امام، جانشین خدا: مقدمه
ادله نقلى «نصب امام» توسط خداوند (امامت عامه)
بسم الله الرحمن الرحيم
فهرست مطالبی که در مجموع این گفتار و طی چند بحث خواهد آمد:
ادله نقلى «نصب امام» توسط خداوند (امامت عامه)
مقدمه
معناى لغوى امامة و امام
معناى اصطلاحى امامت:
انتصاب امام در اختيار خدا، نه در اختيار مردم
نظريه شيعه:
نظريه اهل سنت:
دلايل الهى بودن نصب امام
بخش اول: آيات قرآن
آيه اول: « إِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً»
آيه دوم: «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِى الْأَرْضِ
آيه سوم:« وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»
آيه چهارم: «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»
آيه پنجم: «وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»
آيه ششم: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»
آيه هفتم: « وَاجْعَلْ لِى وَزِيراً مِنْ أَهْلِي»
آيه هشتم: « وَرَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَيَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»
آيه نهم: « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إبراهيم وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ»
نتيجه اين بخش:
بخش دوم: روايات:
الف: روايات اهل سنت
ب: روايات شيعه
پاسخ به دو سؤال
سؤال اول: آيا امام هدايتگرِ به سوى آتش را نيز خدا جعل كرده است؟
سؤال دوم: جريان يوم الدار، با نصب الهى امامت سازگار نيست
نتيجه گيرى كلي
ادله نقلى «نصب امام» توسط خداوند (امامت عامه)
مقدمه
بحث امامت در باور شيعه و سنى از بحث هاى مهم عقيدتى است كه تاكنون علماى بزرگ درباره آن كتابهاى فراوان نوشته و زواياى مختلف آن را بررسى و روشن ساخته اند.
ريشه اى ترين بحث در مسأله امامت، «انتصابى و الهى» يا «انتخابى و عادى» بودن آن است. شيعيان معتقد به انتصابى بودن و ديگر مذاهب اسلامى پيرو انتخابى بودن آن هستند.
شيعيان براى اثبات ديدگاه خود به ادله عقلى و نقلى استناد كرده اند. ما در اين مقاله به ادله نقلى پرداخته شده است.
در بحث ادله نقلى نيز مى توان موضوع «الهى بودن نصب امام» را از دو زاويه «امامت عامه» بدون در نظر گرفتن مصاديق آن و «امامت خاصه» اثبات كرد.
نوشتار پيش رو، ادله نقلى «الهى بودن نصب امامت عامه» را مورد تجزيه تحليل قرار داده ؛ اما بدون ترديد و به صورت قطعى مى توان ادعا كرد وقتى الهى بودن امامت به طور عام ثابت شد، با وجود اين كه دلائل ويژه بر «الهى بودن امامت خاصه» داريم، اين جهت نيز خود به خود ثابت و روشن خواهد شد. به قول معروف، چون كه صد آمد، نود هم در نزد ما است.
قبل از ورود به اصل بحث، ناگزير مفهوم واژه «امامت» را از نظر لغت و اصطلاح به صورت فشرده و اختصار بايد روشن ساخت.
معناى لغوى امامة و امام
هر دو واژه ى «امام» و «امامة»، مصدر فعل «اَمَّ، يؤم» مى باشد كه معناى اصلى آن «قصد» است. ابن منظور يكى از لغت نگاران معروف، واژه «اَمَّ» را به قصد يا پرچم و نشانه اى كه لشكريان در جنگ از آن پيروى مى كند معنا كرده است و مى گويد:
والأَمُّ: القَصْد.... والأَمُّ: العَلَم الذي يَتْبَعُه الجَيْش.
الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاى711هـ)، لسان العرب، ج12، ص24، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى.
طبق اين عبارت، امام و امامت هردو، مقصود مأمومين و امت هستند؛ منتها از هر كدام آن دو، چيز خاصى منظور شده است.
به اين بيان كه منظور از «امامت» مقام و جايگاه پيشوايى و رهبرى و منظور از «امام»، شخصى است كه در آن جايگاه قرار گرفته است؛ از اين رو است كه ابن منظور در ادامه، امام و امامت را اين گونه تعريف كرده است:
وأَمَّ القومَ وأَمَّ بهم: تقدَّمهم، وهي الإِمامةُ. والإِمامُ: كل من ائتَمَّ به قومٌ كانوا على الصراط المستقيم أَو كانوا ضالِّين.
