سؤال: آيا امام هدايتگرِ به سوى آتش را نيز خدا جعل كرده است؟

سؤال: آيا امام هدايتگرِ به سوى آتش را نيز خدا جعل كرده است؟

پاسخ به دو سؤال:

 

با توجه به آيات و رواياتى كه در زمينه جعل و نصب الهى امامت بيان شد، اين دو سؤال ذيل ممكن است به ذهن برسد:

 

سؤال اول:

سؤال اول: آيا امام هدايتگرِ به سوى آتش را نيز خدا جعل كرده است؟

 

توضيح سؤال اين است آياتى از سوره انبياء و سجده كه قبلاً بحث شد، اين تعبير را داشتند:

 

وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَإيتاءَ الزَّكاةِ وَكانُوا لَنا عابِدينَ. انبياء/73.

 

وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَكانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ. سجده/ 24.

 

طبق هردو آيه، از اين كه خداوند جعل امام را به خودش نسبت داده، روشن است كه امام هدايتگر به سوى حق را خداوند جعل كرده است.

 

 در مقابل اين آيات، اين آيه ذيل است كه جعل امام ضلالت را بيان مى كند:

 

«وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُون. ‏قصص/41.

 

و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه (مردم) را به آتش دعوت مى‏كنند و در روز قيامت ياورى ندارند.

 

با توجه به اين آيه، خداوند امام هدايتگر به سوى آتش را نيز جعل كرده است. حال سؤال اين است كه آيا جعل چنين امامى خلاف حكمت هدايت خلق نيست؟ و اگر جعل در اين آيه، جعل تكوينى باشد معنايش اين است كه خداوند در حق انسان جبر كرده است كه يك عده را خواه ناخواه به آتش مى فرستد و معنايش اين است كه پيروى كردن از آنها هم واجب است.

 

پاسخ:

مفسران مى گويند: در آيه، صحبت از جعل تكوينى نيست تا مشكل جبر پيش بيايد و خلاف حكمت خدا باشد و در نهايت پيروى كردن از آنها هم واجب باشد؛ بلكه خداوند در اين آيه حال كسانى را كه در اين دنيا مردم را فريب مى دهند و به بيراهه مى كشانند ترسيم كرده است و از جهت اين كه آنان مردم را به بيراهه رهبرى مى كنند، و در آخرت نيز پيشاپيش پيروانانشان نخستين كسانى هستند كه گرفتار عذاب الهى مى شوند؛ واژه «ائمه» بر آنها اطلاق شده است.

 

به عبارت ديگر: بعد از آن كه آنان با اراده و اختيار خودشان در اين دنيا مردم را به اسباب كفر و گناه فرا خواندند، پيشواى آن دسته قرار مى گيرند و روز قيامت هم از همه جلوتر، گرفتار عذاب الهى مى شوند و بعد پيروانانشان عقاب خواهند شد.

 

طبق اين تفسير، «امام شدن» آنها، نتيجه اعمال و كردار خودشان است و هيچ ربطى به جعل الهى ندارد؛ چون خود آنها با اراده خود اين راه را انتخاب كرده اند در صورتى كه همانند امامان هدايت مى توانستند مردم را به سوى خدا دعوت كنند.

 

براى روشن شدن مطلب كلام چند تن از مفسران را مى آوريم:

 

پاسخ علامه سيد فضل الله:

از مفسران معاصر علامه سيد فضل الله در تفسيرش آيه را اين گونه توضيح مى دهد:

وليس المراد من الجعل المعنى التكويني منه، وذلك، بأن يهيّئهم اللّه لذلك من داخل العناصر الذاتية التي يكوّنها في عمق شخصيتهم، على سبيل الجبر، بل المراد به حدوث ذلك بفعل الأسباب الاختيارية التي تتحرك بها أفكارهم وإراداتهم في ما ينطلقون به من أفكار وخطط ومواقف، ليكونوا في المستوى الواقعي للإمامة المستعلية القائدة التي تعمل على إضلال الناس الذي يؤدي إلى النار. ولكن قوتهم هذه قد لا تسمح لهم بأيّ امتياز في يوم القيامة، فهم هناك في موقع الخائف المنبوذ الذي لا يدفع عن نفسه ضرا ولا يجلب لها نفعا، ولا ناصر لهم من دون اللّه وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ.

