اصحاب در صحاح: ابوهریره و شهرتش به دروغگویی

اصحاب در صحاح: ابوهریره و شهرتش به دروغگویی

2. أبو هريرة

 

يكي ديگر از كساني كه اهل سنّت او را بسيار تكريم مي كنند و روايات او را دربست مي پذيرند: «أبو هريرة» است.

در حدود يك هفتم مجموع روايات صحاح، (و شايد روايات غير صحاح چنانچه مسند أحمد حنبل چنين است.) از اين صحابي است. با آنكه او تقريبا سه سال در خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود. او خود مي گويد: «صحبت رسول اللّه ثلاث سنين...».(1) يعني من سه سال با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بودم. جابر بن عبد اللّه انصاري مي گويد: «... وانّما جاء أبوهريره إلي النبي صلي الله عليه و سلم ايّام خيبر».(2) يعني أبوهريره ايّام خيبر (سال هفتم هجرت) خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمد.

 

چگونه مي توان پذيرفت كسي كه فقط سه سال محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را درك كرد بتواند اينهمه حديث ـ آنهم بعد از گذشت سالها كه به دستور عمر كسي حق نداشت حديثي نقل كند ـ به ياد داشته باشد. ما در اين بررسي مي خواهيم با استفاده از صحاح اهل سنّت او را بهتر بشناسيم.

 

الف ـ شهرت او به كذب و جعل حديث

يكي از كساني كه در غزوه بدر به شهادت رسيد شخصي بود معروف به ذو اليدين. أبوهريره ـ كه 5 سال بعد از غزوه بدر اسلام آورد ـ مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نماز ظهر يا عصر را دو ركعتي با ما خواند. مردي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم او را ذو اليدين صدا مي كرد گفت: «... انسيت ام قصرت؟ فقال: لم انس ولم تقصر. قال: بلي قد نسيت. فصلّي ركعتين ثمّ سلّم...». يعني: آيا فراموش كردي يا نماز شكسته شد؟ (كه بايد دو ركعتي خوانده شود) حضرت فرمود: نه اين و نه آن. گفت: بلكه فراموش كردي. بعد از آن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دو ركعت ديگر خواند و سپس سلام داد. (!)

 

جالب است كه بدانيد أبوهريره در يكي از سه روايتي كه بخاري نقل كرده(3)، صحنه بعد از سلام دادن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را بعد از آنكه دو ركعتي تمام كرد، اينگونه ترسيم مي كند كه حضرتش برخاست و به طرف چوبي كه جلوي مسجد بود رفت و دست خود را بر آن نهاد. أبو بكر و عمر نيز آنجا بودند و ترسيدند چيزي بگويند عدّه اي نيز كه زودتر بيرون مي روند از مسجد خارج شدند. آنگاه ذو اليدين گفت كه...(4)

 

ملاحظه مي فرمائيد كه أبوهريره حتّي علّت سكوت أبو بكر و عمر را نقل كرد گوئيا از آنچه كه در باطن آن دو مي گذشت با خبر بود!

 

أبو هريرة كسي بود كه بي پروا رواياتي نقل مي كرد و آن را به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نسبت مي داد تا آنجا كه عايشه روايات او را بيهوده مي دانست. او مي گويد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آنقدر حديث مي كرد كه اگر كسي خواست مي توانست بشمرد (يعني نه آنقدر كه أبوهريره حديث مي كند). سپس مي افزايد روزي أبوهريره (و به قول بخاري «أبو فلان!» كنار حجره ام نشست و مرتّب از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حديث نقل مي كرد. من در حال نماز بودم. او قبل از پايان نمازم رفت و اگر او را مي يافتم در ردّ او مي گفتم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مثل شما اينقدر مرتّب حديث نمي كرد.(5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) صحيح بخاري، ج 4، ص 239، كتاب بدء الخلق، باب علامات النبوة في الإسلام.

