کلیپ تصویری سوره تبت یدا / کلیپ تصویری سوره مسد
بسم الله الرحمن الرحيم
تبت يدا اءبى لهب و تب (1)
ما اءغنى عنه ماله و ما كسب (2)
سيصلى نارا ذات لهب (3)
و امراءته حمالة الحطب (4)
فى جيدها حبل من مسد (5)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - بريده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد).
2 - هرگز مال و ثروت او و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشيد.
3 - و به زودى وارد آتشى مى شود كه داراى شعله فروزان است .
4 - و همچنين همسرش در حالى كه هيزم به دوش مى كشد،
5 - و در گردنش طنابى از ليف خرما است !
تفسير:
بريده باد دست ابولهب !
هـمـانـگـونـه كـه در شاءن نزول سوره گفتيم اين سوره در حقيقت پاسخى است به سخنان زشـت (ابـولهـب ) عـمـوى پـيـغـمـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) و فـرزنـد عـبـدالمـطـلب كـه از دشـمنان سرسخت اسلام بود و به هنگام شنيدن دعوت آشكار و عمومى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و انذار او نسبت به عذاب الهى گفت : زيان و هلاكت بر تو باد، آيا براى همين حرفها ما را فرا خواندى ؟! قرآن مجيد در پاسخ اين مرد بـد زبـان مـى فرمايد: بريده باد هر دو دست ابولهب ، يا مرگ و خسران بر او باد (تبت يدا ابى لهب و تب ).
(تب ) و (تباب ) (بر وزن خراب ) به گفته راغب در مفردات به معنى زيان مستمر و مـداوم اسـت ، ولى طـبرسى در مجمع البيان مى گويد: به معنى زيانى است كه منتهى به هلاكت مى شود.
بـعـضـى از اربـاب لغـت نـيز آن را به معنى قطع كردن تفسير كرده اند، و اين شايد به خـاطـر آن است كه زيان مستمر و منتهى به هلاكت طبعا سبب قطع و بريدگى مى شود، و از مجموع اين معانى همان استفاده مى شود كه در معنى آيه گفته ايم .
البته اين هلاكت و خسران مى تواند جنبه دنيوى داشته باشد، يا معنوى و اخروى ، و يا هر دو.
در ايـنـجـا ايـن سـؤ ال پـيـش مـى آيد كه چگونه قرآن مجيد بر خلاف روش و سيره خود در اينجا نام شخصى را برده ، و با اين شدت او را مورد حمله قرار داده است ؟!
ولى بـا روشـن شـدن مـوضـع ابـولهـب پـاسـخ ايـن سـؤ ال نيز روشن مى شود.
نـام او عبد العزى (بنده بت عزى ) و كنيه او ابولهب بود، انتخاب اين كنيه براى او شايد از اين جهت بوده كه صورتى سرخ و برافروخته داشت ، چون لهب در لغت به معنى شعله آتش است .
او و همسرش ام جميل كه خواهر ابوسفيان بود از سختترين و بدزبان ترين دشمنان پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بودند.
در روايـتـى آمـده اسـت كه شخصى بنام (طارق محاربى ) مى گويد: من در بازار (ذى المجاز) بودم (ذى المجاز نزديك عرفات در فاصله كمى از مكه است ) ناگهان جوانى را ديـدم كـه صـدا مى زند: (اى مردم ! بگوئيد: لا اله الا الله تا رستگار شويد)، و مردى را پـشـت سـر او ديـدم كـه بـا سـنـگ بـه پـشـت پـاى او مى زند به گونه اى كه خون از پاهايش جارى بود، و فرياد مى زد: اى مردم ! اين دروغگو است ، او را تصديق نكنيد!
من سؤ ال كردم اين جوان كيست ؟ گفتند: (محمد) است كه گمان مى كند پيامبر مى باشد، و اين پيرمرد عمويش ابولهب است كه او را دروغگو مى داند.
در خـبـر ديـگـرى آمـده اسـت كـه ربـيـعـة بـن عـبـاد مـى گـويـد: مـن بـا پـدرم بـودم رسـول الله (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) را ديـدم كـه بـه سـراغ قـبـائل عـرب مـى رفـت ، و هـر كـدام را صـدا مـى زد و مـى گـفـت : مـن رسـول خـدا بـه سـوى شـمـا هستم ، جز خداى يگانه را نپرستيد، و چيزى را همتاى او قرار ندهيد...
هـنـگـامى كه او از سخنش فارغ مى شد مرد احول خوش صورتى كه پشت سرش بود صدا مى زد: (اى قبيله فلان ! اين مرد مى خواهد كه شما بت لات و عزى ، و هم پيمانهاى خود را از جن رها كنيد ، و به سراغ بدعت و ضلالت او
بـرويـد، بـه سـخـنـانـش گـوش فـرا نـدهـيـد، و از او پـيـروى نـكـنـيـد)! مـن سـؤ ال كردم او كيست ؟ گفتند: عمويش ابولهب است .
