امام حسین (ع) که به بهشت رفته، پس چرا باید برایش گریه کنیم؟

امام حسین (ع) که به بهشت رفته، پس چرا باید برایش گریه کنیم؟

گریه بر امام حسین (ع) چه لزوم و معنایی دارد، مگر ایشان به شهادت نرسیده و به لقای الله و دیدار جدّ‌ شان نشتافتند؟ برای یک بحث دانشجویی پاسخ دهید.

 

این شبهه [البته با جملات متفاوت] به ویژه در دهه اول محرم و پس از آن بسیار شایع شده است. شبهاتی چون: مگر به شهادت نرسیدند، پس چرا گریه کنیم؟ مگر به بهشت نرفتند، پس چرا گریه کنیم، چرا بر مصیبت 1400 سال پیش گریه کنیم و ...؟!

 

الف - دقت شود که مگر ما برای عاقبت آنها گریه می کنیم که بگوییم حال که علم و یقین داریم آنها مصداق «ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً» بوده و در مقام محمود، «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ» و بهشت جای گرفتند، دیگر غصه خوردن یا گریه گردن جا و مفهومی نداشته باشد؟ با این حساب فقط باید در فقدان اهل جهنم (مثل یزید و شمر) یا دست کم مشکوکین به عاقبت به خیری گریه کرد! مگر حضرت رسول اکرم (ص) که بر شهادت سیدالشهداء حمزه (ع) یا در سوگ فرزندشان ابراهیم (ع) گریه می کردند، یا حضرت رسول اکرم (ص)، امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهراء (ع) که قبل از واقعه کربلا رحلت نمودند، ولی بر مصیب کربلا و شهادت فرزندشان گریه می کردند، از عاقبت آنان نگران بودند.

 

ب - شناخت ما راجع به بهشت نیز زیاد کامل و بعضاً صحیح نیست. ما گمان می‌ کنیم که بهشت یعنی همان مکانی که سبز و خرّم است، نهر شیر و عسل دارد و از کاخ‌ ها، حور، قلمان و ولدانٌ مخلدون برخوردار است! و حال آن که اینها همه پذیرایی «تَن» در بهشت است و نه پذیرایی روح است و نه خود بهشت. حضرت رسول اعظم (ص) در پاسخ کسی که از بهشت سؤال نموده بود فرمود: «اَنَا الجَنّة»، یعنی بهشت من هستم.

 

آری بهشت، محل زیارت و لقای اتمّ اسمای حسنای الهی است که در انسان کامل [حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله] تجلی یافته است و از این روست که اول کسی که وارد بهشت می شود، نزدیک ترین کس به او، یعنی وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) است و حوض کوثر، وجود مبارک دخترش حضرت فاطمه علیها‌ السلام است و ساقیان کوثر و نیز شفیعان بهشت اولاد او (ع) هستند.

 

بگذریم، قصد از این مختصر آن بود که بدانیم امامان و از جمله امام حسین (ع) به بهشت نمی روند، بلکه خود بهشت هستند و نعمات بهشتی نیز تجلی آنها و پذیرایی شان از محبّین و محبوبین الله جل جلاله و اهل عصمت (ع) می باشد. وگرنه باغ، قصر، نهر شیر و عسل یا حور و قلمان، ممکن است پاداشی برای عمل امثال بنده باشند، اما پاداشی برای آن حضرات نیستند. پاداش آنها لقاء الله است. بلکه بهشت جایگاه مناسب برای حضور آن مقامات والا و سایر مؤمنین است.

 

ج - پس، گریه ما، به خاطر نگرانی از آخرت کسی نیست که بگوییم خوب حالا که مطمئن شدیم عاقبت به خیر شده‌ اند و جایگاه‌ شان خوب است، پس دیگر گریه لزومی ندارد!