امامت كرد قوم را و قوم به او اقتداء كرد. يعنى؛ قوم او را جلو انداخت و اين همان امامت است. و امام هر آن كسى است كه گروهى به او اقتدا كرده است، چه اين كه آن قوم به راه راست استوار باشند يا گمراه.
الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاى711هـ)، لسان العرب، ج12، ص24، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى.
بنابراين، «امامت» در لغت به معناى جايگاه و مقام پيشوايى و رهبرى است كه شخصى در آن جايگاه قرار گرفته و مردم را رهبرى و هدايت مى كند و مقصود اصلى مردم نيز تبعيت و پيروى از برنامه ها و فرمان هاى اوست و در حقيقت، تبعيت و پيروى در معناى اين واژه نهفته است.
كلمه «امام» از نظر لغت نيز، يك واژه عام است به هر كس و هر چيزى كه به او اقتدا شود و مورد تبعيت قرار گيرد؛ اطلاق مى شود.
جوهرى در صحاح راجع به معناى لغوى «امام» گفته است:
«الإمام: الذي يقتدى به، وجمعه أئمة».
امام: كسى است كه به او اقتدا مى شود و جمع امام، ائمه است.
الجوهري، اسماعيل بن حماد (متوفاي393هـ)، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربية، ج5، ص1865، تحقيق: أحمد عبد الغفور العطار، ناشر: دار العلم للملايين - بيروت – لبنان، چاپ: الرابعة سال چاپ: 1407 - 1987 م
ابن منظور نيز مى گويد:
والإمام: كل من ائتم به قوم كانوا على الصراط المستقيم أو كانوا ضالين.
امام هر آن كسى است كه گروهى به او اقتداء كرده، اعم از اين كه آن گروه به راه راست استوار باشد، يا گمراه باشند.
الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاى711هـ)، لسان العرب، ج12، ص24، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى.
زبيدى در تاج العروس نيز تقريبا همين مطلب را تكرار كرده است:
والإمام بالكسر: كل ما ائتم به قوم من رئيس أو غيره، كانوا على الصراط المستقيم أو كانوا ضالين.
الحسيني الزبيدي الحنفي، محب الدين أبو فيض السيد محمد مرتضى الحسيني الواسطي (متوفاى1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج16، ص33، تحقيق: مجموعة من المحققين، ناشر: دار الهداية.
راغب اصفهانى يكى از واژه شناسان قرآنى در كتاب «المفردات»، «امام» را با توجه به قلمرو «امامت» اين گونه تعريف مى كند:
«الإمام: المؤتم به إنساناً؛ كأن يقتدى بقوله أو فعله، أو كتاباً أو غير ذلك، محقاً كان أو مبطلاً، وجمعه أئمة».
امام آن چيزى است كه مورد اقتدا واقع مى شود چه اين كه آن شيء مورد اقتداء، انسان باشد كه به گفتار، يا رفتار او اقتداء شود، يا كتاب و يا غير آن باشد. اعم از اين كه آن امام بر حق باشد و يا بر باطل و جمع امام ائمه مى آيد.
الراغب الإصفهاني، أبو القاسم الحسين بن محمد (متوفاى502هـ)، المفردات في غريب القرآن، ص24، تحقيق: محمد سيد كيلاني، ناشر: دار المعرفة - لبنان.
طبق اين معنا، قلمرو «امامت» در يك حوزه مشخص محدود نمى شود؛ همان گونه كه مصداق «امام» تنها شامل انسان نيست؛ بلكه بر هر چيزى كه به او اقتداء مى شود (چه انسان و چه غير انسان مانند كتاب و...) «امام» گفته مى شود.
و نيز اين تعريف مى رساند كه امام مورد اقتداء، ممكن است امام بر حق باشد تا پيروانش را به راه حق رهنمون سازد يا امام باطل باشد.
اين تقسيم در مورد امام، به صراحت در آيات قرآن كريم آمده است.
