مناظره تاریخی با پادشاه در مورد متعه ، ازدواج موقت ، صیغه
پادشاه: به متعه زنان راضی نیستم
علوی: آیا اعتراف داری که حکمی اسلامی است یا خیر؟
پادشاه: خیر
علوی: پس معنای آیه «فما استمتعتم به منهن فآتوهن أُجورهن» (هر زنی را متعه کردید واجب است که حق او را بدهید) و این قول عمر که «متعتان کانتا...» (متعه زنان در عهد رسول خدا حلال بود اما من...) چیست؟ آیا قول عمر تو را دلالت نمیکند که متعه زنان جایز و جاری بود در عهد رسول خدا و ایام خلافت ابابکر و بخشی از خلافت عمر و سپس از آن نهی کرد؟! گذشته از سایر دلایل کثیره در این موضوع. ای پادشاه، عمر خودش متعه میکرد و عبدالله ابن زبیر نیز از متعه بدنیا آمد.
پادشاه: ای وزیر تو چه میگویی؟
وزیر: دلیل علوی صحیح و بدون نقص است اما چون عمر از آن نهی کرد بر ما لازم است از وی تبعیت کنیم(!!!)
علوی: آیا خدا و رسول بیشتر حق پیروی دارند یا عمر؟ ای وزیر آیا آیات «ماآتاکم الرسول فخذوه» و «وأطیعوا الرسول» و «لقد کان لکم فی رسول الله أسوة» و حدیث مشهور «حلال محمد حلال إلى یوم القیامة وحرام محمد حرام إلى یوم القیامة» را نخوانده ای؟
پادشاه: ایمان دارم به همه تشریعات اسلام اما نمیفهمم علت تشریع متعه را. آیا کسی از شما رغبت میکند که دختر یا خواهرش را به مردی بدهد تا یک ساعت بهره ببرد؟ آیا این چندش آور نیست؟
علوی: خب پادشاه در این مورد چه میگویی: آیا انسان رغبت میکند که دختر یا همسرش را به «عقد دائم» مردی دربیاورد و او پس از بهره مندی وی را طلاق دهد؟
پادشاه: رغبت نمیکنم.
علوی: با این وجود اهل سنت معترفند که این عقد دائم صحیح است و طلاق بعد از آن هم صحیح است پس فرق متعه و دائم در این است که در متعه با اتمام مدت و در دائم با طلاق پایان میابد. به عبارتی عقد متعه مثل اجاره کردن یک خانه و عقد دائم مثل خریدن آن برای استفاده است.
لذا تشریع متعه صحیح و بدون نقص است برای اینکه برآورده کننده برخی نیازهای ماست کما اینکه تشریع عقد دائم که با طلاق قطع میشود نیز همینطور است.
از تو سوال میکنم ای پادشاه؛ چه میگویی درباره بیوه زن هایی که شوهرانشان را از دست داده اند و کسی به خواستگاریشان نمیرود؟ آیا متعه تنها راه حفظ آنها از فساد و فحشاء نیست؟ آیا با متعه به خرجی لازم برای مصرف خود و کودکان یتیمشان نمیرسند؟
اما اینکه میگویی «من رغبت نمیکنم» اسلام کسی را مجبور بر این کار نکرد همانطور که مجبور نیستی دخترت را به عقد دائم مردی درآوری که میدانی ساعتی دیگر وی را طلاق میدهد.
علاوه بر این عدم رغبت تو یا مردم دلیلی بر حرمت آن نیست و حکم خدا ثابت است و بنا به دل مردم تغییر نمیکند.
پادشاه: ای وزیر! حجت آقای علوی در مجاز بودن متعه بسیار قوی ست.
وزیر: اما علماء نظر عمر را پیروی میکنند.
علوی: اولا کسانی که نظر عمر را پیروی میکنند فقط علمای اهل سنت هستند نه همه علماء. ثانیا حکم خدا و رسول بهتر است پیروی شود یا عمر؟ ثالثا همین علمای شما حرف عمر و قانونگذاری وی در این زمینه را نقض کرده اند.
وزیر: چطور؟
علوی: برای اینکه عمر گفته «من متعه زنان و متعه حج را که در زمان پیامبر حلال بود، حرام میکنم» خب اگر قول عمر پیرویش لازم بود چرا علمای سنی شما در مورد متعه حج از نظر عمر پیروی نمیکنند؟ و با وی مخالفت کرده و میگویند که متعه حج صحیح است؟ با وجودیکه عمر حرام اعلام کرد! و اگر حرف عمر باطل است پس چرا علمای شما از حرفش پیروی کرده و متعه زنان را حرام کرده اند؟
وزیر ساکت شد و چیزی نگفت. پادشاه رو به حاضرین کرد و گفت: چرا به این مرد علوی کسی پاسخی نمیگوید؟
عالمی دیگر آنجا بود. گفت: ایراد و اشکال بر عمر است و کسی که از او پیروی میکند و برای همین جوابی نیست.
پادشاه گفت پس این موضوع را رها کنید و پیرامون موضوعی دیگر صحبت کنیم
قال الملك: وفي الحقيقة اني أيضاً لاأرضى بمتعةالنساء!
قال العلوي: هل أنت تعترف بأنه تشريع إسلامي أم لا؟
قال الملك: لا أعترف.
