عصر ظهور: 44. حكومت حضرت مهدی (عج) بزرگتر از سلطنت سليمان و ذوالقرنين

عصر ظهور: 44. حكومت حضرت مهدی (عج) بزرگتر از سلطنت سليمان و ذوالقرنين

 

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

از روايات مربوط به حضرت مهدى (عليه السلام) استفاده مى شود كه حكومت اسلامى و جهانى اى را كه آن حضرت بپا مى كند از فرمانروائى سليمان و ذوالقرنين (عليه السلام) با عظمت تر است كه برخى روايات بر اين موضوع صراحت دارد، مانند روايتى كه از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:

 

((قلمرو فرمانروائى ما از زمامدارى سليمان بن داوود و حكومت ما از سلطنت او بزرگتر است)).

 

و روايت بعدى حاكى از اين است كه ابزار و وسائلى در اختيار آن حضرت خواهد بود كه در اختيار ذوالقرنين نبوده است و رواياتى كه دلالت دارد به اينكه آنچه از پيامبران به ارث مانده است از جمله ميراث سليمان در اختيار وى قرار دارد و دنيا نزد او همچون كف دست او خواهد بود.

 

زيرا قلمرو حكومت حضرت سليمان (عليه السلام) شامل فلسطين و سرزمين شام بود و مصر و ماوراى آن يعنى قاره آفريقا را در بر نمى گرفت و به گفته روايات يمن تا هند و چين و ممالك ديگر نيز در قلمرو فرمانروائى وى نبوده است، بلكه طبق روايات شهر استخر واقع در جنوب ايران نيز خارج از حيطه فرمانروائى آن حضرت بوده است در حاليكه طبق روايات، حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) سراسر جهان را فرا مى گيرد بگونه اي كه هيچ آبادى نمى ماند مگر آنكه در آن شهادت به يگانگى خدا و گواهى به رسالت پيامبر (صلى الله عليه وآله) داده مى شود و روى زمين ويرانه اى نمى ماند مگر آنكه آباد مى گردد.

 

و از طرفى، امكاناتى كه در اختيار مهدى (عليه السلام) مى باشد بيش از امكاناتى است كه خداى سبحان در اختيار حضرت سليمان قرار داد چه آنهائى كه معجزه آسا و با عنايت الهى در اختيار وى قرار مى گيرد و چه آنهائى كه از لحاظ پيشرفت علوم و بهره بردارى از امكانات طبيعى از آن برخوردار مى گردد و اما از حيث زمان، طبق روايات و گفته مورخان فرمانروائى سليمان (عليه السلام) حدود نيم قرن طول كشيد و پس از وفات او در سال 931 قبل از ميلاد، انحراف بوجود آمد و دولت او از هم پاشيد و بين دو مملكت قدس و نابلس جنگ در گرفت.

 

گرچه روايات مربوط به مدت حكومت مهدى (عليه السلام) در طول حيات او و پس از آن متفاوت است اما آنچه به اعتقاد ما مزيت دارد اين است كه حكومت جهانى حضرت، تا پايان دنيا استمرار خواهد داشت و بعد از او، فرزندان وى كه ادامه دهندگان راه آن حضرت مى باشند به حكومت مى رسند، آنگاه بعضى از پيامبران و امامان اهل بيت (عليهم السلام) به دنيا باز مى گردند و تا پايان اين جهان حكمرانى خواهند كرد.

 

راه يافتن به جهان بالا

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

و در روايتى از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه فرمود:

 

((خداوند ذوالقرنين را در انتخاب دو ابر رام و سركش آزاد گذاشت و او ابر رام را انتخاب كرد كه رعد و برقى در آن نبود و اگر سركش را برمى گزيد حق او نبود زيرا خداوند آنرا براى قائم ذخيره كرده است))(1)

 

اين روايت صراحت دارد كه آن حضرت از وسيله هاى گوناگون و ابزارهاى ويژه اى در بالا رفتن و حركت بين ستارگان آسمانها و جهان بالا استفاده مى كند. ابرى كه داراى صاعقه و رعد و برق است... و با اين وسائل بالا مى رود، وسيله هاى آسمانها و زمين.

