اصحاب در صحاح: اصحاب جهنمی

 

اصحاب در صحاح: اصحاب جهنمی

و ـ ضعف ايمان زبير و أبو مرثد

رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وقتي مي خواست براي فتح مكّه حركت كند يكي از أصحاب به نام «حاطب بن أبي بلتعه» نامه اي براي بعض از مشركين آنجا نوشت و همراه زني مشرك آن را فرستاد. رسول خدا صلي الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام و زبير و أبو مرثد را فرستاد و فرمود: «انطلقوا حتّي تأتوا «روضة خاخ» فانّ بها امرأة من المشركين معها صحيفة من حاطب بن أبي بلتعة إلي المشركين».

يعني برويد تا «روضه خاخ» كه در آنجا زني از مشركين مي باشد كه با او نامه اي از حاطب بن أبي بلتعه به مشركين است.

علي عليه السلام در ادامه مي فرمايد: ما وقتي به او رسيديم گفتيم: نامه اي كه با تو است كجاست؟

گفت: نامه اي با من نيست. هر چه گشتيم نامه اي نديديم.

آن دو ـ زبير و أبو مرثد ـ گفتند: ما نامه اي نمي بينيم.

من گفتم: «لقد علمت ما كذب رسول اللّه صلي الله عليه و آله والذي يحلف به لتخرجنّ الكتاب او لاجرّدنك». يعني خوب مي‌‌دانم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله دروغ نگفت. به آنكه به او قسم مي خورند يا نامه را بيرون مي آوري يا تو را لخت مي كنم. او كه مرا جدّي يافت نامه را در آورد و... .(1)

 

آري، اين زبير است كه مي گويند حواري رسول خدا صلي الله عليه و آله بود. او آنقدر به گفته آن حضرت ايمان نداشت كه با نيافتن نامه نگويد پس نامه اي نيست! و اگر اميرالمؤمنين عليه السلام همراه آن دو نبود نقشه حركت پيامبر صلي الله عليه و آله جهت فتح مكّه براي مشركين آشكار مي شد و خدا مي داند كه عاقبت به كجا ختم مي شد. به يقين مشركين نيز آماده دفاع مي شدند و شكّي نيست كه جنگي واقع شده و كشتار زيادي مي شد و رسول خدا صلي الله عليه و آله بهتر مي دانست كه چه كسي را بفرستد.

 

ز ـ عدّه اي از أصحاب به جهنّم مي روند

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: عدّه اي از اصحاب را به جهنّم مي برند. من مي گويم كه اينان أصحاب منند؟ پاسخ داده مي شود كه تو نمي داني بعد از تو چه كردند... .(2)

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) صحيح بخاري، ج 8، ص 71، كتاب الاستئذان، باب من نظر في كتاب من يحذر... وج 9، ص 24، كتاب استتابة المرتدّين، باب ما جاء في المتأوّلين.

 

(2) الف ـ صحيح بخاري، ج 4، ص 169 و 204، كتاب بدء الخلق، باب قول اللّه تعالي واتخذ اللّه إبراهيم خليلاً و... و باب واذكر في الكتاب مريم... وج 6، ص 69 و 70، تفسير سوره مائده و ص 122، تفسير سوره انبياء، وج 8، ص 136 و ص 52 ـ 148، كتاب الدعوات، باب كيف الحشر و باب في الحوض.

ب ـ صحيح مسلم، ج 1، ص 217 و 218، كتاب الطهارة، باب 12، ح 37 و 39، وج 4، ص 96 ـ 1793، كتاب الفضائل، باب 9، ح 26 إلي 29 و 32، وص 1800، ح 40.

ج ـ سنن ترمذي، ج 4، ص 532، كتاب صفة القيامة والرقائق والورع، باب 3، ح 2423، وج 5، ص 301، كتاب تفسير القرآن، باب 22، ح 3167.

د ـ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1016، كتاب المناسك، باب 76، ح 3057، وص 1439، كتاب الزهد، باب 36، ح 4306.

ه ـ سنن نسائي، ج 4، ص 119، كتاب الجنائز، باب 119، ح 2083.

«... وانّ اناسا من اصحابي يؤخذ بهم ذات الشمال فاقول اصحابي اصحابي فيقول انّهم لم يزالوا مرتدين علي اعقابهم منذ فارقتهم. فاقول كما قال العبد الصالح:... وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدا ما دُمْتُ فِيهِمْ... الحَكِيمُ.

