ابوهریره کیست: پدر گربه
فهرستی از آنچه در این مجموعه مقالات خواهد آمد:
آشنايي با چهره واقعي ابوهريره
چهره اول: مردي مشهور و بنام
اين قبر يا مقام منسوب به شخصي است که بعد از 1400 سال مورد توجه است:
چهره دوم:کسي که حتي اسم او براي مردم و حتي علما پوشيده است:
اسم او؟؟؟:
کنيه او:
خانواده و دوران رشد او:
چهره سوم: مردي با روايات بسيار:
مدت زمان همراهي او با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم:
سفر او به بحرين:
همراهي او با علاء تا زمان وفات علاء (سال 21):
چهره چهارم: مردي که روايات او زير سوال رفته است:
مردي با جيبي بزرگ:
عمر و ابوهريره:
اگر اين روايات را مي گفتم، عمر با من برخورد مي کرد!!!
به خاطر ترس از شلاق عمر نمي توانستم از رسول خدا روايت نقل کنم!!!
اگر اين روايات را در زمان عمر مي گفتم شلاق مي خوردم:
اگر اين روايات را در زمان عمر نقل مي کردم سرم را مي شکست !!!
عمر، ابوهريره را به خاطر روايت هايش تهديد به تبعيد ميكند:
عمر او را دروغگو مي دانست:
نظر عثمان در مورد وي:
فتوا ندادن ابوهريره تا زمان مرگ عثمان:
نظر امير مومنان در مورد وي:
ابوهريره دروغگوترين فرد بر رسول خداست:
قسم مي خورم با ابوهريره (در رواياتش) مخالفت مي کنم:
ايشان از ابوهريره بد مي گفتند:
نظر ابن عمر:
ابوهريره دروغ گفته است!!!:
نظر عائشه:
ابوهريره دروغ گفته است !!!:
قسم به خدا با ابوهريره در روايتش مخالفت مي کنم!!!
تکذيب آنچه ابوهريره روايت کرده است:
وقتي رسول خدا نماز مي خواندند،من خود در جلوي ايشان بودم
آيا « شما » (خطاب به صحابه اي که اين روايت را نقل کردند از جمله ابوهريره) ما را به منزله سگ ها قرار داديد؟
اقرار ابوهريره: صحابه و سايرين روايات او را دروغ مي شمردند:
چرا شما روايات گمان مي کنند که من به رسول خدا دروغ مي بندم؟
اگر رواياتي را که مي دانم نقل کنم من را با سنگ هدف مي گيريد !!!
اگر رواياتي را که مي دانم نقل کنم به من زباله پرت مي کنيد و مي گوييد ديوانه است !!!
اگر هر آنچه مي دانم نقل کنم به من مدفوع حيوانات پرت مي کنيد !!!
اگر هرچه مي دانم نقل کنيد، گردنم را مي زنند!!!
چه بسيار کيسه هايي که هنوز نگشوده ام!!!
خطاب به ساير صحابه:اين روايات را زماني شنيدم که شما در بازار مشغول خريد و فروش بوديد!!!
خطاب به عائشه:اين روايات را زماني شنيدم که تو مشغول بازي با سرمه و آينه و آرايش بودي!!!
ماجراي روايت «من أصبح جنبا»:
بر خورد عائشه با وي در اين روايت:
بر خورد ام المومنين ام سلمه با اين روايت:
نتيجه کلام ام المومنين ام سلمه و عائشه (و به نقل بعضي حفصه):
عکس العمل ابو هريرة:
نظرات سايرين صحابه، تابعين و علماي اهل سنت:
ابوهريره هذيان مي گفت:
ابو جعفر اشجعي و اصحاب ابن عباس:
عائشه (و ظاهرا ابن عباس):
عده اي از علماي تابعين:روايات ابوهريره در موضوعات مهم مقبول نيست:
مسلم نيشابوري: او فرقي بين گويندگان حديث نمي گذاشت:
شعبه او را مدلس مي دانست:
ابو حنيفه: ابوهريره عادل نيست!!!
ساير علماي حنفيه:
ابوهريره اشکالات بسيار دارد:
فتاواي همه صحابه مقبول است غير از سه نفر:ابوهريره...
وقتي مدرک مساله اي روايت ابوهريره باشد مقبول نيست!!!:
وروينا من طريق أبي عبيد أنه ناظر في هذه المسألة محمد بن الحسن فلم يجد عنده أكثر من أن قال هذا من حديث أبي هريرة
ابو جعفر استاد ابن ابي الحديد: روايات ابوهريره مرضي نيست
تکذيب ابوهريره توسط گروهي از علماء نزد هارون الرشيد:
چهره پنجم:منبع روايات اخلاقي
چهره ششم: شخصي با رفتار ناشايست:
پرخوري و شکم بارگي:
شيخ المضيرة = سرور خورشت ماست و گوشت !!!