 

همچنين دلالت دارد كه بالا رفتن امام (عليه السلام) در جهان هاى آسمانهاى هفتگانه و زمين هاى ششگانه بجز كره خاكى ما انجام مى پذيرد. و آن مطلب بدين معنى نيست كه تنها او از اين وسائل فضاپيما و مركب هاى آسمانى استفاده مى كند بلكه در عصر آن حضرت وضع بگونه اى مى گردد كه سفر به كرات آسمانى و زمين ديگر، همچون مسافرت در عصر ما از قاره اى به قاره ديگر خواهد بود.

 

و نيز گفته امام (عليه السلام) نشانگر اين است كه پنج كره زمين و يا پنج زمين و آسمان آباد و مسكونى است و ارتباط با جوامع آنها بزودى انجام خواهد گرفت. طبق رواياتى متعدد، كرات زيادى در آسمانها وجود دارد كه آباد و داراى جوامعى از مخلوقات خدا هستند كه غير از نوع انسان و فرشته و جن مى باشند، كه علامه مجلسى مجموعه اى از آنها را در بحارالانوار آورده است، همچنين شمارى از آيات قرآن بر اين معنى دلالت دارد از آن جمله آيه شريفه:

 

((اى جنيان و اى انسانها اگر مى توانيد به اعماق آسمانها و زمين راه پيدا كنيد، پس اقدام كنيد ولى موفق به اين نفوذ و سفر نمى شويد مگر به تسلط و فرمانروائى))(2)

 

يعنى بزودى زندگى روى زمين در زمان حضرت مهدى (عليه السلام) وارد مرحله جديد مى شود كه بطور كلى با گذشته ها تفاوت دارد. و در اينجا فرصت توضيح بيشتر پيرامون آن نيست.

 

راه يافتن به جهان آخرت و بهشت

برگرفته از كتاب: عصر ظهور

از برجسته ترين حركت هايى كه در جهان ما در زمان و موقعيت خود و آنچه در آن است خواهد داشت، حركت از جهان ماده به سوى جهان غيب و يا برعكس خواهد بود كه قرآن و اسلام از آن پرده برمى دارد و در اهميت دادن به اين امر و هماهنگى با آن تأكيد مى ورزد و اين سير را بازگشت انسان به سوى خدا و ملاقات با او و يا رفتن به سوى ملأ اعلى و آخرت مى نامد.

 

و در سطحى جهانى، بدين جهت كه بين جهان ما و جهان گسترده غيب كه از ديد ما پنهان است، وحدت و يكپارچگى بوجود مى آيد، آنرا قيامت و رستاخيز ياد مى كند.

 

و نقطه اوج اين حركت نسبت به انسان مرگ است كه از ديدگاه اسلام ورود به زندگى جاودانه و پايان ناپذير و بسيار گسترده است نه فنا و نيستى كه گاهى تصور مى كنيم و اوج آن نسبت به جهان هستى قيامت است و يكسان بودن جهان ماده و غيب.

 

در قرآن و سنت آمده است كه رستاخيز و قيامت داراى مقدمات و نشانه هايى است پى در پى كه در زمين و آسمان و جامعه بشرى پديد مى آيد و از برخى روايات استفاده مى شود كه حكومت مهدى (عليه السلام) از نشانه هاى قيامت است و آنچه جملگى بر آن اتفاق نظر دارند اين است كه علامت هاى رستاخيز پس از حكومت وى آغاز و آشكار مى گردد. اكنون ببينيم رستاخيز چگونه آغاز مى گردد؟

 

