نگاهی به فرمایشات مقام معظم رهبری در جنگ ۳۳ روزه لبنان

و اما لبنان… و ما ادراک ما لبنان… لبنان به برکت همت و شجاعت مردم خود درخشید.

الوعد الصادق
اسرائیل به هشدارهای دبیرکل حزب‌الله اعتنا نمی‌کرد. سید حسن نصرالله گفته بود اسرای لبنانی را آزاد کنند، اما گوششان بدهکار نشد. دست‌آخر حزب‌الله مجبور شد اقدام متقابل کند و اسیر بگیرد. حزب‌الله عملیات «الوعد ‌الصادق» را انجام داد که موفق هم بود و برای مقاومت خیر به همراه داشت، ولی انگار خیر بزرگ‌تری هم در راه بود.

الوعد الصادق بهانه‌ای شد برای اسرائیل که به لبنان حمله کند؛ حمله‌ای که ربطی به ماجراهای اخیر هم نداشت و قسمتی از یک برنامه‌ی بزرگ بود که حالا تنها زودتر اجرایش می‌کردند. ولیّ ‌امر مسلمین کمی بعدتر از وقوع این حمله در پیامی به این مسئله اشاره کردند: «امروز برای همه روشن شده است که تهاجم به لبنان نقشه‌ای از پیش طراحی شده و اقدامی امریکایی-صهیونیستی به عنوان گامی اساسی در راه تسلط بر خاورمیانه و جهان اسلا‌م بوده است.»

چهارمین ارتش مجهز دنیا با چندین هزار نفر نیروی سر تا پا مسلح، پشتیبانی آمریکا و باقی دار و دسته‌اش، با جیب‌های پر از دلار و با تجهیزات فوق پیشرفته، ۳۳ روز تمام از هیچ جنایتی مضایقه نکردند. آمده بودند به جنگ کمتر از هزار جوان مجاهد که سلاح‌شان ایمان بود.

اسرائیل و آمریکا و دولت‌های غربی که باب جنگ را باز دیده بودند، برای فرار از فشار ملت‌های دنیا، در صحبت‌هاشان حزب‌الله را تهدیدی برای مردم منطقه ‌شمردند و مسلح ‌بودن آن را خطری بزرگ خواندند، اما پاسخ ولی‌ امر مسلمین به شانتاژ تبلیغاتی خلع سلاح حزب‌الله در روزهای آغازین تجاوز این‌چنین بود:«این اتفاق هیچ‌گاه نخواهد افتاد، زیرا مردم لبنان قدرشناس حزب‌الله هستند و می‌دانند که بازوان توانمند و مقتدر مقاومت اسلامی است که در مقابل صهیونیست‌ها ایستاده و موجب شده است خواب آشفته‌ی آنان برای تسلط بر لبنان تعبیر نشود.» (دیدار با مداحان؛ ۱۳۸۵/۴/۲۵)

پایشان در گِل ماند
همه‌ می‌دانستند که دعوا نه بر سر لبنان بود و نه اسرا، که پای خاورمیانه در میان بود. به قول رهبر انقلاب: «دشمن به‌غلط پنداشته بود که با حمله به لبنان ضعیف‌ترین حلقه‌ی کشورهای منطقه را هدف قرار می‌دهد و طرح وهم‌آلود خاورمیانه‌ی دلخواه خود را کلید می‌زند.» ولی این طرح و برنامه یک «اما»ی بزرگ داشت: «دشمن، یعنی آمریکا ـ اسرائیل، از صبر و هوشمندی و دلاوری ملت لبنان غافل بود.‌ از توانایی بازوان ستبر لبنان غافل بود.» (پیام تبریک به مناسبت پیروزی مقاومت لبنان)

زمان زیادی صرف طراحی حمله به لبنان کرده بودند. ریز و درشت را هم به خیال خودشان در محاسبه آورده بودند. از انبارهای مهمات حزب‌الله تا پناهگاه‌های مجاهدان را در برنامه‌شان دیده بودند و حتی تأسیسات زیربنایی و حیاتی کشور لبنان را. بمب‌ها و موشک‌های آمریکایی و اسرائیلی هم که آماده‌ی شلیک بودند، اما همان غفلتی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حرفش را زده بودند، حسابی کار دستشان داد؛ غفلت از صبر یک ملت و از بازوان ستبر مقاومت.