 

گریه، بروز و ظهور حال و حالت غالب شده بر دل است که از شدت توجه دل به آن ایجاد می شود. لذا یا از خوف است و یا از شوق؛ و هر دو نیز از منبع «محبت» که نقطه مقابلش «بغض» است نشأت می‌ گیرد. خواه «حبّ الله» باشد و خواه «حبّ الدنیا». خواه از خوف الله باشد یا از خوف دنیا، خواه از شوق او باشد یا شوق دنیا.

 

پس، این حالت میان تمامی انسان‌ ها عمومیت دارد. اگر بین کسی با محبوبش فراقی حاصل شود، ممکن است هر گاه به یاد او می‌ افتد، گریه کند و یا اگر ذکری از او به میان آید یا خبر و مژده‌ ی وصالی برسد نیز گریه کند.

 

بسیاری را در خارج از کشور دیده یا می شناسیم که از شدت محبت و فراق وطن، هر گاه نام ایران به میان می آید، گریه می کنند و اشکی می ریزند و دیگر نمی گویند که از قدمت ایران نزدیک به 7000 سال می گذرد، یا ایران که در جای خودش با صلابت تمام هست، پس ما چرا گریه کنیم؟! همین طور بسیاری وقتی یادی از مکه، مدینه، نجف، کربلا یا مشهد می کنند، اشک فراق و شوق در چشمان‌ شان حلقه می‌ زند.

 

بسیاری را می‌ شناسیم یا دیده‌ ایم که به یک آثار باستانی یا قطعه‌ ای قدیمی (عتیقه) یا جاذبه‌ های طبیعی آن قدر علاقه دارند که وقتی آنها را می‌ بینند و یا از آنها دور می‌ شوند گریه می‌ کنند و هیچ نمی گویند که این طبیعت چند صد میلیون سال پیش به وجود آمده است! علاقمند به تاریخ و ایران، مقابل ستون های سنگی تخت جمشید می ایستد و گریه کنان می‌ گوید: این ستون ها با آدم حرف می‌ زنند! و اصلاً نمی‌ گوید که اولاً اینها سنگ هستند و ثانیاً چند هزار سال پیش ساخته شدند! اما می‌ پرسد: چرا باید در مصیبت امام حسین (ع) گریه گرد؟

 

بسیار دیده‌ ایم که وقتی خبر صدور ویزا یا اقامت در امریکا، کانادا، انگلیس و ... برای مشتاق و طالبش می‌ رسد، از شوق وصال گریه می‌ کند و یا اگر خبر عدم موافقت برسد، از فراق حاصل شده با محبوب اشک می‌ ریزد. اما در مورد گریه بر امام حسین (ع) اشکال و شبهه می‌ کند و حتی گاهی استهزاء.

 

پس، گریه از «محبّت» است که پس از «معرفت شناخت» حاصل می گردد و هر دلی محبوبی دارد؛ تفاوت فقط در محبوب هاست. چنان چه خداوند متعال در خصوص بندگانش فرمود:

 

«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ ...»(البقره، 165)

 

ترجمه: و برخی از انسان‌ ها به جای خدا همانندهایی بر می‌ گزینند، آنها را دوست دارند مانند دوست داشتن خدا، [اما] کسانی که ایمان آورده‌ اند، شدت (نقطه اوج و کمال) محبّت شان‌ الله است.

 

د - اما گریه نیز مانند محبّت ها و بغض ها، حق و باطل دارد. گریه حق که از محبّت به حق نشأت می گیرد، آثاری دارد که از اهمّ آنها همان توجه عقلی و قلبی به حق و حقیقت است. این توجه و گریه، دل را صاف‌ تر و بیدار می‌ کند – آینه دل زنگ زده از رسوبات توجه و محبت به دنیا را صیقل می زند تا حقیقت نماتر گردد. صیقل دل [که جایگاه حبّ و بغض است]، فقط یاد و ذکر محبوب است که اگر شدت یابد «گریه» می‌ آورد. لذا به هنگام تلاوت قرآن، اقامه نماز، دعا، زیارت و ... نیز گریه دست می‌ دهد.