بنظر مى رسد كه راه يافتن به دنياهاى بالايى كه روايات، از آن سخن مى گويد و در زمان حضرت مهدى (عليه السلام) انجام مى گيرد مقدمه اى بر راه يابى وسيع ترى به آخرت و بهشت است. بنابراين رواياتى كه درباره رجعت و بازگشت عده اى از پيامبران و امامان (عليهم السلام) به زمين و حكمرانى آنان بعد از مهدى (عليه السلام) سخن گفته و نيز آنچه را كه در آيات متعدد تفسير به ((رجعت)) شده است، مراد از آن، همين مرحله است و اعتقاد به رجعت هر چند از ضروريات اسلام و مذهب تشيع نيست، يعنى عدم اعتقاد به آن، انسان را از مذهب اهل بيت (عليهم السلام) و از اسلام خارج نمى سازد، اما روايات مربوط به آن به حدى زياد و مورد وثوق است كه موجب اعتقاد به آن مى گردد.

 

طبق برخى از روايات، رجعت، پس از حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) و يازده مهدى ديگر پس از آن حضرت، آغاز مى گردد چه اينكه امام صادق (عليه السلام) فرمود:

 

((همانا بعد از قائم يازده مهدى از فرزندان حسين (عليه السلام) از ما اهل بيت هستند))(3)

 

اينك به ذكر چند نمونه از روايات مربوط به رجعت بسنده مى كنيم:

 

امام زين العابدين (عليه السلام) در تفسير اين آيه ((آن خدايى كه قرآن را بر تو فرض گردانيد، البته تو را به جايگاه خود بازگرداند)) فرمود:

 

((پيامبر شما به سوى تان رجعت نموده و باز مى گردد))(4)

 

ابوبصير گفت: امام باقر (عليه السلام) به من فرمود:

 

((مگر اهل عراق منكر رجعت هستند؟ گفتم: آرى. فرمود: آيا قرآن نمى خوانند: و روزى كه از هر امت دسته اى را برانگيزيم))(5)

 

در روايت ديگرى از امام صادق (عليه السلام) درباره آيه ياد شده سؤال كردند، حضرت فرمود:

 

((مردم درباره آن چه مى گويند؟

عرض كردم آنها مى گويند آيه راجع به قيامت است.

فرمود: خداوند در روز قيامت از هر امتى دسته ای را زنده مى گرداند و بقيه را به حال خود رها مى سازد! اين آيه قطعا در مورد رجعت است و آيه مربوط به قيامت اين است: جملگى آنها را محشور گردانيم بى آنكه كسى را فرو گذاريم و...))(6)

 

زراره گويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره امور مهم رجعت و امثال آن پرسيدم حضرت فرمود:

 

((آنچه كه از آن مى پرسيد هنوز وقتش نرسيده است. ((بلكه آنها تكذيب كردند آنچه را كه احاطه علمى به آن نداشتند و به تأويل آن نرسيده اند.))(7)

 

برخى روايات مى گويد: رجعت پيامبر (صلى الله عليه وآله) بعد از رجعت امامان (عليهم السلام) مى باشد و نخستين كسى كه از آنان به دنيا برمى گردد امام حسين (عليه السلام) است، چنان كه امام صادق (عليه السلام) فرمود:

 

((نخستين كسى كه به دنيا بازگشت مى كند حسين بن على (عليهما السلام) است و آنقدر حكومت و فرمانروائى مى كند كه (در اثر پيرى) موى ابرويش به روى چشمهايش فرو مى افتد))(8)

 

و در روايتى از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:

 

((رجعت امرى عمومى و همگانى نيست بلكه ويژه عده اى است، زيرا بازگشت نمى كنند (به دنيا) مگر مؤمنان راستين و خالص و يا كافران صد در صد مشرك.))(9)

 

پاورقی:

----------------------------------------

(1) بحار ج 52 ص 321.

(2) رحمان 23 24.

(3) غيبت طوسى ص 229.

(4) بحار ج 53 ص 56.

(5) بحار ج 53 ص 40.

(6) بحار ج 53 ص 50.

(7) بحار ج 53 ص 40.

(8) بحار ج 53 ص 46.

(9) بحار ج 53 ص 39.

افزودن دیدگاه جدید