نماز پشت سر علي و غذا سر سفره معاويه:
بهترين سوارکاران: روغن سوار بر خرما !!!:
واي بر من از شکمم:
دعاي ابوهريره:
کارگري براي غذاي شکم:
سرگرداني به خاطر گرسنگي:
رفتارهاي بچه گانه، مضحک و رفتار هاي متکبرانه:
خواندن اشعار سخيف در نزد رسول خدا:
بد دهاني و جسارت به صحابه براي گرفتن پول:
ابوهريره و مروان:
ابوهريره و معاويه:
متخصص در شطرنج و پاسور:
بازي با شطرنج:
بازي با پاسور:
جايز دانستن شطرنج:
چهره هفتم: مردي با رواياتي از سال هاي قبل از هجرت:
چهره هشتم: تازه مسلمان ِ جنگ خيبر:
تاريخ اسلام ابوهريره:
علت اسلام او و نيز علت همراهيش با رسول خدا:
چهره نهم: مردي بي طرف
چهره دهم: دشمن علي و دوست معاويه:
جاعل روايت در تنقيص مقام امير مومنان:
روايت ابن ابي الحديد:
ماجراي اعمش و مغيرة بن سعيد:
دشمن با امير مومنان:
چهره يازدهم: دوست رسول خدا:
چهره دوازدهم: دشمني در لباس دوست:
چهره سيزدهم:والي بحرين و مدينه از طرف عمر و معاويه:
چهره چهاردهم: معزول از طرف عمر و معاويه:
عمر او را عزل مي کند:
مادرت تو را تغوط نکرد مگر براي خر چراني!!!
معاويه او را عزل مي کند:
چهره پانزدهم: مردي که در فتوحات بسيار حضور داشت:
چهره شانزدهم: فراري از جنگ:
فرار از جنگ در صفين:
فرار از موته:
چهره هفدهم: يکي از ارکان دفاع از معاويه و دشمني با علي:
زيباترين چهره ها: معاويه بر منبر رسول خدا!!!
پيشگويي در مورد حکومت معاويه:
چهره هجدهم:ابوهريره راوي بدترين روايات در ذم معاويه و خاندان او:
چهره نوزدهم: شاگرد رسول خدا
چهره بيستم:
ابتداي ارتباط ابوهريره با کعب:
استمرار ارتباط ابوهريره با کعب
پيشرفت ابوهريره در شاگردي يهود:
ابوهريره آگاه ترين غير يهود به تورات:
ابوهريره از کعب روايت بسيار شنيده است:
نتيجه کار ابوهريره: روايات رسول خدا را از کعب و روايات کعب را از رسول خدا نقل مي کرد!!!
برخورد عمر با ابوهريره و کعب:
پايان کار ابوهريره:
چهره اول: مردي مشهور و بنام
اين قبر يا مقام، منسوب به شخصي است که بعد از 1400 سال مورد توجه است:
مشهور است که در اين قبر يکي از معروفترين صحابه رسول خدا خوابيده است؛ (البته عده اي تنها آن را مقام ابوهريره مي دانند در هر صورت) مردي که اگر بخواهيم به صورتي ساده انگارانه از کنار او رد شويم، همين نکته براي ما جلب توجه مي کند که چرا بعد از 1400 سال هنوز هم قبر او مورد توجه و احترام است و حريم او زيارتگاه؟
چهره دوم: کسي که حتي اسم او براي مردم و حتي علما پوشيده است:
اسم او؟؟؟:
در مورد اسم هيچ يک از صحابه قبل از اسلام مانند اسم ابوهريره اختلاف نشده است و تا کنون هيچ کس ادعا نکرده است که اسم حقيقي او را مي داند.
وقال ابن عبد البر لم يختلف في اسم أحد في الجاهلية ولا في الإسلام كالاختلاف فيه.
عمدة القاري ج1 ص124
ابن عبد البر گفته است که در مورد اسم هيچ کس در جاهليت و اسلام مانند اسم ابوهريره اختلاف نشده است !!!
بسياري از علماي اهل سنت در کتب خويش مي گويند:
اسم ابي هريره عبد الرحمن بن صخر علي الأصح من ثلاثين قولا!!!
بنا بر درست ترين نظر از بين سي نظر، اسم ابو هريرة عبد الرحمن بن صخر است !!!
