امام، جانشین خدا: نصب امام بدست خدا
انتصاب امام در اختيار خدا، نه در اختيار مردم
مهمترين مطلب در بحث امامت، اين است كه آيا مقام امامت، منصب الهى است، يا همانند يك مقام عادى مى باشد كه انتخاب امام در اختيار خود مردم است.
به عبارت روشن تر: آيا نصب امام در جايگاه امامت، تنها به دست خدا و به اراده اوست، يا مقام عادى و اجتماعى است؟ (مثل انتخاب رئيس جمهور و...) كه انتخاب و انتصاب امام در اختيار خود مردم و به مصلحت انديشى آنها است تا هر فردى را كه بخواهند و مصلحت بدانند به اين مقام بر مى گزينند.
نظريه شيعه
در باور شيعه، مقام «امامت» همانند مقام «نبوت» عهد إلهى و از جمله مقاماتى است كه خداوند آن را جعل كرده و به افرادى كه لايق آن باشد واگذار مى نمايد نه همه انسانها؛ زيرا در «امامت» ويژگى هايى همانند عصمت، علم غيب، قدرت الهى، اعلميت و... شرط است كه تنها خداوند مى تواند اين شرائط را در يك فرد جمع نمايد و از دارنده آن آگاه است؛ از اين رو هر كسى كه اين ويژگى ها را نداشته باشد به اين مقام دست نخواهد يافت؛ هرچند برادر و يا پسر امام باشد.
شيخ صدوق (متوفاي381هـ) مى گويد:
يجب أن يعتقد أن الإمامة حق كما اعتقدنا أن النبوة حق ويعتقد أن الله عز وجل الذي جعل النبي صلى الله عليه وآله وسلم نبيا هو الذي جعل إماما، وأن نصب الإمام وإقامته واختياره إلى الله عز وجل، وأن فضله منه.
واجب است اعتقاد داشته باشيم كه امامت، حق است؛ همان طورى كه باور داريم نبوت حق است. و نيز بايد اعتقاد داشت، همان خداوندى كه پيامبر را به عنوان نبى جعل كرده، امام را نيز (در مقام امامت) جعل كرده است. نصب امام در اختيار خداوند است و برترى هايى كه امام دارد از نعمت هاى خداوند است.
الصدوق، ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين بابويه القمي (متوفاي381هـ)، الهداية ( في الأصول والفروع)، ص27، تحقيق: مؤسسة الإمام الهادي (ع)، ناشر: مؤسسة الإمام الهادي (ع)، چاپخانه: اعتماد – قم، چاپ: الأولى1418
شيخ جعفر كاشف الغطاء (متوفاي1373هـ) مى گويد:
أن الإمامة منصب إلهي كالنبوة، فكما أن الله سبحانه يختار من يشاء من عباده للنبوة والرسالة، ويؤيده بالمعجزة التي هي كنص من الله عليه [وربك يخلق ما يشاء ويختار ما كان لهم الخيرة] فكذلك يختار للإمامة من يشاء، ويأمر نبيه بالنص عليه، وأن ينصبه إماما للناس من بعده للقيام بالوظائف التي كان على النبي أن يقوم بها، سوى أن الإمام لا يوحى إليه كالنبي وإنما يتلقى الأحكام منه مع تسديد إلهي. فالنبي مبلغ عن الله والإمام مبلغ عن النبي.
همانا مقام امامت، همانند مقام نبوت، منصبی است الهى؛ همانگونه كه خداوند سبحان از ميان بندگانش كسى را به مقام نبوت و رسالت بر مى گزيند و با معجزه كه همانند نص خدا است، تأييد مى كند، همان خداوند كسى را براى امامت بر مى گزيند و پيامبرش را فرمان مى دهد كه آن را به مردم برساند و او را به عنوان پيشواى بعد از خود در ميان مردم نصب كند، تا وظائفى كه بر پيامبر بود، بعد او برپا دارد.
تنها فرق امام و پيامبر اين است كه از جانب خدا بر امام وحى نمى شود؛ بلكه احكام را با تسديد الهى مى گيرد. پس نبى پيام رسان مستقيم خداوند است؛ اما امام پيام رسان از جانب پيامبر است.