کار آن‌جوری که می‌خواستند پیش نرفت. پایشان در گل ماند. بعد هم مثل بیشتر اوقاتی که عرصه به آنها تنگ می‌شود، با چراغ سبز و حمایت آمریکا دست به وحشی‌گری زدند و مصیبت‌هایی مانند فاجعه‌ی قانا را پیش آوردند. صهیونیست‌ها در سایه‌ی حقوق بشر آمریکایی، زن و مرد و کودک را در قانا به خاک و خون کشیدند. با این حال از دیوار صدا درآمد، ولی از طبع نازک کاخ سفید نه. انگار دنیا یک بام داشت، ولی هواهایش خیلی بیشتر از دو تا بود.

بیست روز از حمله‌ی صهیونیست‌ها به لبنان گذشته بود که فاجعه‌ی قانا را رقم زدند؛ فاجعه‌ای که عمق آن، پیام ولی‌امر مسلمین را در پی‌داشت: «آن کودکان معصوم، آن تن‌های ضعیف و رنجور، آن دل‌های وحشت‌زده و کوچک به چه گناهی کشته شدند؟ دل آتش‌گرفته‌ی مادران و پدران آنان چرا باید به دست صهیونیست‌های خونخوار و حامیان مست و مغرور امریکایی این‌چنین کباب می‌شد؟ بیست روز بمباران بی‌وقفه‌ی لبنان، بیست روز جنایت در حجم انبوه، ویران‌سازی یک کشور و قتل عام غیر نظامیان در آن و فاجعه‌ای همچون کشتار قانا از کدام پشتوانه‌ی منطق و استدلا‌ل برخوردار است که دنیای مدعی تمدن و سازمان ملل و دولت‌ها و سازمان‌های مدعی حقوق بشر این‌گونه در برابر آن خونسرد و بی‌تفاوتند؟ […] آنچه در لبنان اتفاق افتاد، حقوق بشر امریکایی را برای همه معنا کرد و خاورمیانه‌ای را که دولت امریکا در پی آن است، نشان داد.»

پایشان در گل ماند. بعد هم مثل بیشتر اوقاتی که عرصه به آنها تنگ می‌شود، با چراغ سبز و حمایت آمریکا دست به وحشی‌گری زدند و مصیبت‌هایی مانند فاجعه‌ی قانا را پیش آوردند. صهیونیست‌ها در سایه‌ی حقوق بشر آمریکایی، زن و مرد و کودک را در قانا به خاک و خون کشیدند.

چهارمین ارتش مجهز دنیا!
در آن پیام رهبر انقلاب اسلامی از «گرگ وحشی صهیونیزم» هم گفتند و این‌که تنها راه مقابله با آن، «مقاومت فداکارانه» است؛ کاری که جوانان لبنانی خوب بلد بودند، جوانانی که ایشان در تعریف از آنها گفته بود: «مشت پولا‌دین جوانان مؤمن و شجاع و مظلوم لبنانی اکنون بر چهره‌ی زشت متجاوزان فرود آمده و شیشه‌ی غرور مستانه‌ی آنان را شکسته است.»

مقاومت فداکارانه‌ای که آن روزها تنها حرفش نبود و جوانان حزب‌الله نمایشگاهی از آن به راه اندخته بودند، آن‌قدر مهم شد که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌اش بگویند: «اگر لبنان تسلیم تجاوز اسرائیل و امریکا می‌شد و اگر جوانان مجاهد حزب‌الله و مردم مظلوم جنوب رنج این دفاع مقدس را به جان نمی‌خریدند، محنتی بلندمدت و ذلتی روزافزون همه‌ی ملت لبنان را تهدید می‌کرد و ادامه‌ی این روند تهاجمی، تمام این منطقه را در بر می‌گرفت. امروز حزب‌الله خط مقدم دفاع از امت اسلا‌می و همه‌ی ملت‌های این منطقه است.»

ماشین جنگی صهیونیست‌ها برای خودش پز زیادی داشت و با حمایت‌های مادی و معنوی آمریکایی، کلی سر و صدا به راه انداخته بود. تا آن روز هم در بیشتر موارد مایه‌ی قوت قلب اشغالگران بود. چرخ روزگار اما رساندشان به سرزمین مقاومت و مجاهدان حزب‌الله و به قول رهبر انقلاب این ارتش مفتضح شد: «قوام این دولت هم به ارتش آن است. ارتش باید مورد اعتماد مردمش باشد. آن‌چه در این حادثه مفتضح شد، ارتش اسرائیل بود که دولت و تشکیلات و همه‌ى روحیات ملى آنها وابسته‌ى به آن است. این ارتش پا در گل ماند و از یک گروه غیر نظامىِ با امکانات بسیار محدود و کم شکست خورد. لذا تکان شدید است.» (خطبه‌های نماز جمعه؛ ۱۳۸۵/۷/۲۱)