 

همین شدت توجه و محبّت سبب حرکت در خط محبوب و به سوی او می گردد. محبّت انگیزه و موتور حرکت است و انسان در هر حال و حالتی به سوی «محبوب» می‌ رود و نه به سوی «معقول». به سوی کسی یا چیزی که دوستش دارد می‌ رود و نه به سوی کسی یا چیزی که می‌ شناسدش. هر چند که شناخت شرط لازم محبت است.

 

از این رو به پیامبرش فرمود به مردم بگو هر کس مرا دوست دارد، از تو تبعیت کند، نه هر کس مرا می‌ شناسد؛ و البته اجر و پاداش او نیز محبت الله است و نه بهشت و قصر و حورش:

 

«قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (آل عمران، 31)

 

ترجمه: بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.

 

ﻫ - اَنَا قَتیلُ العَبَرات – من کشته اشک‌ ها هستم:

 

امام حسین (ع) در مورد شهادت جانگداز خود فرمودند «انا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمن الا استعبر» - یعنی: من کشته اشک ها هستم، مؤمنی (نه هر کسی) به یاد من نمی افتد، مگر آن که اشک بریزد. (امالی صدوق‌ ، ص200 - مناقب ابن شهر آشوب، ج3ص239 - بحار‌ الانوار‌ : ج98 ص295 - روضة‌ الواعظین، فتال نیشابوری،ص170)

 

یعنی کشته شدم تا دل ها بیدار شوند، کشته شدم تا با توجه و یاد من، زنگارها از دل‌ ها زدوده شود و قلب‌ ها صیقل یابند – کشته شدم تا قلب‌ ها آیینه حق‌ نما گردند، کشته شدم تا محبّت به اوج رسد و سبب حرکت در این مسیر و قرب الهی گردد.

 

آیت الله جوادی آملی:

 

«... وجود مبارک سیدالشهداء (علیه‏ السلام) فرمودند: «أنا قتیل العبرة»؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه‏ مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکه چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.

 

این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت (علیهم‏ السلام) در قلب شیعیان حضور پیدا می‏ کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (علیهم‏ السلام) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی‏ کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می‏ گیرد و دلِ دوستان حسین بن‏ علی (علیه‏ السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می‏ شود".»

 

و – گریه عقلی:

مؤمن گاهی گریه از حبّ دارد، گاهی گریه از عاطفه (به هنگام ذکر مصائب) و گاهی نیز گریه عقلی دارد. و آن هنگامی است که با ذکر و یاد ائمه اطهار (ع) و ظلم‌ هایی که بر آنها رفته است، بر مصیبت خودش گریه می‌ کند. گریه می کند که چرا حماقت، سادگی، بی‌ بصیرتی و دنیاگرایی‌ ها سبب می‌ شود که عده‌ ای از مردم که مُهر اسلام را نیز بر پیشانی زده‌ اند، آن قدر پست و احمق شوند که به چون یزیدی امیرالمؤمنین بگویند و امام بر حق‌ شان را بکشند و در نتیجه نه تنها خود، بلکه نسل‌ های بعدی (ما) را با حاکم کردن حکومت‌ های جور و تعظیم در مقابل آنها، از رشد، سعادت و فلاح محروم نمایند. مصیبتی که هنوز هم در سطح گسترده ادامه دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سؤالی از همین قبیل:

اگر شهادت سعادت است، چرا در رثای امام حسین علیه‌ السلام گریه می‌ کنیم؟

 