كاشف الغطاء، الشيخ محمد الحسين (متوفاي1373هـ)، أصل الشيعة وأصولها، ص212، تحقيق: علاء آل جعفر، ناشر: مؤسسة الإمام علي (ع)، الطبعة الأولى1415
ابن جرير طبرى نيز در كتاب «دلائل الامامة» مى گويد:
إن الإمامة منصب إلهي مقدس لا يتحقق لأحد إلا بنص من الله (تعالى)، أو من نبيه المصطفى الذي لا ينطق عن الهوى (إن هو إلا وحي يوحى).
امامت منصب الهى و مقدسى است كه براى هيچ كسى محقق نمى شود، جز با نص خداوند متعال يا نص پيامبر برگزيده اش كه از روى هواى (جز وحى خداوند) نمى گويد.
الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)، دلائل الامامة، ص18، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413
بنابراين، از ديدگاه شيعه، امامت مقام الهى است؛ از اين جهت آن را جزء اصول دين مى دانند.
نظريه اهل سنت
در مقابل نظريه شيعه، اهل سنت عقيده دارند كه امامت، مقام الهى نيست؛ از اين رو مى گويند: نصب امام بر خود مردم واجب است؛ يعنى واجب است كه امام را خود مردم بر گزينند؛ همانگونه كه امروزه انتخاب رياست جمهور يا وزير و... در اختيار مردم مى باشد.
طبق ديدگاه آنها، ميان مقام «امامت و خلافت» مقامى است عادى و با رياست هاى دنيوى فرقى ندارد.
محمد رشيد رضا، ديدگاه اهل سنت را در اين باره اين گونه بيان مى كند:
أجمع سلف الأمة، وأهل السنة، وجمهور الطوائف الأخرى على أن نصب الإمام - أي توليته على الأمة - واجب على المسلمين شرعاً لا عقلا فقط.
امت هاى گذشته و اهل سنت و جمهور از طوائف ديگر اجماع دارند بر اين كه نصب امام (يعنى؛ ولايت دادن او را بر امت)، بر مسلمين از نظر شرع و عقل واجب است.
محمد رشيد بن علي رضا بن محمد (متوفاى 1354هـ)، الخلافة، ج1، ص18، دار النشر: الزهراء للاعلام العربي - مصر/ القاهرة طبق برنامه الجامع الكبير.
از آنجايى كه نصب امامت از ديدگاه آنها مربوط به خداوند نمى شود، امامت را از فروع دين مى دانند نه از اصول دين.
سعد الدين تفتازانى يكى از متكلمان سنى مذهب صريحاً مى نويسد كه امامت از احكام عملى است نه اعتقادى؛ از اين جهت الحاق آن به فروع دين مناسب تر است:
لا نزاع في أن مباحث الإمامة بعلم الفروع أليق لرجوعها إلى أن القيام بالإمامة ونصب الإمام الموصوف بالصفات المخصوصة من فروض الكفايات وهي أمور كلية تتعلق بها مصالح دينية أو دنيوية لا ينتظم الأمر إلا بحصولها فيقصد الشارع تحصيلها في الجملة من غير أن يقصد حصولها من كل أحد ولا خفاء في أن ذلك من الأحكام العملية دون الاعتقادية.
هيچ نزاعى در اين نيست كه الحاق مباحث امامت را به فروع، سزاوارتر است؛ زيرا برگشت بحث امامت به اين است كه قيام به امر پيشوايى و نصب امام با آن صفات ويژه اى كه دارد، از واجبات كفايى است. واجبات كفايى يك سرى امور كلى است كه مصالح دينى يا دنيوى وابسته به آنها است و نظم امور جز با حصول آنها به دست نمى آيد. پس مقصود شارع تحصيل آنها فى الجمله است بدون اين كه مقصودش حصول آنها از هر فرد امت باشد. و بر كسى پوشيده نيست كه امامت از احكام عملى است؛ نه اعتقادى.
التفتازاني، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفاى791هـ)، شرح المقاصد في علم الكلام، ج2، ص271، ناشر: دار المعارف النعمانية - باكستان، الطبعة: الأولى، 1401هـ - 1981م.