چهارمین ارتش مجهز دنیا با چندین هزار نفر نیروی سر تا پا مسلح، پشتیبانی آمریکا و باقی دار و دسته‌اش، با جیب‌های پر از دلار و با تجهیزات فوق پیشرفته، ۳۳ روز تمام از هیچ جنایتی مضایقه نکردند. آمده بودند به جنگ کمتر از هزار جوان مجاهد که سلاح‌شان ایمان بود. دست آخر اما هیچ‌کدام از اهداف از پیش تعیین شده‌شان که محقق نشد هیچ، ابهت و طمطراق ارتش‌شان هم دود شد و رفت هوا. از لحاظ نظامی و سیاسی این یعنی یک شکست و بی‌آبرویی کامل.

برتری نظامی به هواپیما و ناو و تانک نیست
اما دلایل این پیروزی از نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چه بود؟ «جهاد دلاورانه و مظلومانه‌ی شما که نصرت الهی را به شما ارزانی داشت،‌ بار دیگر ثابت کرد که سلاح‌های مدرن و مرگبار در برابر ایمان و صبر و اخلاص‌‌،‌ ناکارآمد است و ملتی که ایمان و جهاد دارد، مغلوب سیطره‌ی قدرت‌های ستمگر نمی‌شود. پیروزی شما پیروزی اسلام بود.‌ شما توانستید به حول و قوه‌ی الهی ثابت کنید که برتری نظامی، به ابزار و سلاح و هواپیما و ناو و تانک نیست؛ به قدرت ایمان و جهاد و فداکاری همراه با عقل و تدبیر است […] جهاد مظلومانه‌ی شما دشمن را افشا کرد و چهره‌ی حقیقی او را به نمایش گذاشت. کشتار بیرحمانه‌ی مردم غیر نظامی، به خاک و خون کشیدن کودکان بی‌گناه و زنان بی‌دفاع،‌ حادثه‌ی قانا و نظائر متعدد آن،‌ ویران‌سازی هزاران خانه و کاشانه و آواره کردن هزاران خانواده،‌ نابود کردن زیرساخت‌های بخش مهمی از لبنان‌ و فجایعی از این قبیل،‌ چهره‌ی‌ حقیقی زمامداران امریکا و برخی دولت‌های اروپایی را در کنار چهره‌ی کریه و منفور رژیم صهیونیستی به همه نشان داد.»

جنگ به پایان رسیده بود و حتماً دشمن پس از این شکست تلخ و سخت، بی‌کار نمی‌نشست. از طرفی حزب‌الله نباید در سرمستی پیروزی، از دشمنان همیشگی مقاومت غافل می‌شد. حتماً توطئه‌ها در راه بود و «ولیّ ‌امر» این‌گونه انذار و بشارت داد: «دشمن اکنون در صدد بریدن این بازوی توانا و کارآمد است.‌ در صدد ایجاد اختلاف میان سیاستمداران است. در صدد پاشیدن ویروس بی‌صبری و تردید در مردم است. همه باید در برابر این سمپاشی‌ها بیدار باشند. به حول و قوه‌ی الهی شما در خنثی کردن توطئه‌های آنان موفق خواهید شد و پیروزی دومی به دست خواهید آورد انشاءالله. جهادی که اکنون در این میدان جدید،‌ پیش روی شما است، مانند جهاد فداکارانه‌ی شما در میدان نظامی حائز اهمیت و در آن، صبر و توکل و اخلاص و تدبیر‌ تعیین‌کننده است.»

رهبر انقلاب گفته بودند که مقاومت و ایستادگی تنها راه پیروزی است و این یک سنت الهی است. بعد هم از گام‌های بعدی دشمن زخم‌خورده گفتند و این‌که حتماً تلاش خواهد کرد حزب‌الله را تضعیف کند و در فلسطین هم مسأله‌ی مردم در برابر اشغالگر را به مسأله‌ی مردم در برابر مردم تبدیل کند.