در خبر ديگرى مى خوانيم : هر زمان گروهى از اعراب خارج مكه وارد آن شهر مى شدند به سـراغ ابولهب مى رفتند، به خاطر خويشاونديش نسبت به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سن و سال بالاى او، و از رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) تحقيق مى نمودند، او مى گفت : محمد مرد ساحرى است ، آنها نيز بى آنكه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سـلم ) را مـلاقـات كـنـند بازمى گشتند، در اين هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مكه بـازنـمـى گـرديـم تـا او را بـبـيـنـيـم ، ابـولهـب گـفـت : مـا پـيـوسـتـه مشغول مداواى جنون او هستيم ! مرگ بر او باد!.
از ايـن روايـات بـه خـوبى استفاده مى شود كه او در بسيارى از مواقع همچون سايه به دنـبـال پـيـغـمـبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، و از هيچ كارشكنى فروگذار نمى كـرد، مـخـصوصا زبانى زشت و آلوده داشت ، و تعبيرات ركيك و زننده مى كرد، و شايد از ايـن نـظـر سـرآمـد تـمام دشمنان پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) محسوب مى شـد، و بـه هـمـيـن جـهـت آيـات مـورد بـحـث بـا ايـن صـراحـت و خـشـونـت او و هـمـسـرش ام جميل را به باد انتقاد مى گيرد.
او تنها كسى بود كه پيمان حمايت بنى هاشم را از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) امضاء نكرد، و در صف دشمنان او قرار گرفت ، و در پيمانهاى دشمنان شركت نمود.
با توجه به اين حقايق دليل وضع استثنائى اين سوره روشن مى شود.
سـپـس مـى افـزايـد: هـرگـز مـال و ثـروت او و آنـچـه را بـه دسـت آورده ، بـه حال او سودى نبخشيده ، و عذاب الهى را از او بازنمى دارد (ما اغنى عنه
ماله و ما كسب ).
از ايـن تـعـبـيـر اسـتـفـاده مـى شـود كـه او مـرد ثـروتـمـنـد مـغـرورى بـود كـه بـر اموال و ثروت خود در كوششهاى ضد اسلاميش تكيه مى كرد.
در آيـه بـعـد مـى افزايد: به زودى وارد آتشى مى شود كه داراى شعله برافروخته است (سيصلى نارا ذات لهب ).
اگـر نـام او (ابـولهـب ) بـود، آتـش عـذاب او نـيـز ابـولهـب است و شعله هاى عظيم دارد (توجه داشته باشيد لهب در اينجا به صورت نكره و دلالت بر عظمت آن شعله مى كند).
نـه تـنـهـا (ابـولهـب ) كـه هـيـچـيـك از كـافـران و بـدكـاران امـوال و ثـروت و مـوقعيت اجتماعيشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمى بخشد، چـنـانـكـه در آيـه 88 و 89 سـوره شـعـراء مـى خـوانـيـم : يـوم لا يـنـفـع مـال و لا بـنـون الا مـن اتـى الله بـقـلب سـليـم : قـيـامـت روزى اسـت كـه نـه امـوال و نـه فرزندان ، هيچكدام سودى به حال انسان ندارد، مگر آن كس كه با قلب سالم (روحى با ايمان و با تقوى ) در محضر پروردگار حاضر شود.
مـسـلمـا مـنـظـور از آيـه (سـيـصـلى نـارا ذات لهـب ) آتـش دوزخ اسـت ، ولى بـعـضـى احتمال داده اند كه آتش دنيا را نيز شامل شود.
در روايات آمده است كه بعد از جنگ (بدر) و شكست سختى كه نصيب مشركان قريش شد، ابولهب كه شخصا در ميدان جنگ شركت نكرده بود پس
از بازگشت ابوسفيان ماجرا را از او پرسيد.
ابـوسـفيان چگونگى شكست و درهم كوبيده شدن لشگر قريش را براى او شرح داد، سپس افـزود: بـه خـدا سـوگـنـد مـا در اين جنگ سوارانى را ديديم در ميان آسمان و زمين كه به يارى محمد آمده بودند!
در اينجا (ابورافع ) يكى از غلامان عباس مى گويد: من در آنجا نشسته بودم ، دستم را بلند كردم و گفتم : آنها فرشتگان آسمان بودند.
ابولهب سخت برآشفت و سيلى محكمى بر صورت من زد، و مرا بلند كرده بر زمين كوبيد، و از سـوز دل خـود پـيـوسـتـه مـرا كـتـك مـى زد، در ايـنـجـا هـمـسـر عـبـاس (ام الفـضـل ) حـاضـر بود چوبى برداشت و محكم بر سر ابولهب كوبيد، و گفت : اين مرد ضعيف را تنها گير آورده اى !
