آیا همه موجودات روح دارند؟ اگر روح ندارند، پس چگونه در مقابل خدا سجده می کنند و تسبیح می گویند؟

به طور خلاصه، طبق حکمت متعالیه، با در نظر گرفتن ۱-اصالت وجود ۲- ناشی بودن تمام کمالات از وجود ۳- تشکیک در وجود، هر مرتبه ای از وجود، تمام کمالات را به اندازه مرتبه خود داراست. علم و شعور نیز از این جمله است.

به طور خلاصه، طبق حکمت متعالیه، با در نظر گرفتن ۱-اصالت وجود ۲- ناشی بودن تمام کمالات از وجود ۳- تشکیک در وجود، هر مرتبه ای از وجود، تمام کمالات را به اندازه مرتبه خود داراست. علم و شعور نیز از این جمله است.

 اما به هر درجه ای از شعور، روح گفته نمی شود.  روحی که در قرآن از اختصاص آن به انسان سخن گفته و او را با توجه به این روح، خلق دیگر نامیده است:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ؛[۱] آن گاه از آن نطفه، لخته خونى آفریدیم و از آن لخته خون، پاره‏ گوشتى و از آن پاره ‏گوشت، استخوانها آفریدیم و استخوانها را به گوشت پوشانیدیم بار دیگر او را آفرینشى دیگر دادیم. در خور تعظیم است خداوند، آن بهترین آفرینندگان.
فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی؛[۲]‏ چون تمامش كردم و در آن از روح خود دمیدم.
دقت در آیه بالا نشان می دهد که قبل از دمیده شدن روح، انسان از یک نوع وجودی برخوردار بود و نسبت به همان وجود تعبیر "سویته" به کار برده شده است. و این وجود قطعا روح نداشته که بعدا روح در او دمیده شده است. و اگر روح داشت، دمیدن روح در او ممکن نبود. و با توجه به اینکه اثبات کردیم، یک وجود قطعا بدون روح بوده، نمی توانیم بگوییم که همه موجودات از روح برخوردارند.
 
و درباره حقیقت تسبیح و سجده همه موجودات در مقابل خدای تعالی باید بگوییم:  وقتی قرآن از سجده تمام موجودات سخن می گوید:
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثیرٌ مِنَ النَّاسِ؛[۳] آیا ندیده ‏اى كه هر كس در آسمانها و هر كس كه در زمین است و آفتاب و ماه و ستارگان و كوه‏ها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم خدا را سجده مى ‏كنند.
 
منظورش این نیست که همانطور که انسان سر به زمین می گذارد، این ها نیز سجده دارند. بلکه باید به حقیقت الفاظ توجه کرد:
"باید این را هم بدانیم كه اگر ما الفاظ را وضع كردیم، براى آن چیزى وضع كردیم كه فلان فائده را بما مى‏دهد، حالا اگر آن چیز شكل و قیافه‏اش تغییر كرد، ما دام كه آن فائده را مى ‏دهد، باز لفظ نام برده، نام آن چیز هست، ... مثلا كلمه چراغ را ما در اولین روزى كه بزبان جارى كردیم، بعنوان نام یك ظرفى بود، كه روغن در آن مى‏ ریختیم، و فتیله‏اى در آن روغن مى ‏انداختیم، و لبه فتیله را از لبه ظرف بیرون گذاشته، روشن مى‏ كردیم، تا در شب‏هاى تاریك پیش پاى ما را روشن كند، و هر وقت كلمه (چراغ) به زبان مى‏آوردیم شنونده چنین چیزى از آن مى ‏فهمید، ولى روز بروز در اثر پیشرفت ما، چراغ هم پیشرفت كرد، و تغییر شكل داد، تا امروز كه بصورت چراغ برق در آمد، بصورتى كه از اجزاء چراغ اولیه ما، هیچ چیز در آن وجود ندارد، نه ظرف سفالى آن هست، نه روغنش، و نه فتیله ‏اش، ولى در عین حال باز به لامپ مى ‏گوییم چراغ، براى چه؟ براى اینكه از لامپ همان فائده را مى ‏بریم كه از پیه سوز سابق مى ‏بردیم."؛[۴]
 
سجده ابراز تذلل و فروتنی در برابر معبود است. وقتی تمام اجزای عالم تسلیم اراده خداوند هستند، و اراده ای از خود ندارند، آنها به سجده در مقابل خدا پرداخته اند. همانگونه که بعضی از انسان ها اراده خود را در مقابل اراده خدا قرار نداده اند و در برابر او سجده می کنند. و معنای سجده و تسبیح طوعا در این موجودات این است که طبع آنها، منافاتی با این خضوع ندارد. این خضوع و خشوع با آمدن کلمه علم تغییر نمی کند، چون علم جماد و نبات با علم انسان فرق می کند. و باید مراقب بود که نتیجه برهان، در وهم انسان، متناسب با وهم نگردد.
و در تسبیح موجودات نیز باید معنای حقیقی آن را مورد دقت قرار داد. قطعا گیاهان مانند ما لب و زبانی ندارند که همانند ما تسبیح بگویند. و منظور از تسبیح آنها، تسبیح تکوینی است. یعنی همان گونه که نظم این موجودات ناظم را نشان می دهد، از جهتی دیگر نشانه ای برای منزه بودن خداوند تعالی است:
موجودات آسمانى و زمینى (همان طور كه با آنچه از كمال دارند از كمال صانع خود حكایت مى ‏كنند همچنین) با نقصى كه در آنها است و جبران كننده آن خدا است، و با حوائجى كه دارند و برآورنده ‏اش خدا است، خدا را از هر نقص و حاجت منزه مى ‏دارند، چون هیچ حاجت و نقصى نیست مگر آن كه تنها كسى كه امید برآوردن آن حاجت و جبران كردن آن نقص در او مى ‏رود خداى تعالى است، پس خود او مسبح و منزه از هر نقص و حاجت است.[۵]
علامه طباطبایی در این باره می فرماید:
 بدون شك مورد و مقام آیه مورد تكوین است، در نتیجه اینكه به آسمان و زمین فرمان مى‏ دهد كه" ائْتِیا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً- چه بخواهید و چه نخواهید باید بیایید"، كلمه و فرمان تكوینى است، نه اینكه خداوند چنین سخنى گفته باشد، بلكه همان امر تكوینى است كه در هنگام ایجاد موجودى صادر مى ‏كند ... و مجموع دو جمله" ائتیا" و جمله" أتینا" كه اولى فرمان خدا و دومى پاسخ زمین و آسمان است، صفت ایجاد و تكوین را ممثل مى ‏كند، تا فهم مردم ساده آن را درك كند. و به طورى كه از كلام خداى تعالى استفاده مى‏شود، علم را براى تمامى موجودات قائل است، چیزى كه هست سخن گفتن خدا با هر چیزى به حسب حال آن چیز و مناسب با آن است، و بنا بر این جمله مورد بحث كه یكى از مواردى را كه خدا با موجودات سخن گفته حكایت مى‏كند حقیقتى تحلیلى خواهد بود."[۶]

[۱]. سوره مومنون آيه ۱۴.
[۲]. سوره ص آيه ۷۲.
[۳]. سوره حج آيه ۱۸.
[۴]. ترجمه المیزان، ج‏۱، ص: ۱۶.
[۵]. ترجمه المیزان، ج‏۱۹، ص: ۴۴.
[۶]. ترجمه المیزان، ج‏۱۷، ص: ۵۵۵.

 

افزودن دیدگاه جدید