 

مراد از «جعل» در اين آيه، معناى تكوينى آن نيست. جعل تكوينى آن است كه آنها را خداوند به خاطر عناصر ذاتى كه در عمق شخصيت شان وجود دارد، براى اين كار جبراً برگزيند. بلكه مراد از جعل در آيه اين است كه آنان به اختيار خودشان يكسرى اسباب ضلالت و گمراهى را در ميان مردم ايجاد مى كردند و با اين كارها، افكار ديگران را از خط امامت واقعى منحرف مى كردند و به سوى آتش مى كشاندند، به اين جهت آنان ائمه قرار داده شدند. اين قوت و قدرتى كه در پيشوايى دنيايى مردم داشتند، هيچگونه امتيازى را در روز قيامت برايشان به ارمغان نمى آورد. آنان در آنجا در جايگاه يك انسان ترسو و رها شده اى است كه از خودش هيچ ضررى را نمى تواند دفع كند و هيچ خير و نفعى را نمى تواند به دست بياورد و جز خداوند ياورى هم ندارند ولى روز قيامت يارى نخواهند شد.

 

فضل الله، سيد محمد حسين (معاصر)،‏ تفسير من وحى القرآن، ج17، ص299، ناشر: دار الملاك للطباعة و النشر، بيروت‏، سال چاپ: 1419ق‏

پاسخ آيت الله مكارم شيرازي:

آيت الله مكارى شيرازى نيز پيشوائى امامان ضلالت را وابسته به افعال آنها مى داند نه به جعل الهي:

هذا التعبير أوجد إشكالا لدى بعض المفسرين، إذ كيف يمكن أن يجعل الله أناسا أئمة للباطل؟! ولكن هذا الأمر ليس معقدا. لأنه أولا: إن هؤلاء هم في مقدمة جماعة من أهل النار، وحين تتحرك الجماعات من أهل النار، فإن هؤلاء يتقدمونهم إلى النار! فكما أنهم كانوا في هذه الدنيا أئمة الضلال، فهم في الآخرة- أيضا- أئمة النار، لأن ذلك العالم تجسم كبير لهذا العالم! ثانيا: كونهم أئمة الضلال- في الحقيقة- نتيجة أعمالهم أنفسهم، ونعرف أن تأثير كل سبب هو بأمر الله، فهم اتخذوا طريقا يؤدي بهم إلى الضلال وينتهي بهم إلى أن يكونوا أئمة الضالين، فهذه حالهم في يوم القيامة!

 

اين تعبير براى بعضى از مفسران مشكلى ايجاد كرده كه چگونه ممكن است خداوند كسانى را پيشوايان باطل قرار دهد؟ كار او دعوت به خير و مبعوث ساختن امامان و پيشوايان حق است نه باطل. ولى اين مطلب پيچيده‏اى نيست، زيرا:

 اولا: آنها سردسته دوزخيانند و هنگامى كه گروه‏هايى از دوزخيان به سوى آتش حركت مى‏كنند آنها پيشاپيش آنان در حركتند، همانگونه كه در اين جهان ائمه ضلال بودند در آنجا نيز پيشوايان دوزخند كه آن جهان تجسم بزرگى است از اين جهان!.

 

ثانيا: ائمه ضلال بودن در حقيقت نتيجه اعمال خود آنها است، و مى‏دانيم تاثير هر سبب به فرمان خدا است آنها خطى را پيش گرفتند كه به امامت گمراهان منتهى مى‏شد، اين وضع آنها در رستاخيز است.

