهایتا متوقف کردن برنامه تسلیحات اتمی این کشور نخواهد انجامید.
در همین حال، اطمینانی نیست که اطلاعات آمریکا در مورد تاسیسات هستهای ایران، بهتر از اطلاعات این کشور در زمان حمله به عراق باشد. حمله هوایی همچنین به احتمال زیاد باعث افزایش حمایت از حکومت ایران خواهد شد، نه سقوط آن و همچنین باعث تحریک حملات علیه اهداف آمریکایی و متحدانش در سراسر جهان خواهد شد. دولت آمریکا در حمله نظامی به ایران منزویتر از زمانی خواهد شد که قصد داشت به عراق حمله کند و اسرائیل تنها کشوری خواهد بود که به یقین با آمریکا در این تصمیم متحد خواهد شد.
شیعه به روایت فوکویاما
درسال ۱۹۸۶ یعنی دراوج پیروزیهای رزمندگان اسلام درجبهه مقاومت علیه استکبار جهانی ، فرانسیس فوکویاما درکنفرانسی در اورشلیم تحت عنوان بازشناسی هویت شیعه که توسط صهیونیستها برگزارشد، گفت:« شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاتراز تیرهای ماست.پرنده ای که دوبال دارد: یک بال سبزویک بال سرخ. بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی اوست.چون شیعه در انتظار عدالت به سرمی برد،امیدوار است وانسان امیدوارهم شکست ناپذیر است.
او همچنین گفت: نمیتوانید انسانی راتسخیر کنید که مدعی است کسی خواهد آمد که در اوج ظلم و جور، دنیا را پراز عدل و داد خواهد کرد. شیعه با این دو بال ، افق پروازش خیلی بالاست وتیرهای زهرآگین سیاسی، اقتصادی ،اجتماعی،فرهنگی ،اخلاقی و…به آن نمیرسد.از نظر فوکویاما شیعه بعد سوم هم دارد که بسیار مهم است:« این پرنده زرهی به نام ولایت پذیری برتن دارد.دربین کلیه مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که نگاهش به ولایت فقهی است.یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد.این نگاه، برتر از نظریه نخبگان افلاطون است.»
شاید این استدلال های قوی را از نظریه پردازان شیعه هم کم شنیده باشیم که فوکویاما به عنوان یکی از معماران نظریه های دنیای نو به زبان می آورد.
جنگ عراق
فوکویاما که از هواداران تحت فشار دادن و تغییر رژیم در عراق بود، از اولین کسانی بشمار می رود که در مورد این مساله دچار تردید شد و سرانجام با آن به مخالفت پرداخت.
مجله «نیو ستیتزمن» در این مورد و در معرفی کتاب «پس از نومحافظه کاران» فوکویاما مینویسد: فوکویاما پیش و پس از ١١سپتامبر، خواستار فشار بر عراق بود ولی هر چه به حمله نهایی نزدیکتر شدیم، بیشتر در مورد موضع خود دچار تردید شد. این مجله می افزاید باید در نظر گرفت که نومحافظه کاران، تنها هواداران جنگ عراق نبودند، بلکه روشنفکرهای چپ امریکایی، بسیاری از دمکراتها و جمهوریخواهانی که جز نومحافظه کاران نبودند، طبل جنگ را بصدا در آوردند.
پیروزی سریع آمریکاییها در پسگیری کویت، عملیات کوزوو و شکست دادن طالبان باعث شدند که نومحافظه کاران تغییر رژیم در عراق را نیز ساده بپندارند. فو کویاما می گوید در مورد مساله سلاحهای کشتار جمعی در عراق به شدت غلو شده بود. آمریکا در حمله به عراق، حتی به نظر هم پیمانانش اهمیت نداد و استثنا بودن خود را مطرح کرد.