(خلاصه ترجمه تا آخر آيات 117 و 118 از سوره مائده چنين است:... همانا مردمي از اصحابم را جزء أصحاب شمال قرار مي دهند من مي گويم اينان أصحاب منند؟ مي گويد آنان از وقتي كه تو از آنها جدا شدي مرتدّ شدند من همان را مي گويم كه بنده صالح حضرت ـ عيسي عليه السلام ـ گفت: تا زنده بودم شاهد بودم و چون از دنيا رفتم تو ناظر بودي و تو شاهد بر هر امري مي باشي اگر آنان را عذاب كني بندگان تواند و اگر ببخشي توانا و حكيمي).

 

در بعض از همين روايتها آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «... و انّي واللّه ما اخاف عليكم ان تشركوا بعدي و لكن اخاف عليكم ان تنافسوا فيها». يعني: به خدا قسم بر شما از شرك بعد از رفتنم نمي ترسم ولي مي ترسم كه در مقابل خواهشهاي دنيايي خود را ببازيد.

 

ابن أبي مُليكه مي گفت: «اللّهمّ انّا نعوذ بك ان نرجع علي اعقابنا او نفتن عن ديننا». يعني خدايا ! به تو پناه مي بريم از اينكه از ايمانمان برگرديم يا در دينمان به فتنه بيفتيم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

اهل سنّت كه به عدالت همه أصحاب معتقدند نمي توانند باور كنند كه در ميان آنها گناهكار هم وجود دارد تا چه رسد به اينكه بعض از آنها را اهل جهنم بدانند. ما با نقل رواياتي از صحيح ترين كتابهاي آنان روشن كرديم كه اين پنداري نادرست است. آيا آنانكه عثمان را كشتند و يا لااقل در مدينه بودند و او را ياري نكردند از أصحاب نبودند؟ يا بايد گفت همه آنها گناهكار بودند و يا عثمان مستحق كشته شدن بود. فرض دوم را كه نمي پذيرند پس بايد بپذيرند كه همه أصحاب حاضر در صحنه در گناه قتل عثمان شريك بودند. آيا آنانكه به جنگ اميرالمؤمنين عليه السلام رفتند از أصحاب نبودند؟ آيا عايشه و طلحه و زبير و ديگران ـ به قول اهل سنّت ـ از برگزيدگان أصحاب نبودند؟ چه عاملي آنان را واداشت كه با إمام زمانشان نبرد كنند؟ آيا جز مال و مقام دنيوي؟

 

آيا معاويه و عمرو عاص كه جنگ خانمان برانداز صفّين را ـ كه 000/70 نفر از طرفين به قتل رسيدند ـ به راه انداخته و مدال «فئه باغيه» را تا ابد بر سينه خود نصب كردند، از أصحاب نبودند؟

 

اهل سنّت را چه مي شود كه چشم خود را بسته و اين همه جنايات و فتنه را نمي بينند؟

آيا نه ا ين است كه روي كار آمدن بني اميّه و بني عبّاس و زمامداراني كه تا كنون سرنوشت امّت اسلامي را به دست گرفته اند ريشه در عملكردهاي بعض أصحاب دارد؟

ما در عين اينكه به پاكان أصحاب احترام مي گذاريم، معتقد نيستيم كه همه أصحاب ـ آنچنان كه اهل سنّت معتقدند ـ صالح بوده و هيچگونه خطائي ندارند، بلكه مطابق رواياتي كه پيش روي شماست ـ و ما آنها را از صحيح ترين كتابهاي روائي اهل سنّت گرفتيم ـ عدّه اي از آنها مرتكب گناهاني شدند كه مستحق دوزخ بوده و مشمول عذاب خداوندي گرديده اند. چنانچه عدّه اي نيز با فداكاري خالصانه خود خدماتي نمودند كه فقط خداوند مي تواند پاداش آنها را بدهد، و ما را نرسد جز آنكه قدرشان را دانسته و همراه درودي كه بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و اهل بيت پاكش عليهم السلام مي فرستيم بر آنها نيز درود بفرستيم. چنانچه در دعاي روز سه شنبه آمده است:

 

«اللّهمّ صلّ علي محمّد خاتم النبيّين وعلي آله الطيّبين الطاهرين واصحابه المنتجبين».

 

قم المشرفه، حرم اهل البيت و عشّ آل محمّد عليهم السلام

حسين طيبيان

افزودن دیدگاه جدید