اجتهاد در مقابل نص: 95 - جنگ معاويه با على - عليه السّلام -

اجتهاد در مقابل نص: 95 - جنگ معاويه با على - عليه السّلام -

معاويه بعد از آنكه مردم با اميرالمؤمنين - عليه السّلام - بيعت كردند، با فرومايگان شام به جنگ آن حضرت رفت. اميرالمؤمنين - عليه السّلام - هم با سپاهى كه بازماندگان جنگ بدر، احد، احزاب، بيعت رضوان و گروه انبوهى از مؤمنان شايسته در ميان ايشان بودند، و همه نيز مردم را به حق و اطاعت اميرالمؤمنين - عليه السّلام - دعوت مى كردند، به جنگ وى رفت. ولى گوش معاويه از پذيرش اين دعوت كر بود، و جز جنگ چيزى نمى خواست، تا جايى كه در آن جنگ، گروهى از مسلمانان كشته شدند كه بى سابقه بود. با آنكه بخارى و مسلم در صحيح خود آورده اند كه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((سب مسلمان فسق و جنگ با وى كفر است))(694).

و نيز پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - به نقل مسلم در باب: من فرق امر المسلمين و هو مجتمع، از كتاب امارت - فرمود: ((هر كس به نزد شما آمد و به شما امر كرد كه بر مردى گرد آييد و منظورش ايجاد شكاف در بين مسلمانان و بهم زدن جمعيت شما بود، او را بكشيد)).

ابن عبدالبر در ((استيعاب)) در شرح حال على - عليه السّلام - مى نويسد: از حديث على - عليه السّلام - و حديث ابن مسعود و حديث ابو ايّوب انصارى روايت نموده كه على - عليه السّلام - مأمور به جنگ با پيمان شكنان (جنگ جمل) و ستمكاران (جنگ صفين) و خارجيان (نهروان) است. سپس مى نويسد: از آن حضرت - عليه السّلام - روايت است كه فرمود: ((آنچه را من يافتم جنگ يا كفر بما انزل اللّه است)).

براى مشروعيت جنگ آن حضرت با معاويه اين آيه شريفه كافى است كه خداوند مى فرمايد: ((اگر دو طايفه از مؤمنان جنگ نمودند، ميان ايشان را اصلاح كنيد، اگر يكى بر ديگرى سركشى نمود، با آن گروه بجنگيد كه سركشى نموده است تا بازگشت به امر خدا كند))(695).

در سركشى معاويه و ياران او شكى نيست؛ زيرا سركشى آنها از امورى است كه همه امت، بر آن اتفاق دارند. پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - نيز در روايتى كه از آن حضرت نقل مى كنند، مردم از اين جنگ بيم داد.

ابو سعيد خدرى مى گويد: ما آجرهاى مسجد پيغمبر را يكى يكى حمل مى كرديم. اما عمار ياسر دو تا دو تا مى آورد. پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - از كنار او گذشت و غبار از سر او زدود و فرمود: ((واى! كه عمار را گروه سركش مى كشند! عمار آنها را به خدا دعوت مى كند، و آنها او را به آتش دوزخ مى خوانند!)).

اين حديث را بخارى به همين سند در صحيح (696) خود آورده است. و نيز در باب ((تعاون در بناء مساجد از كتاب الصلاة)) نقل كرده و در آنجا مى گويد: ((آنها را دعوت به بهشت مى كند، و آنها او را به آتش مى خوانند))(697).

تعجب نكنيد كه معاويه به حكم اين حديث، از مصاديق اين آيه شريفه باشد كه مى فرمايد: ((آنها را پيشوايانى قرار داديم كه دعوت به آتش كنند و در روز قيامت، يارى نگردند. در اين دنيا لعنتى به دنبال خواهند داشت، و روز قيامت نيز از زشتكاران خواهند بود))(698).

چه بسيار نصوص صريح از كتاب خدا و سنن صحيح پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - هست كه هيچ كدام ترديدبردار نيست. و همه راهنماى رهروان است. و معاويه بر خلاف آنها عمل كرد. اى انسان با ايمان! در آنها بنگر و بعد هر طور خواستى قضاوت كن.

اين گفته پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - را فراموش نكن كه فرمود: ((جنگ با على جنگ با من است و صلح با وى صلح با من)).

و روزى كه پنج تن را كساء پوشانيد فرمود: ((من در جنگم با هر كس كه با ايشان مى جنگد و در صلحهم با هر كس كه با ايشان صلح كند، و دشمن هستم با هر كس كه با آنها عداوت ورزد)).

و اين گفته حضرت را كه فرمود: ((خدايا! دوست بدار هر كس كه على را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس كه او را دشمن بدارد و يارى كن هر كس كه او را يارى مى كند، و خوار كن هر كس كه او را خوار مى كند)).

و ساير نصوص متواتر امثال اينها در هر پشتى از اين امت.

افزودن دیدگاه جدید