يك: امام هدايتگر به امر خدا:
وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَإيتاءَ الزَّكاةِ وَكانُوا لَنا عابِدينَ. (انبياء/ 73)
دو: امام هدايتگر به سوى آتش:
وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. (قصص/41)
از مجموع كلمات لغت نويسان به اين نتيجه مى رسيم كه واژهاى «امام» و «امامة» هر چند از يك ريشه و معنا هستند؛ اما از هر كدام آنها چيزى خاصى منظور شده است.
مقصود از «امامة» مقام و جايگاه خاصى است كه از آنجا پيروان يك امام، هدايت و رهبرى مى شوند. و مقصود از «امام» شخص يا چيزى است كه به آن جايگاه دست يافته و امر هدايت پيروانشان را به عهده گرفته اند. حال ممكن است اين امام، يك انسان باشد، يا اشياء ديگر همانند كتاب، طريق، يا شريعت باشد.
مطلب مهم در صدق واژه «امام» بر موارد فوق و يا غير آن، اقتدا كردن ديگران به او است. طبق اين قاعده هر كس و يا هر چيزى كه مورد اقتدا قرار گيرد، بر او، »امام» اطلاق مى شود.
معناى اصطلاحى امامت
اين واژه، از نظر اصطلاحى، معناى خاصى دارد كه متکلمان شيعه و سنى آن را بيان كرده اند. با اين تفاوت كه در معناى كلى آن اتفاق نظر دارند؛ اما اختلافشان در برخى جزئيات، مصداق، نوع برگزيده شدن (آيا امام خدا بر گزيده يا مردم انتخاب مى كنند) و شؤون امامت و اختيارات امام است.
شريف مرتضى در الشافى فى الامامة «امامت» را اين گونه تعريف كرده است:
الإمامة رئاسة عامة في أمور الدنيا والدين.
امامت رياست عام و فراگير در امور ديني و دنيايي است.
الشريف المرتضى، علي بن الحسين الموسوي (متوفاي436هـ)، الشافي في الامامة، ج1، ص5، تحقيق: لسيد عبد الزهراء الحسيني الخطيب، ناشر: مؤسسة إسماعيليان - قم، چاپ: الثانية1410
ابن ميثم بحرانى نيز مى نويسد:
الإمامة: رئاسة عامة لشخص من الناس في أمور الدين والدنيا.
امامت: عبارت است از رياست عامه براى شخصى از مردم در امور دين و دنياى آنها.
البحراني، مثيم بن علي بن ميثم (متوفاي689هـ)، النجاة في القيامة في تحقيق أمر الإمامة، ص41، ناشر: مجمع الفكر الإسلامي، چاپخانه: مؤسسة الهادي – قم، چاپ: الأولى1417
تعريف ديگرى از اين واژه را محقق حلى (متوفاي676هـ)، از بزرگان قدماى شيعه، اين گونه آورده است:
الإمامة رئاسة عامة لشخص من الأشخاص بحق الأصل لا نيابة عن غير هو في دار التكليف.
امامت رياست عام و فراگير دينى است كه اصالتاً و ابتداءً براى شخص ثابت است، نه اينكه از سوى ديگرى و به نمايندگى از شخصى كه در اين دنيا زندگى مى كنند ثابت شود.
المحقق الحلي، نجم الدين أبي القاسم جعفر بن الحسن بن سعيد (متوفاي676هـ)، المسلك في أصول الدين، ص306، تحقيق: رضا الأستادي، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية، چاپخانه: مؤسسة الطبع التابعة للآستانة الرضوية المقدسة،- مشهد، چاپ: الثانية1421 - 1379 ش.
علامه حلى (متوفاي726هـ) نيز مى فرمايد:
الإمامة رئاسة عامة في أمور الدين والدنيا لشخص من الأشخاص نيابة عن النبي (صلى الله عليه وآله).
«امامت» رياست عام و فراگير دينى و دنيايى است كه براى شخصى از اشخاص به نيابت از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم ثابت است.
الحلي، أبي منصور جمال الدين الحسن بن يوسف (متوفاي726هـ)، النافع يوم الحشر في شرح الباب الحادى عشر، ص93، تحقيق: شرح: المقداد السيوري (وفاة 826هـ، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، الطبعة الثانية 1417 - 1996م.