آخرین درس از اقدام نظامی علیه عراق این بوده که دولت کنونی آمریکا، در ادارة روز به روز سیاستهای خود در مورد عراق ناتوانی زیادی نشان داده است. یکی از این ناتوانیها، ضعف دولت بوش در دنبال کردن اهداف بلند پروازانهاش بوده است.در حالیکه آمریکا حدود سه سال پیش (ژوئن ۲۰۰۴) با موفقیت توانست اختیار حاکمیت عراق را به دست بگیرد و همچنین شش ماه بعد از آن انتخابات سراسری در این کشور برگزار شد، در آموزش ارتش عراق، انتصاب سفرا و از همه مهمتر در بازخواست مقاماتی که در عراق بد عمل کردهاند، شکست خورده است
فوکویاما می گوید: پروژه چندانی برای باز سازی عراق وجود نداشت و حل مسایل پس از حمله بسیار ساده عنوان شده بود. چرا که رامسفلد وزیر دفاع امریکا، جنگی سریع با جنگ افزار سبک و متحرک، و با تعداد محدودی نظامی را طرح ریزی کرده بود. در پی اثبات کارایی چنین عملیاتی بود که باعث گرفتاری آمریکاییها شد. این جنگ باعث محدودیت عمل نیروهای آمریکایی در جاهای دیگر دنیا شده است و ناکامی در آن می تواند باعث چرخش سیاست خارجی آمریکا به سوی واقع گرایی وحتی منزوی شدن این کشور شود. به عبارت دیگر سناریوی پس از ویتنام دوباره تکرار می شود. فوکویاما امیدوار است چنین وضعی پیش نیاید چون قوی ترین و ثروتمندترین کشور دنیا می تواند نقش مهمی در جهان ایفا کند.
پایان تاریخ
او در سال ١۹۹۲ با نوشتن کتا ب پایان تاریخ و انسان آخر به شهرت جهانی رسید. فوکویاما در این کتاب که اند کی پس از فروپاشی شوروی نوشته شده، لیبرال دمکراسی را مقصد نهایی تمام جوامع دانسته است.
در نظریه پایان تاریخ، فوکویاما معتقد است که همه مردم در پی دستاوردهای مدرن شدن از قبیل رفاه بیشتر و بهداشت بهتر و غیره هستند. آنها پس از بالا رفتن سطح زندگی، به تدریج خواستار مشارکت در سیاست شده و در دراز مدت جامعه به سوی لیبرال دمکراسی سوق داده خواهد شد
فوکویاما شکست ایدئولوژی کمونیسم روسی را دلیلی بر پیروزی ارزشهای لیبرال دموکراسی غرب و به فرجام رسیدن منازعات ایدئولوژیکی تصور کرد.رؤیای خوش فوکویاما چندان نپایید و با تغییر و تحولات سیاسی، اقتصادی و نظامی پس از بیرنگ شدن حضور روسها و پایان یافتن به اصطلاح جنگ سرد، جهان وارد دوران تازهای گردید و غولهای دیگری وارد مناسبات بینالمللی شدند و خیلی زود دانسته آمد که سخن گفتن از نظام تک قطبی جهان، هذیانی بیش نیست و با شرایط تازه جهانی، نه تنها آمریکا قدرت اول پایان قرن نیست، بلکه با توجه به سه عامل ذیل:
الف. قدرت گرفتن مجدد تمدن و حوزههای سیاسی، نظامی – و حتی اقتصادی – جهان اسلام و به تعبیر غربیها رشد حیرتانگیز «بنیادگرایی اسلامی»؛
ب. سربر آوردن قدرتهای تازهای به نام چین و هند از یک سو و ژاپن از سوی دیگر؛
ج. تشکیل اتحادیه اروپا
منافع آمریکا به اندازه شرایط حاکم بر دنیای به اصطلاح دو قطبی هم تأمین نمیشود.
فوکویاما به تازگی کتاب دیگری به نام پس از نومحافظه کاران منتشر کرده و موضوع اصلی آن را سیاست خارجی امریکا پس از ١١ سپتامبر دانسته است. او در کتاب ۲۰۰ صفحه ای خود، ریشه های تاریخی و تحول اندیشه نومحافظه کاران را بررسی می نماید و توضیح می دهد که چرا خود را دیگر یک نومحافظه کار نمیداند و چرا از نظریه های قبلی خود برگشته است.