قال العلوي: فما معنى الآية: (فما استمتعتم به منهن فآتوهن أُجورهن)؟ وما معنى قول عمر: (متعتان كانتا... الخ)؟
ألا يدل قول عمر على أن متعة النساء كانت جائزة وجارية في عهد رسول الله، وفي أيام حكم أبي بكر، وفي جزء من حكم عمر ثم نهى عنها ومنعها؟
بالاضافة إلى سائر الأدلة وهي كثيرة، أيها الملك: ان عمر نفسه كان يتمتع بالنساء وان عبد الله بن الزبير وُلد من المتعة!
قال الملك: ماذا تقول يانظام الملك؟
قال الوزير: حجة العلوي سليمة وصحيحة، ولكن حيث ان عمر نهى، يلزم علينا اتباعه.
قال العلوي: هل الله والرسول أحق بالاتباع أم عمر؟
ألم تقرأ أيها الوزير قوله تعالى: (ماآتاكم الرسول فخذوه) وقوله: (وأطيعوا الرسول)، وقوله: (لقد كان لكم في رسول الله أسوة)، والحديث المشهور: (حلال محمد حلال إلى يوم القيامة وحرام محمد حرام إلى يوم القيامة)؟
قال الملك: إني أؤمن بكل تشريعات الاسلام، لكن لاأفهم وجه العلَّة في تشريع المتعة، فهل يرغب أحدكم أن يعطي بنته أو أخته لرجل، كي يتمتع بها ساعة، أليس هذا قيحاً؟.
قال العلوي: وما تقول في هذا أيها الملك: هل يرغب الانسان أن يزوج بنته أو أخته عقداً دائماً لرجل، وهو يعلم انه يطلقها بعد ساعة من الاستمتاع بها؟
قال الملك: لاأرغب ذلك.
قال العلوي: مع ان أهل السنة يعترفون بأن هذا العقد الدائم صحيح، والطلاق بعده صحيح أيضاً، فليس الفارق بين عقد المتعة والعقد الدائم إلاّ ان المتعة تنتهي بانتهاء مدَّتها والعقد الدائم ينقطع بالطلاق، وبعبارة أخرى: عقد المتعة بمنزلة الاجارة، وعقد الدوام بمنزلة الملك، حيث ان الاجارة تنتهي بانتهاء المدة والملك ينتهي بالبيع - مثلاً-!
إذن: فتشريع المتعة سليم وصحيح لأنه قضاء حاجة من حاجات الجسد. كما ان تشريع الدوام الذي ينقطع بالطلاق سليم وصحيح لأنه قضاء حاجة من حاجات الجسد.
ثم أسألك - أيها الملك- ماتقول في النساء الأرامل اللاتي فقدن أزواجهن ولم يتقدَّم أحد لخطبتهن: أليس عقد المتعة هو العلاج الوحيد لصيانتهن من الفساد والفجور؟
أليس بالمتعة يحصلن على مقدار من المال لمصارف أنفسهن وأطفالهن اليتامى؟
وماتقول في الشباب والرجال الذين لايسمح لهم ظروفهم بالزواج الدائم أليست المتعة هي الحل الوحيد لهم للخلاص من القوة الجنسية الطائشة؟! وللوقاية من الفسق والميوعة؟
أليست المتعة أفضل من الزنا الفاحش واللواط والعادة السريَّة؟
انني أعتقد- أيها الملك- ان كل جريمة زنا أو لواط أو استمناء تقع بين الناس، يعود سببها إلى عمر، ويشترك في إثمهم عمر، لأنه الذي منعها، ونهى الناس عنها! وقد ورد في أخبار متعددة: ان الزنا كثُر بين الناس منذ أن منع عمر المتعة!
أما قولك- أيها الملك- اني لاأرغب...الخ، فالاسلام لم يجبر أحداً على هذا، كما لم يجبرك على أن تزوّج بنتك لمن تعلم انه يطلقها بعد ساعة من عقد النكاح، بالاضافة الى انَّ عدم رغبتك ورغبة الناس في شئ لايقوم دليلاً على حرمته، فحكم الله ثابت لايتغيَّر بالأهواء والآراء!
قال الملك - موجّهاً الخطاب للوزير-: حجة العلوي في جواز المتعة قويّة!
قال الوزير: لكن العلماء اتبعوا راي عمر.
قال العلوي: أولاً: إن الذين اتَّبعوا رأي عمر هم علماء السنة فقط لاكل العلماء.
ثانياً: حكم الله ورسوله أحق بالاتباع أم قول عمر؟
وثالثاً: ان علماءكم ناقضوا بأنفسهم قول عمر وتشريعه.
قال الوزير: كيف؟
قال العلوي: لأن عمر قال: (متعتان كانتا في عهد رسول الله أنا أحرمهما: متعة الحج ومتعة النساء) فإن كان قول عمر صحيحاً فلماذا لم يتبع علماءكم رأيه في متعة الحج؟ حيث أن علماءكم خالفوا عمر وقالوا: بأن متعة الحج صحيحة، على الرغم من تحريم عمر!
وإن كان قول عمر باطلاً فلماذا اتبع علماءكم رأيه في حرمة متعة النساء، ووافقوه؟
الوزير سكت ولم يقل شيئاً.
قال الملك -موجّهاً الكلام إلى الحاضرين-: لماذا لاتجيبون العلوي؟
فقال أحد علماء الشيعة واسمه الشيخ حسن القاسمي: الايراد والاشكال وارد على عمر وعلى من تبعه، ولهذا ليس لهؤلاء -أيها الملك- جواب على إيراد سيدنا العلوي حفظه الله تعالى.
قال الملك: إذن دعوا هذا الموضوع وتكلَّموا حول موضوع آخر.
افزودن دیدگاه جدید