التيسير بشرح الجامع الصغير ج1 ص7؛ المنهل الروي ج1 ص117؛ تدريب الراوي ج2 ص284
قال النووي في مواضع من كتبه اسم أبي هريرة عبد الرحمن بن صخر على الأصح من ثلاثين قولا
الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص429
نووي در چند جاي کتاب خويش گفته است که اسم ابو هريرة عبد الرحمن بن صخر است؛ بنا بر درست ترين نظر از بين سي نظر !!!
قطب حلبي هم مي گويد:
اجتمع في اسمه و اسم ابيه أربعة وأربعون قولا مذکورة في کني الحاکم و في الاستيعاب و في تاريخ ابن عساکر
الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص430
فتح المغيث ج3 ص225
در مورد اسم او و پدرش چهل و چهار نظر موجود است که در کتاب «کني» حاکم و در استيعاب و تاريخ ابن عساکر آمده است.
کنيه او:
در اين زمينه از خود او رواياتي رسيده است:
وكنيت أبا هريرة لأني وجدت هرة فحملتها في كمي فقيل لي أبو هريرة وهكذا أخرجه أبو أحمد الحاكم في الكنى من طريق يونس بن بكير عن بن إسحاق وأخرجه بن منده من هذا الوجه مطولا وأخرج الترمذي بسند حسن عن عبيد الله بن أبي رافع قال قلت لأبي هريرة لم كنيت بأبي هريرة قال كنت أرعى غنم أهلي وكانت لي هرة صغيرة فكنت أضعها بالليل في شجرة وإذا كان النهار ذهبت بها معي فلعبت بها فكنوني أبا هريرة انتهى وفي صحيح البخاري أن النبي صلى الله عليه وسلم قال له يا أبا هر
الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص426
کنيه من را ابوهريره (پدر گربه) گذاشتند، زيرا يک گربه پيدا کردم و آن را در آستين لباس خويش گذاشتم؛ پس به من گفتند ابوهريره!!
اين روايت را ابو احمد حاکم در کني آورده است...
و ترمذي نيز با سندي حسن از عبيد الله بن ابي رافع روايت مي کند که گفت: به ابوهريره گفتم چرا کنيه تو را پدر گربه گذاشتند؟ پاسخ داد: من گوسفندان خاندان خويش را مي چراندم وگربه اي کوچک نيز داشتم؛ در شب آن را بر روي درختي مي نهادم و در روز آن را با خود برده با او بازي مي کردم؛ به همين دليل کنيه من را ابوهريره گذاشتند؛ و در صحيح بخاري روايت آمده است که رسول خدا به او گفتند اي ابو هرّ (پدر گربه)
خانواده و دوران رشد او:
در اين زمينه هيچ چيزي در دست نيست؛ عده اي او را از قبيله دوس مي دانند؛ ظاهر نيز چنين است اما در اين زمينه اختلافاتي وجود دارد.
اسماء الصحابة الرواة ص 37
در مورد دوران رشد او نيز جز دو يا سه روايت که خود او نقل کرده، چيزي به ما نرسيده است:
وقال أبو هريرة نشأت يتيماً وهاجرت مسكيناً وكنت أجيراً لبسرة بنت غزوان خادماً لها فزوجنيها الله تعالى... قال وكنت أرعى غنماً وكان لي هرة صغيرة ألعب بها
عمدة القاري ج1 ص124
ابوهريره گفته است که در حال يتيمي بزرگ شدم و در حال فقر هجرت کردم؛ و کارگر بسرة دختر غزوان بودم و او را کارگري مي کردم؛ اما خداوند من را به ازدواج او در آورد... و نيز گفته است: من گوسفند مي چراندم و گربه اي کوچک داشتم که با آن بازي مي کردم.
و نيز گفته است:
حدثنا أبو عمر حفص بن عمرو ثنا عبد الرحمن بن مهدي ثنا سليم بن حيان سمعت أبي يقول سمعت أبا هريرة يقول نشأت يتيما وهاجرت مسكينا وكنت أجيرا لابنة غزوان بطعام بطني وعقبة رجلي أحطب لهم إذا نزلوا وأحدو لهم إذا ركبوا.
سنن ابن ماجه ج2 ص817 ش 2445
در حال يتيمي بزرگ شدم و در حال فقر هجرت کردم؛ و در مقابل غذاي شکمم و کفش پايم کارگري دخترغزوان را مي کردم؛ وقتي که ايشان در جايي ساکن مي شدند برايشان هيزم جمع مي کردم و وقتي که حرکت مي کردند براي شترانشان آواز (حداء) مي خواندم.
افزودن دیدگاه جدید