کلمات امام صادق علیه السلام خطاب به منصور
از مخاطبان امام صادق عليهالسلام، خلفا و حکام بودند. حکام و خلفا، معمولا زماني مورد خطاب امام قرار ميگرفتند که آنها امام را احضار ميکردند وگرنه هيچ کدام از مورخان نقل نکردهاند که امام صادق به نزد يکي از حکام و يا خلفا رفته باشد مگر براي شفاعت از فرد مظلومي و يا حفظ مال و يا جان بي گناهي. البته اين جزء سيرهي امام بود که از دربار و حکام دوري ميگزيد و هرگز حرکتي که موجب تأييد آنها شود، از امام مشاهده نشد.
خطابهاي امام با اين دسته از مخاطبان، عموما تند و بي باکانه است، مگر در جايي که براي خود و يا نظام شيعه احساس خطر جدي ميکردند. احضارهاي منصور معمولا جهت بهانه گيري و گاهي قتل ايشان بود. لذا سخنان و حرکتهاي امام همراه با احتياط و تقيه بود. اولين بار هشام بن عبدالملک، امام صادق را به همراه پدر بزرگوارش امام باقر عليهالسلام به شام فرا خواند و اين احضار به خاطر سخناني بود که امام صادق در سفر حج ايراد کرده بود.
ابوالعباس سفاح، اولين خليفهي عباسي که از ناحيهي امام براي حکومت نوپاي خود احساس خطر ميکرد، آن حضرت را از مدينه به عراق طلبيد. اما با ديدن معجزاتي از حضرت، از آزار رساندن به ايشان منصرف شد. [1] .
منصور نيز که از کثرت شيعيان و ميزان نفوذ امام در ميان مردم آگاه بود بيش از پنج مرتبه امام را از مدينه به عراق احضار کرد و هر بار که اراده قتل او را کرد، با معجزهاي رو به رو ميشد که توان قتل امام را از دست ميداد. [2] .
منصور در سفرهاي حج خود نيز معمولا با امام ديدارهايي داشته است. روزي منصور به امام گفت: مردم گمان ميکنند تو حجت خدا، داراي علم الهي، و ملاک عدل الهي و چراغ روشنگري هستي که طالبان نور و هدايت به دنبال آن ميباشند و چيزهايي را ميگويند که در تو نيست.
امام عليهالسلام ميفرمايد: من شاخهاي از شاخههاي درخت زيتون و قنديلي از قنديلهاي خاندان نبوت هستم، در خانه کرامت تربيت شدهام، و چراغي از چراغهاي مشکاة هستم که نورالنور در آن است و....
منصور خطاب به حاضران در مجلس گفت: اين مرد مرا به درياي مواجي فرستاد که ساحل آن معلوم نيست و عمق آن نيز مشخص نميباشد. علما در آن حيران و شناگران در آن غرق ميشوند و فضا براي شنا کننده در آن تنگ است، اين استخواني است که در گلوگير کرده، نه ميشود آن را بيرون آورد و نه فرو برد، و اگر رابطهي فاميلي من با او نبود، به نحو بدي با او برخورد ميکردم.
امام صادق عليهالسلام در پاسخ به وي او را نصيحت ميکند به اين که از واسطههاي دروغگو، نمام، و فاسق که خبرهاي کذب براي منصور ميآورند بپرهيزد. همچنين حرمت خويشاوندي خود را با علويين مراعات کند. از اين طريق به نرمي با منصور سخن ميگويد تا او را از غضب و شدت عمل نسبت به شيعيان و سادات علوي باز دارد. [3] .
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار، ج 47، ص 163.
[2] همان، ص 162.
[3] مناقب آل أبي طالب، ج 2، ص 302.
افزودن دیدگاه جدید