مكارم الشيرازي، الشيخ ناصر (معاصر)، الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل، ج 12، ص 239

 

پاسخ فخر رازي:

فخر رازى از علماى بزرگ اهل سنت نيز مى گويد: جعل در اين آيه، نتيجه اعمال و تأثير اعمال خود آنها است:

واعلم أن الكلام فيه قد تقدم في سورة مريم: [83] في قوله: أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ ومعنى دعوتهم إلى النار دعوتهم إلى موجباتها من الكفر والمعاصي فإن أحدا لا يدعو إلى النار ألبتة، وإنما جعلهم اللَّه تعالى أئمة في هذا الباب، لأنهم بلغوا في هذا الباب أقص النهايات، ومن كان كذلك استحق أن يكون إماما يقتدى به في ذلك الباب.

 

سخن در باره جعل، در سوره مريم ذيل آيه «انا ارسلنا... » گذشت، و معناى فراخواندن آنان به سوى آتش، دعوت به اسباب كفر و معاصى است؛ زيرا هيچ كسى به طور يقينى به خود آتش فرا نمى خواند. و اين كه خداوند آنان را در اين كار پيشوا قرار داده به خاطر اين است كه آنها در دعوت به راه كفر و عصيان در نهايت مرتبه رسيده اند و كسى كه اين چنين باشند، مستحق اين است كه به عنوان پيشوا در اين باب قرار گيرد.

 

الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج24، ص218، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

 

در سوره مريم ذيل آيه 83، كه سخن از جعل است در پاسخ يكى از مفسران كه جعل در آيه را به معناى حكم گرفته مى گويد:

 

فكذلك ههنا وجب حمل الجعل على التأثير والتحصيل، لا على مجرد الحكم.

 

واجب است در اينجا «جعل» را بر تأثير و تحصيل حمل كنيم؛ نه به مجرد حكم. در حقيقت فخر رازى جعل را نتيجه تحصيل و تأثير اعمال خود آنها مى داند نه اين خداوند آنها را پيشواى باطل جعل كرده باشد.

 

الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج14، ص46، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

 

مرحوم كلينى در كافى در رابطه با آيات مورد بحث، روايتى را از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه مرام و اهداف امام هدايت و امام باطل را در رهبرى شان مشخص مى سازد و در نتيجه پاسخ اين سؤال را روشن مى كند:

 

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ: إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَحُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَحُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَيَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَل‏.

 

امام صادق عليه السلام فرمود: «ائمه» در كتاب خداى عز و جل دو دسته‏اند:

1- [امامان هدايت] خداى تبارك و تعالى فرمايد: «و آنها را امامانى قرار داديم كه به امر ما هدايت كنند» نه بامر مردم، امر خدا را بر امر مردم مقدم دارند و حكم خدا را پيش از حكم مردم دانند.

 

2- [امامان باطل:] و باز فرموده است «آنها را امامانى قرار داديم كه بسوى دوزخ بخوانند» ايشان امر مردم را بر امر خدا مقدم دارند و حكم مردم را پيش از حكم خدا دانند و بر خلاف آنچه در كتاب خداى عز و جل است، طبق هوس خويش رفتار كنند.

 

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج‏1، ص216، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

 

طبق اين روايت، پيشوايان باطل كسانى هستند كه امر هواى نفس شان را بر فرمان خدا مقدم مى دارند و مردم را طبق دلخواست خودشان به بى راهه دعوت مى كنند.

 

در نهايت، اگر آنها پيشوايان باطل قرار مى گيرند، نتيجه اعمال خود آنان و به انتخاب و اختيار خودشان است، و جبرى در كار نيست.

 

 از اينجا دو نكته روشن مى شود:

1. متابعت كردن از اين گونه پيشوايان واجب نيست؛ چون خداوند تبعيت از چنين امامانى را كه به سوى باطل دعوت مى كنند واجب نكرده است؛ بلكه پيشوايانى متابعت شان واجب است كه به امر خدا مردم را هدايت مى كنند.

 

2. وقتى ثابت شد كه اين گونه پيشوايى را خداوند جعل نكرده، خلاف حكمت خدا هم ثابت نمى شود؛ زيرا اينها با اختيار خودش اين راه را برگزيده و با كارهايى كه كرده اند پيشوايان گمراهان قرار گرفته اند.

افزودن دیدگاه جدید