البته که شهادت از بزرگ‌ ترین سعادت‌ ها است، چرا که هر کسی بالاخره می‌ میرد و یا اگر با ظرافت بیشتری دقت کنیم، مشاهده می‌ کنیم که هر کسی بالاخره در راه رسیدن به محبوب خود به نوعی کشته می‌ شود و چه بهتر از این است که هدف و محبوب در زندگی «الله جل جلاله» باشد و آدمی در راه او به نوعی از انواع شهادت از این دنیای فانی برود. در هر حال اگر قرار است در راه هدف جان بدهیم، چه بهتر که هدف ما شهوت، قدرت، ثروت و سایر جاذبه‌ های دنیای فانی نباشد، چون پس از مرگ با معشوق حقیقی مواجه هستیم. پس شهادت در راه خدا بهترین نوع مرگ و فوز عظیم است. اما در خصوص این که چرا برای امام حسین (ع) گریه می‌ کنیم، به نکات ذیل که فقط اشاره‌ ای به برخی از حکمت‌ ها می‌ باشد توجه نمایید:

 

الف – شهادت برای شهید فیض و سعادتی بزرگ است، اما این دلیل نمی شود که افراد بخواهند تا دشمنان عزیزان آنان را بکشند تا آنها به فیض برسند. الزام رسیدن به مقام شهادت به کشته شدن توسط دشمنان منحصر نیست. وگرنه مسلمین باید آرزو کنند که هیچ‌ گاه بر دشمنان خدا فائق نیایند و اسلام هیچ‌ گاه پیروز نگردد و کفار همه‌ ی مسلمین را بکشند تا آنها به فیض شهادت برسند!

 

 ب – شخصیت انسان و ارزش انسان با «محبوبش» و میزان محبتش به آن محبوب شکل و درجه می‌ گیرد. انسان فطرتاً عاشق است. لذا اگر محبوبش را از او جدا کنند، متألم می شود و غصه می‌ خورد و یکی از آثار شدت تألم و غصه گریه است. لذا انسان به وقت از دست دادن پدر، مادر، همسر، فرزند ... و حتی برخی به هنگام جدا شدن از خانه، خودرو و سایر متعلقاتشان نیز گریه می‌ کنند.

 

پس برای کسانی که امام حسین علیه السلام محبوبشان است، مصیبت های وارده بر او و شهادتش تألم آور، حزن انگیز و گریه آور است.

 

 ج – هیچ کس گریه نمی کند که چرا امام حسین از دنیا رفت، چرا به مقام شهادت رسید، چرا به فیض اکبر و فوز عظیم نائل گردید و چرا سیدالشهداء شد، بلکه هر کس بر این گریه می کند که چرا بر محبوبش و آن هم چنین انسان والایی آن ظلم های ددمنشانه شد و چرا محبوب را اینگونه از دست داد. در واقع هر کس برای خودش گریه می‌ کند. برای جدا شدن از محبوب و برای ظلم‌ ها و ستم‌ هایی که با این فاجعه بر سر خودش آمده است. چنان چه وقتی حضرت علی علیه‌ السلام در بستر احتضار چشم باز نمودند و یکی از یاران با وفای خود را در حال گریه دیدند و از پرسیدند: چرا گریه می‌ کنی؟ عرض کرد: به حال خودم و برای خودم گریه می‌ کنم که شما را از دست می‌ دهم.

 

و یا وجود مبارک حضرت امیر علیه السلام وقتی بدن مبارک حضرت فاطمه علیها السلام را به خاک سپرد، بسیار گریه کرد. در حالی که می دانست او به لقاء الله و دیدار معشوق شتافته و در کنار پدرش در والاترین مقام و جایگاه جای گرفته است. اما بلند شده دست بر کمر گذاشته و فرمودند: بی‌ ستون شدم.

 

در واقع این گریه برای این است که انسان، امام، رهبر، همراه، بهترین رفیق، پدری دلسوز و برادر مهربان خود را در این سفر سخت از دست داده است.

 

 د – از طرفی دیگر، گریه بر محبوب از دست رفته، به ویژه اگر شهید باشد و بالاخص اگر از معصومین (ع) باشد که اطاعت و پیروی آنان بر ما واجب است، نوعی ابراز و اظهار تداوم ارتباطی است که با قطع پیوند مادی در دنیا منقطع نگردیده است. چنین گریه‌ ای انسان‌ ساز است و آدمی را می‌ سازد.

افزودن دیدگاه جدید