سـر ابـولهـب شـكـسـت و خـون جـارى شـد، و بـعد از هفت روز بدنش عفونت كرد و دانه هائى همچون (طاعون ) بر پوست تنش ظاهر شد، و با همان بيمارى از دنيا رفت .
عـفـونـت بـدن او بـه حـدى بـود كـه جـمـعيت جراءت نمى كردند نزديك او شوند، او را به بـيـرون مـكـه بـردنـد، و از دور آب بـر او ريختند، و سپس سنگ بر او پرتاب كردند تا بدنش زير سنگ و خاك پنهان شد!.
در آيـه بـعـد بـه وضـع همسرش (ام جميل ) پرداخته ، مى فرمايد: (همسر او نيز وارد آتش سوزان جهنم مى شود، در حالى كه هيزم به دوش مى كشد) (و امراءته حمالة الحطب ).
و در حـالى كـه در گـردنـش طـنـاب يـا گـردنـبـنـدى از ليـف خـرمـا اسـت ! (فـى جـيـدهـا حبل من مسد).
در ايـنـكـه هـمسر ابولهب كه خواهر (ابوسفيان ) و عمه (معاويه ) بود در عداوتها و كارشكنيهاى شوهرش بر ضد اسلام شركت داشت حرفى نيست ، اما در اينكه قرآن چرا او را حـمـالة الحـطـب (زنى كه هيزم بر دوش مى كشد) توصيف كرده تفسيرهاى متعددى ذكر كرده انـد: بـعـضـى گـفته اند اين به خاطر آن است كه بوته هاى خار را بر دوش مى كشيد، و بر سر راه پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى ريخت تا پاهاى مباركش آزرده شود.
و بـعـضـى گـفـتـه انـد ايـن تعبير كنايه از سخن چينى و نمامى او است ، همانگونه كه در ادبيات فارسى نيز همين تعبير در مورد سخن چينى آمده است كه مى گويند: ميان دو كس جنگ چـون آتـش اسـت سـخـن چـيـن بـدبـخـت هـيـزمـكـش اسـت ! بـعـضـى نـيـز آن را كنايه از شدت بـخـل او مـى دانـنـد كـه بـا آن هـمـه ثـروت حـاضـر نبود كمكى به نيازمندان كند به همين دليل تشبيه به هيزمكش فقير شده است .
بعضى نيز مى گويند او در قيامت بار گناهان گروه زيادى را بر دوش مى كشد.
از ميان اين معانى معنى اول از همه مناسب تر است ، هر چند جمع ميان آنها نيز بعيد نيست .
جيد (بر وزن ديد) به معنى گردن است ، و جمع آن (اجياد) مى باشد، بعضى از ارباب لغـت مـعـتـقدند كه جيد و (عنق ) و (رقبه ) هر سه معنى مشابهى دارند، با اين تفاوت كـه (جـيـد) بـه قـسـمت بالاى سينه گفته مى شود، و (عنق ) به پشت گردن يا همه گردن و (رقبه ) به گردن گفته مى شود، و گاه به يك انسان نيز مى گويند مانند (فك رقبة ) يعنى آزاد كردن انسان .
(مسد) (بر وزن حسد) به معنى طنابى است كه از الياف بافته شده .
بـعـضـى گـفـتـه انـد (مـسـد) طنابى است كه در جهنم بر گردن او مى نهند كه خشونت اليـاف را دارد، و حـرارت آتـش و سـنـگـينى آهن را! بعضى نيز گفته اند از آنجا كه زنان اشـرافـى شـخصيت خود را در زينت آلات مخصوصا گردن بندهاى پر قيمت ميدانند، خداوند در قـيـامـت بـراى تـحقير اين زن خودخواه اشرافى گردنبندى از ليف خرما در گردن او مى افكند و يا اصلا كنايه از تحقير او است .
بـعـضـى نـيـز گـفـتـه انـد عـلت ايـن تـعـبـيـر آن اسـت كـه ام جـمـيـل گـردنـبـنـد جـواهـر نشان پر قيمتى داشت ، و سوگند ياد كرده بود كه آن را در راه دشمنى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) خرج كند، لذا به كيفر اين كار خداوند چنين عذابى را براى او مقرر داشته .