برابر اين عقيده، ايمان و كفر يك شخص مكلف، منوط به امر امامت نيست؛ بلكه جايگاه امامت در نظر آنها، همانند ساير احكام شرعيه فرعيه است كه انكار آنها مستلزم كفر و خروج از دين نخواهد بود.
البته در ميان علماى اهل سنت، برخى نيز امامت را از اصول دين قلمداد كرده و تصريح كرده اند كه امامت از اركان دين است. براى تكميل بحث در اينجا به سخن آنان اشاره مى كنيم.
ابن عبد البر در كتاب «الاستيعاب» هنگامى كه سخن از خلافت ابو بكر و دليل خلافت او سخن به ميان آورده، خلافت را از اركان دين مى داند:
واستخلفه رسول الله صلي الله عليه وسلم على امته من بعده بما أظهر من الدلائل البينة على محبته فى ذلك وبالتعريض الذى يقوم مقام التصريح ولم يصرح بذلك لأنه لم يؤمر فيه بشىء وكان لا يصنع شيئا فى دين الله إلا بوحى والخلافة ركن من أركان الدين.
رسول خدا (ص) ابوبكر را بعد از خودش بر امت جانشين ساخت. در باره خلافت او رسول خدا دلائل روشنى بر محبت ابو بكر و تعريض هايى كه همانند تصريح است، ظاهر ساخت. اگرچه به خلافت او تصريح نكرد؛ زيرا مأمور به اين كار نبود و رسول خدا چيزى را در دين بدون وحى خدا انجام نمى داد. وخلافت ركنى از اركان دين است.
ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص969، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.
سخن ابن عبد البر را احمد بن عبد الوهاب در «نهاية الارب» و ابن محمود خزاعى نقل كرده اند:
النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاى733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج19، ص14، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
الخزاعي، علي بن محمود بن سعود أبو الحسن (متوفاي789هـ)، تخريج الدلالات السمعية على ما كان في عهد رسول الله من الحرف، ج1، ص44، تحقيق: د. إحسان عباس، دار النشر: دار الغرب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الأولى1405
قرطبى از مفسران اهل سنت نيز بعد از اقامه دليل بر وجوب نصب امام و سخن از واگذارى خلافت توسط ابو بكر به عمر، امامت را از اركان دين دانسته است:
وأنها ركن من أركان الدين الذي به قوام المسلمين.
پس دلالت مى كند بر وجوب امامت؛ اين كه آن؛ ركنى (پايه اي) از اركان دين است كه به آن پايدارى و بقاء مسلمانان وابسته است.
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ)، الجامع لأحكام القرآن (تفسير القرطبي)، ج 1، ص 265، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
برخى از علماى اهل سنت نيز اين عبارت قرطبى را نقل كرده و از اين كه در رد آن چيزى نگفته اند معلوم است كه آن را پذيرفته اند:
الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر التميمي (متوفاي1225هـ) الفواكه العذاب في الرد على من لم يحكم السنة والكتاب، ج1، ص23، دار النشر: طبق برنامه الجامع الكبير.
الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج1، ص22، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1415هـ - 1995م.
پس از روشن شدن اين مطلب كه اهل سنت، نصب امام را در اختيار خود مردم مى دانند، چند راه را براى انتخاب و انتصاب امام و خليفه معين كرده اند.
راه های انتخاب امام از دیدگاه اهل سنت:
احمد صاوى در كتاب «بلغة السالك لأقرب المسالك»، سه راه را براى تعيين امام و خليفه را بيان كرده است:
واعلم أن الإمامة تثبت بأحد أمور ثلاثة: إما بيعة أهل الحل والعقد، وإما بعهد الإمام الذي قبله له، وإما بتغلبه على الناس.
بدان امامت به يكى از اين امور سه گانه ثابت مى شود:
يا با بيعت اهل حل و عقد با امام و خليفه،
يا تصريح امام و خليفه قبل
يا با غالب و چيره شدن يك شخص بر مردم.
أحمد الصاوي (متوفاي1241هـ)، بلغة السالك لأقرب المسالك، ج4، ص220، تحقيق: ضبطه وصححه: محمد عبد السلام شاهين، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى1415هـ - 1995م.
در اين قسمت سخن فراوان است ما به همين مقدار اكتفا مى نماييم.
افزودن دیدگاه جدید