آن چه گفته شد، توضيح معناى اصطلاحى امامت از ديدگاه علماى شيعه بود.
تفتازانى از علماى اهل سنت (متوفاي791هـ) نيز «امامت» را اين گونه تعريف كرده است:
«الإمامة رئاسة عامة من أمر الدين والدنيا خلافة عن النبي صلى الله عليه وسلم.
امامت: عبارت است از رياست فراگير در امور دين و دنيا، و جانشينى از رسول خدا صلّى الله عليه وآله.
التفتازاني، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفاى791هـ)، شرح المقاصد في علم الكلام، ج2، ص272، ناشر: دار المعارف النعمانية - باكستان، الطبعة: الأولى، 1401هـ - 1981م.
و باز در ادامه ديدگاه فخررازى را نقل كرده است:
وقال الإمام الرازي: هي رياسة عامة في الدين والدنيا لشخص واحد من الأشخاص.
رازى گفته است: امامت رياست عام در امور دينى و دنيايى است كه براى يك شخص از افراد بشر، ثابت است.
التفتازاني، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفاى791هـ)، شرح المقاصد في علم الكلام، ج2، ص272، ناشر: دار المعارف النعمانية - باكستان، الطبعة: الأولى، 1401هـ - 1981م.
ماوردى بغدادى در كتاب «الأحكام السلطانية والولايات الدينية»، وظيفه امام را نگهبانى برنامه هاى دين و تدبير امر دنياى مردم مى داند:
الإمامة موضوعة لخلافة النبوة في حراسة الدين وسياسة الدنيا.
امامت، به عنوان جانشينى از رسول خدا و به منظور حراست از دين و سياست دنيا وضع شده است.
الماوردي، أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب البصري البغدادي (متوفاي450هـ)، الأحكام السلطانية والولايات الدينية، ج1، ص5، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ- 1985م
منظور از «حراسة الدين» اين است كه امام براى حفظ دين در مقابل هر گونه تهديد سياسى و لشكر كشى كه ريشه هاى دين را هدف قرار مى دهد و در صدد نابودى نظام حاكم باشد، دفاع كند. اين گونه دفاع در حقيقت دفاع از اجتماع مسلمانان و حكومت اسلامى در مقابل خطرهاى داخلى و خارجى است.
با در نظر گرفتن اين سخن، امامت از ديدگاه آنها صرفاً يك مقام سياسى است كه دين را در مقابل هر گونه خطرات حفظ كند؛ اما حق تشريع احكام دينى را ندارد؛ به همين جهت آنها عقيده دارند احكامى را كه خليفه صادر مى كند اجتهادى است نه الهى. و روى همين جهت است كه آنها خلفاء را معصوم نمى دانند؛ اما طبق ديدگاه شيعه، امام معصوم و داراى حق تشريع و مسدد به الهام از جانب خداوند است و مهمترين وظيفه امام تفسير قرآن و تبيين احكام الهى است.
نتيجه:
با دقت در معناى اصطلاحى امامت، چند نكته به دست مى آيد:
1. امامت، مرجعيت و رياست فراگير در امر دين و دنيا است؛ يعنى همانگونه كه امام در امور دينى پيشوا و مرجع است، در امور دنيايى نيز مرجع و پيشوا مى باشد؛
2. مقام امامت، در هر عصرى، تنها براى يك شخص ثابت است. (لشخص واحد من الأشخاص) و طبق ديدگاه اماميه، اين شخص را خداوند معين كرده است؛
3. مقام امامت براى امام، اصالة و ابتداءً از جانب خداوند است. (لشخص انسانى بحق الأصالة)؛
4. امام همان شؤون و وظائفى را بر عهده دارد كه پيامبر بر عهده داشت. (نيابة عن النبى صلى الله عليه وآله).
نكته قابل توجه در اين قسمت اين است كه هدف ما در اين مقاله، اثبات (الهى بودن نصب امام) در رياست دينى و دنيوى است؛ طبق عقيده شيعه، رياست دنيوى بر مردم نيز در راستاى رسيدن به دين و حفظ دين است.
افزودن دیدگاه جدید