استعمار در بیانات رهبری: استعمار فرانو
امروز سیاست استکباری، استعمار فرانو است؛ یعنی از استعمار نوینی که در ده ها سالِ قرن گذشته وجود داشت، یک قدم بالاتر. استعمار فرانو یعنی چه؟ یعنی دستگاه استکباری کاری کند که عناصری از ملتی که این مستکبر می خواهد آن را قبضه و تصرف کند، بدون این که بدانند، به او کمک کنند. دشمن، ایمان شما را سد مستحکمِ خود می بیند و دلش می خواهد این سد برداشته شود. حالا عناصری از میان خود ما بیایند و بنا کنند این دیوار را تراشیدن یا سوراخ کردن. اینها گرچه خودی هستند، اما دارند برای دشمن کار می کنند؛ دشمن هم روی اینها سرمایه گذاری می کند. دیدید که امریکایی ها حتّی در کنگره شان تصویب کردند که به عناصری در داخل کشور ما پول بدهند تا برای آنها کار کنند؛ این طور علنی و صریح! این استعمارِ فرانو است. این، مثل این است که دونده ای نتواند بر رقیبش فائق بیاید؛ کاری کند که رقیب، خودزنی کند؛ مثلاً وادارش کند معتاد شود. وقتی طرف معتاد شد، دیگر حال دویدن ندارد؛ به خودی خود به نفع رقیبش کار کرده است. بنابراین وقتی حال دویدن نداشت، رقیبش برنده می شود. در استعمارِ فرانو این کار را می کنند.
۱۳۸۴/۰۲/۱۲
در دوران استعمار، ملتها را فشردند و واقعا رمق آنها را گرفتند؛ ولى به هرحال استعمار کهن از بین رفت و جاى آن، استعمار نو را آوردند. استعمار نو این بود که در رأس کشورها بیگانگان نمى آمدند حکومت کنند؛ مثل دوران استعمار قدیم نبود که حاکم انگلیسى برود در هند حکومت کند؛ نه، از خود کشورها کسانى را مى گماشتند؛ مثل رژیم طاغوت، مثل رضاخان و پسرش، و مثل بسیارى از دولتهاى دیگر کشورهاى جهان سوم - به قول خودشان - و از جمله کشورهاى اسلامى. سالهاى متمادى ملتها را فشردند؛ مستبدان را آوردند؛ نظامى هاى کودتاچى را سرکار آوردند و هرطور توانستند، از حضور ملتها مانع شدند. امروز مى بینند این هم بردى ندارد؛ لذا راه دیگرى را براى تسلط بر کشورها در پیش گرفته اند و آن، نفوذ در ملتهاست؛ که این همان چیزى است که من چندى پیش گفتم استعمار فرانو. بالاتر از استعمار نو، یک نوع استعمار دیگر است. ایادى خودشان را به کشورها بفرستند و با پول و تبلیغات و اغواگرى هاى گوناگون و رنگین نشان دادن و موجه نشان دادن چهره ى مستکبران ظالم عالم، بخشى از ملتها را اغوا و تحریک کنند. البته این هم به جایى نخواهد رسید؛ چون چهره ى استعمار و استکبار زشت تر از این حرفهاست؛ نمى تواند ظلم و ستمگرى و ددمنشى خود را پنهان کند؛ نمونه اش عراق است. شما ببینید اینها در عراق چه مى کنند. امروز پرچم حقوق بشر در دست امریکا و انگلیس و کشورهایى از این قبیل، به یک چیز مسخره و خنده آور تبدیل شده است! امروز ماجراى زندان ابوغریب، زندان گوانتاناموى امریکا، رفتار با ملتها به وسیله ى مسلحین و چکمه پوشان امریکایى و انگلیسى، داستان همیشگى ملتهاست. ممکن است ملتها الان تظاهرى نکنند، اما این وقایع در دلشان تأثیرات عمیقى دارد و یک روز خودش را نشان خواهد داد. امروز دل ملتهاى اسلامى پر از نفرت از امریکا و مستکبران است. در همین کشورهایى که ظاهرا بر حکام آن کشورها هم تسلط دارند، دل ملتها از اینها پر است؛ منتظر زمانى هستند که بتوانند این را نشان دهند. دوران نظام استکبارى - که مبناى آن بر ظلم به ملتها و تسلط بر جان و مال و ناموس و منابع آنهاست - به سر آمده است. البته ممکن است ملتها دوره هاى سختى را تجربه کنند، اما دوران زورگویى و قلدرى در باطن انسانها و در باطن عالم به سر رسیده؛ بیشتر از این نمى توانند. ملتى که مى تواند نقش ایفا کند، ملتى است که به خودآگاهى برسد.
۱۳۸۳/۱۰/۱۹
افزودن دیدگاه جدید