اگر نظریه فوکویاما با دیده دقت نگریسته شود می بینیم که او در واقع پایان تاریخ را گم کرده است، چون اگر بشریت بداند که جامعه آرمانی او آن چیزی است که الان وجود دارد، جا دارد به یک خودکشی دسته جمعی دست زند
و نیز بعد از تحولات اخیر واضح شد که لیبرال دموکراسی غرب توان ترسیم آینده انسان ها را با نظریه های خود ندارد و ادعاهای سیاستمداران غربی برای آزادی و رفاه مردم جهان توهمی بیش نیست ، به قول دوست ارجمندی که مثال می زد و میگفت: چگونه است فرانسه که مهد آزادی و تمدن غربی است نتوانسته نیم متر پارچه را بر سر چند دختر محجبه تحمل کند.
البته بد نیست بدانید نظریه پایان تاریخ فوکویاما نگاهی خوشبینانه و ساده لوحانه در برابر نظریه برخورد تمدن های هانتینگتون است که آینده دنیا را تاریک تصور میکند و جایی برای امید انسان ها هم نمیگذارد.
گر چه فوکویاما سخن از جنگ نمیکند ولی نمیتوان برای رسیدن جهان به لیبرال دموکراسی از آن فرار کند؛ زیرا برای غلبه این شیوه و روش زیست بر جهان باید اندیشه و یا اندیشههای رقیب از سر راه کنار روند و یا کنار گذاشته شوند برای همین است که خیلی ها نظریه جنگ تمدن های هانتینگتون را پیش نیاز عملی شدن نظریه فوکویاما میدانند که بعد از جنگ تمدن ها و از بین رفتن فرهنگ های مختلف بخصوص فرهنگ اسلامی ، لیبرال دموکراسی بر جهان حاکم خواهد شد.
فوکویاما و اخلاق در آمریکا
فوکویاما از جمله کسانی است که به فروپاشی اخلاق در غرب اعتراف کرده و در مقاله با عنوان «اخلاق و فرهنگ در آمریکا» میگوید: ویلیام جی. بنت در سال ۱۹۹۴ کتابی را به عنوان نمایه شاخص های برجسته فرهنگی منتشر کرد و آمارهای مختلفی در باره گرایش های اجتماعی ارائه داد. بنت نشان داد که بین اواسط دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰، سلامت اجتماعی آمریکا به صورت هولناکی وخیم بوده است. در دهه ۱۹۹۰،از هر سه نوزاد آمریکایی یکی نامشروع متولد می شود. تقریبا یک سوم مردان آمریکایی آفریقایی تبار که بین ۲۰ تا ۲۹ ساله اند به نحوی گرفتار نظام عدالت جزایی می شوند و همچنین دانش آموزان آمریکایی شرکت کننده در المپیادهای جهانی در مقایسه با کشورهای صنعتی دیگر، نازلترین رتبه ها را اخذ می کنند. طبق استدلال بنت، هرچند آمریکاییان از لحاظ مادی ثروتمندتر از هر زمان دیگر هستند، در وضعیت وحشتناک فقر اخلاقی به سر می برند.
از نگاه برخی آمریکاییان، آمریکا تنها کشوری نیست که مشمول این تحولات اجتماعی شده است; بلکه همه کشورهای صنعتی غیرسیاسی، شاهد اختلالات اجتماعی بسیار عظیمی در دهه ۱۹۹۰ بوده اند. من این پدیده را فروپاشی عمیق ارزش های اجتماعی غرب نامیده ام.
اکنون کسانی چون فوکویاما، هانتینگتون، مک لوهان و… هستند که سرنوشت غرب و میلیاردها انسان را با تصورات خام خود در دنیای لیبرال دموکراسی غرب به حراج گذاشته اند و سعی دارند موعود عصر جدید باشند اما نتیجه این تفکرات و نظریه ها تا الان استثمار ملت ها و نابودی فرهنگ ها و اشغال کشورها و کشته شدن صدها هزار انسان بیگناه و… بوده است.
افزودن دیدگاه جدید