نكته ها :
1 - باز هم نشانه ديگرى از اعجاز قرآن
مى دانيم اين آيات در مكه نازل شد، و قرآن با قاطعيت خبر داد كه ابولهب
و هـمـسرش در آتش دوزخ خواهند بود، يعنى هرگز ايمان نمى آورند، و سرانجام چنين شد، بسيارى از مشركان مكه واقعا ايمان آوردند، و بعضى ظاهرا، اما از كسانى كه نه در واقع و نه در ظاهر ايمان نياوردند اين دو نفر بودند، و اين يكى از اخبار غيبى قرآن مجيد است ، و قـرآن از ايـنگونه اخبار در آيات ديگر نيز دارد كه فصلى را در اعجاز قرآن تحت عنوان خـبـرهـاى غـيـبـى قـرآن بـه خـود اخـتـصـاص داده ، و مـا در ذيل هر يك از اين آيات بحث مناسب را داشته ايم .
2 - پاسخ به يك سؤ ال
در ايـنجا سؤ الى مطرح است و آن اينكه با اين پيشگوئى قرآن مجيد ديگر ممكن نبوده است ابولهب و همسرش ايمان بياورند، و الا اين خبر كذب و دروغ مى شد.
اين سؤ ال مانند سؤ ال معروفى است كه درباره مساءله علم خدا در بحث جبر مطرح شده ، و آن ايـنـكـه مـى دانـيم خداوندى كه از ازل عالم به همه چيز بوده ، معصيت گنهكاران و اطاعت مـطـيـعـان را نـيـز مـى دانـسـتـه اسـت ، بـنـا بـر ايـن اگـر گـنـهـكـار گـنـاه نـكـنـد عـلم خدا جـهـل شـود! پـاسـخ اين سؤ ال را دانشمندان و فلاسفه اسلامى از قديم داده اند و آن اينكه خـداونـد مـى داند كه هر كس با استفاده از اختيار و آزاديش چه كارى را انجام مى دهد، مثلا در آيـات مـورد بـحـث خـداونـد از آغـاز مـى دانـسـتـه اسـت كـه ابـولهـب و هـمـسـرش بـا ميل و اراده خود هرگز ايمان نمى آورند نه از طريق اجبار و الزام .
و بـه تـعـبـير ديگر عنصر آزادى اراده و اختيار نيز جزء معلوم خداوند بوده ، او مى دانسته است كه بندگان با صفت اختيار، و با اراده خويش چه عملى را انجام مى دهند.
مسلما چنين علمى ، و خبر دادن از چنان آينده اى تاءكيدى است بر مساءله
اختيار، نه دليلى بر اجبار (دقت كنيد).
3 - هميشه نزديكان بى بصر دورند!
ايـن سـوره بـار ديـگـر ايـن حـقـيـقت را تاءكيد مى كند كه خويشاوندى در صورتى كه با پيوند مكتبى همراه نباشد كمترين ارزشى ندارد، و مردان خدا در برابر منحرفان و جباران و گردنكشان هيچگونه انعطافى نشان نمى دادند هر چند نزديكترين بستگان آنها بودند.
بـا اينكه ابولهب عموى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود و از نزديكترين نـزديـكـانـش مـحـسوب مى شد وقتى خط مكتبى و اعتقادى و عملى خود را از او جدا كرد همچون سـاير منحرفان و گمراهان زير شديدترين رگبارهاى توبيخ و سرزنش قرار گرفت ، و به عكس افراد دور افتاده اى بودند كه نه تنها از بستگان پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سـلم ) مـحـسـوب نـمـى شـدنـد، بـلكـه از نـژاد او و اهـل زبـان او هـم نـبودند، ولى بر اثر پيوند فكرى و اعتقادى و عملى آنقدر نزديك شدند كه طبق حديث معروف سلمان منا اهل البيت : (سلمان از خانواده ما است ) گوئى جزء خاندان پيغمبر شدند.
درسـت اسـت كـه آيـات اين سوره تنها از ابولهب و همسرش سخن مى گويد، ولى پيدا است كـه آنـهـا را به خاطر صفاتشان اينچنين مورد نكوهش قرار مى دهد، بنا بر اين هر فرد يا گروهى داراى همان اوصاف باشند سرنوشتى شبيه آنها دارند.
خداوندا! قلب ما را از هر گونه لجاجت و عناد پاك كن .
پـروردگـارا! مـا هـمـه از عـاقـبـت كـار بـيـمـنـاكـيـم ، تـو مـا را امـنـيـت و آرامـش بـخـش و اجعل عاقبة امرنا خيرا.
بـار الهـا! مـا مـى دانـيـم در آن دادگـاه بـزرگ نـه مال و ثروت و نه رابطه خويشاوندى سودى نمى بخشد تنها لطف تو كارساز است ما را مشمول الطاف فرما.
آمين يا رب العالمين
دریافت | اندازه |
---|---|
کلیپ تصویری سوره تبت یدا / کلیپ تصویری سوره مسد | 3.73 مگابایت |
افزودن دیدگاه جدید