دلايل الهى بودن نصب امام: آيه ششم: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»
يكى از آياتى كه دليل بر جعل الهى امامت مى باشد، آيه ذيل است:
وَالَّذِينَ يقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّياتِنَا قُرَّةَ أَعْينٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا. (الفرقان/74)
اين آيه به دنبال آياتى واقع شده كه مهم ترين اوصاف بندگان خالص خدا ( عباد الرحمن) را بيان مى كنند و آخرين صفات آنها با توجه به همت بلند شان اين است كه مقام امامت را از خداوند در خواست مى كنند؛ لذا در مقام دعا مى گويند:
«پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!»
دو تفسير در جمله «واجعلنا...»
جمله «واجعلنا للمتقين اماما»، مفسران به دو وجه را ذكر كرده اند:
تفسير نخست: در خواست امامت براى خود:
بنا به تفسير ابن عباس، معناى اين جمله اين است كه آنها براى خود از خداوند امامت و پيشوايى بر پرهيزگاران را در خواست كردند.
با توجه به روايت ابن عباس مرحوم طبرسى از مفسران بزرگ شيعه، اين جمله را اين گونه معنا كرده است:
(واجعلنا للمتقين إماما) أي: اجعلنا ممن يقتدي بنا المتقون طلبوا العز بالتقوى لا بالدنيا.
پروردگارا، ما را از كسانى قرار ده، كه اهل تقوى به آنها تأسى مى جويند. آنها با اين دعا، عزت را با تقوا نه با دنيا از خداوند در خواست كردند.
الطبرسي، أبي علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، تفسير مجمع البيان، ج7، ص316، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م.
طبرى در جامع البيان بعد از مطرح كردن تفسير نخست، روايت ابن عباس را نقل كرده است:
ذكر من قال ذلك حدثني بن عبد الأعلى بن واصل قال ثني عون بن سلام قال أخبرنا بشر بن عمارة عن أبي روق عن الضحاك عن بن عباس في قوله «واجعلنا للمتقين إماما» يقول أئمة يقتدى بنا.
كسانى كه قول نخست را گفته اند ذيل آيه آورده اند كه ابن عباس گفته است: (واجعلنا للمتقين اماما) ما را پيشوايى پرهيزگاران قرار ده يعنى؛ پيشوايانى كه به ما اقتدا كنند.
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج19، ص53، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ
تفسير دوم: در خواست امامت متقيان براى خود
تفسير دوم اين است آنها از خداوند درخواست نمودند كه متقيان را پيشواى آنان قرار دهد تا با اقتداء به متقيان، پيشوايان براى مردم بعد از خود قرار گيرند.
طبرى اين تفسير مجاهد را اين گونه نقل كرده است:
ذكر من قال ذلك حدثنا بن بشار قال ثنا مؤمل قال ثنا بن عيينة عن بن أبي نجيح عن مجاهد في قوله واجعلنا للمتقين إماما قال أئمة نقتدي بمن قبلنا ونكون أئمة لمن بعدنا.
طرفداران اين نظريه از مجاهد در ذيل جمله «وجعلنا للمتقين اماما» آورده اند: پرهيزگاران را پيشوايان ما قرار ده تا به پيشنيان ما اقتدا كنيم و ما پيشوايان بعد از خود باشيم.
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج19، ص53، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ
طبرسى در باره قول دوم مى گويد:
وقيل: معناه اجعلنا نأتم بمن قبلنا حتى يأتم أي: يقتدي بنا من بعدنا. والتقدير: واجعل المتقين لنا إماما.
و گفته شده معناى جمله اين است: اهل تقوا را پيشواى ما قرار ده كه به آنها اقتدا كنيم تا ديگران بعد از ما به ما اقتدا كنند. تقدير آيه اين گونه بوده است: «واجعل المتقين لنا إماما».
الطبرسي، أبي علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، تفسير مجمع البيان، ج7، ص316، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م.
از اين كه طبرسى قول دوم را به «قيل» نسبت داده روشن مى شود كه تفسير مورد پسندش همان تفسير نخست است. بيشتر مفسران اهل سنت نيز تفسير نخست را پذيرفته اند.
طبرى نيز قول اول را نزديك تر به حقيقت مى داند و مى گويد:
قال أبو جعفر وأولى القولين في ذلك بالصواب قول من قال معناه واجعلنا للمتقين الذين يتقون معاصيك ويخافون عقابك إماما يأتمون بنا في الخيرات لأنهم إنما سألوا ربهم أن يجعلهم للمتقين أئمة ولم يسألوه أن يجعل المتقين لهم إماما.
سزاوار ترين هردو قول در تفسير آيه، به حقيقت، قول كسى است كه گفته معناى جمله اين است: خدايا ما را از براى پرهيزگارانى كه از معاصى تو پروا مى كنند و از عقاب تو مى ترسند، پيشوا قرار ده تا در امر خير به ما اقتدا كنند؛ دليل نزديك بودن اين قول به حق اين است كه آنها از پروردگار شان خواستند كه آنها را براى پرهيزگاران پيشوا قرار دهند نه اين كه متقيان را امامشان قرار دهد.
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج19، ص53، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ
قرطبى نيز هردو قول را در جامع الاحكام نقل كرده و سپس قول اول را اختيار كرده است:
والقول الأول أظهر وإليه يرجع قول بن عباس ومكحول ويكون فيه دليل على أن طلب الرياسة في الدين ندب.
قول نخست ظاهر تر است كه گفتار ابن عباس و مكحول نيز به آن بر مى گردد. اين جمله دليل است بر اين كه طلب رياست دينى كار پسنديده است.
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج13، ص83، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
نحوه استدلال به آيه:
در اين آيه، كلمه «واجعلنا» به كار رفته وتوسط آن امامت بر متقيان از خداوند در خواست شده است. از اينجا روشن مى شود كه مقام امامت يك مقام الهى است و جعل و نصب شخص نيز به اين مقام به دست خدا است؛ زيرا اگر به دست انسان بود، اين درخواست از خدا معنى نداشت.
ابو القاسم قشيرى نيشابورى از مفسران اهل سنت بعد از اين كه جمله فوق را معنا كرده صراحتاً اذعان نموده آن گروهى كه مقام امامت بر متقيان را از خداوند خواسته اند، اختيار خودشان را در جعل و نصب به اين مقام نفى كرده اند:
(وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً) الإمام مَنْ يُقْتَدى به ولا يَبْتَدِع. ويقال إن الله مدح أقواماً ذكروا رتبة الإمامة فسألوها بنوع تضرع، ولم يدَّعوا فيها اختيارهم؛ فالإمامةُ بالدعاء لا بالدعوى.
امام كسى است كه به او اقتداء مى شود و مقام امامت از نزد خود ساخته نمى شود. و گفته مى شود كه خداوند گروهى را كه در خواست رتبه امامت بودند مدح كرده آنها امامت را با نوعى تضرع از خدا خواستند و اختيار داشتن در جعل امامت را براى خود ادعا نكردند. پس امامت با در خواست است نه با ادعا.
القشيري النيسابوري الشافعي، ابوالقاسم عبد الكريم بن هوازن بن عبد الملك، (متوفاى465هـ)، تفسير القشيري المسمي لطائف الإشارات، ج2، ص152، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1420هـ ـ 2000م.
افزودن دیدگاه جدید