دو ماه از پیروزی حزب‌الله در جنگ ۳۳ روزه گذشته بود که مردم دوباره در نماز جمعه از رهبرشان درباره‌ی اهمیت این پیروزی شنیدند. رهبر گفتند با این پیروزی اوضاع منطقه ورق خواهد خورد: «برادران و خواهران عزیز بدانید که بعد از قضیه‌ى لبنان، صفحه‌ى حوادث در این منطقه ورق خورده است و ممکن است آثارش به‌زودى معلوم نشود، اما به‌تدریج و در بلندمدت براى همه روشن خواهد شد. ملت‌ها یک بار دیگر پس از انقلاب اسلامى -که پیروزى انقلاب اسلامى در آن‌جا تجربه شده بود- به چشم خودشان دیدند و تجربه کردند که راه پیروز شدن و راه نجات، جز مقاومت در مقابل زورگویان، متجاوزان و ستمگران نیست.» (خطبه‌های نماز جمعه؛ ۱۳۸۵/۷/۲۱)

حرف از راه نجات شده بود. رهبر انقلاب گفته بودند که مقاومت و ایستادگی تنها راه پیروزی است و این یک سنت الهی است. بعد هم از گام‌های بعدی دشمن زخم‌خورده گفتند و این‌که حتماً تلاش خواهد کرد حزب‌الله را تضعیف کند و در فلسطین هم مسأله‌ی مردم در برابر اشغالگر را به مسأله‌ی مردم در برابر مردم تبدیل کند.

این‌طور که از حرف‌های ایشان در خطبه‌ی دوم آن نماز جمعه معلوم شد، جبهه‌ی تلاش دشمن گسترده‌تر از این حرف‌ها بود و عراق هم بی‌نصیب نبود و برایش برنامه داشتند؛ برنامه‌ای که در سطحی وسیع‌تر اختلاف‌افکنی و مسأله‌ی شیعه در برابر سنی را در سطح دنیای اسلام نیز دنبال می‌کرد.

با همه‌ی این حرف‌ها حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیش‌بینی کرده‌ بودند که آینده به حول و قوه‌ی الهی برای مسلمانان عزت و پیروزی بیشتری به همراه خواهد داشت. آبان همان سال یک هیئت لبنانی آمدند تا با ولی ‌امر مسلمین دیدار کنند و از ایشان شنیدند که: «به یاری خداوند لبنان نقطه‌ی شکست امریکا و رژیم صهیونیستی خواهد بود.» (دیدار رئیس مجلس لبنان و هیئتی از حزب‌الله لبنان و جنبش امل با رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ ۱۳۸۵/۸/۲۳)

حرف‌های شیرین پیروزی
این اولین بار نبود که رهبر انقلاب اسلامی بشارت‌های این‌چنین می‌دادند. قبل‌تر هم حرف‌های شیرین پیروزی را از ایشان شنیده بودند؛ حتی در روزهای سخت. سید حسن نصرالله در سخنرانی‌اش در «همایش نوآوری و اجتهاد از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای» از بشارت‌های ایشان گفت. مثلاً پس از کنفرانس مادرید که سیاسیون همه آماده‌ی شرایط پس از صلح بودند، تنها رهبر ایران قرص و محکم گفتند: سازشی واقع نخواهد شد. از حرف‌های سید نصرالله این‌طور برمی‌آمد که وعده‌ی عقب‌نشینی صهیونیست‌ها از جنوب لبنان را هم از رهبر شنیده بوده.

دبیر کل حزب‌الله از روزهای سخت آغاز جنگ ۳۳ روزه و پیغام ولی ‌امر مسلمین به مجاهدان هم یاد کرد: «برادرانم! این جنگ هم‌چون جنگ خندق است، جنگ احزاب، که قریش، یهود مدینه، عشایر و قبایل با تمام نیرو گرد آمدند و رسول‌الله صلّی‌ الله علیه و آله و اصحابش را محاصره کردند و تصمیم گرفتند این جمعیت مؤمن را ریشه‌کن کنند. این جنگ این طور است. پس جان‌ها به گلو خواهد رسید «وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا و جان‌ها به گلو رسید و به خدا آن گمان‌ها را می‌بردید.»۱ ولی به خدا توکل کنید. بنده به شما می‌گویم که شما پیروز هستید، حتماً […] شما پیروز هستید، حتماً. حتی بیش‌تر از این. بنده به شما می‌گویم وقتی این جنگ با پیروزی شما به پایان برسد، به قدرتی تبدیل خواهید شد که قدرت دیگری جلودارش نیست.» (متن کامل این سخنان)
به قول سید حسن: چه کسی می‌توانست چنین برداشتی داشته باشد؟ آن هم در روزهای اول جنگ؟

 

افزودن دیدگاه جدید