 

(2) صحيح بخاري، ج 5، ص 145، مغازي، باب غزوة ذات الرقاع.

 

(3) صحيح بخاري، ج 2، ص 85 و 86، كتاب الجمعة، باب ما جاء في السهوه باب إذا سلّم في ركعتين... و دو باب بعد مشروح آنچه را كه صاحبان صحاح در مورد سهوهاي نبي مكرّم اسلام صلي الله عليه و آله نگاشته اند و اشكالاتي كه به اين دسته از روايات وارد است را در كتابمان «پيامبر صلي الله عليه و آله در صحاح» ملاحظه فرمائيد.

 

(4) همان، «... ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ قَامَ إِلَي خَشَبَةٍ فِي مُقَدَّمِ الْمَسْجِدِ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهَا وَفِيهِمْ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ رضي الله عنهما فَهَابَا أَنْ يُكَلِّمَاهُ وَخَرَجَ سَرَعَانُ النَّاسِ...».

 

(5) الف ـ صحيح بخاري، ج 4، ص 231، كتاب بدء الخلق، باب صفة النبي صلي الله عليه و سلم .

ب ـ صحيح مسلم، ج 4، ص 1940، كتاب فضائل الصحابة، باب 35، (كه در فضائل أبوهريره است! و البته ما نفهميديم اين چه فضيلتي است!)، ح 160.

ج ـ سنن أبي داود، ج 3، ص 320، كتاب العلم، باب في سرد الحديث، ح 3654 و 3655.

 

متن روايت بخاري چنين است:

عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ النَّبِيَّ صلي الله عليه و سلم كَانَ يُحَدِّثُ حَدِيثًا لَوْ عَدَّهُ الْعَادُّ لأَحْصَاهُ... قَالَتْ أَلاَ يُعْجِبُكَ أَبُو فُلاَنٍ جَاءَ فَجَلَسَ إِلَي جَانِبِ حُجْرَتِي يُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم ، يُسْمِعُنِي ذَلِكَ وَكُنْتُ أُسَبِّحُ فَقَامَ قَبْلَ أَنْ أَقْضِيَ سُبْحَتِي، وَلَوْ أَدْرَكْتُهُ لَرَدَدْتُ عَلَيْهِ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم لَمْ يَكُنْ يَسْرُدُ الْحَدِيثَ كَسَرْدِكُمْ».

 

روايت أوّل أبو داود چنين است:

«عن عروة قال: جلس أبوهريره إلي جنب حجرة عايشه وهي تصلّي فجعل يقول اسمعي ياربّة الحجرة، مرّتين، فلمّا قضت صلاتها قالت إلاّ تعجب إلي هذا وحديثه ان كان رسول اللّه صلي الله عليه و سلم ليحدّث الحديث لو شاء العادّ ان يحصيه احصاه».

ملاحظه مي فرمائيد كه چگونه بخاري مي خواست دامن أبو هريره را پاك كند ولي أبو داود او را لو داد!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

اين حديث به خوبي أبوهريره را معرّفي مي كند كه چگونه بي پروا حديث جعل مي كرد. البته او خود خويشتن را راستگو معرّفي مي كند و ضمنا اقرار مي كند كه مردم او را دروغگو مي دانند.

 

أبو رزين مي گويد روزي أبوهريره نزد ما آمد و دست بر پيشاني خويش زد و گفت:

 

«ألا انّكم تحدّثون انّي اكذب علي رسول اللّه صلي الله عليه و سلم لتهتدوا واضلّ ألا وانّي اشهد لسمعت رسول اللّه صلي الله عليه و سلم ...» آنگاه حديثي نقل مي كند.(1)

 

يعني شما مي گوئيد كه من بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دروغ مي بندم تا شما هدايت يافته و من گمراه شوم. آگاه باشيد كه من شهادت مي دهم كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه... آيا شما دليلي بهتر از اين براي اثبات راستگويي أبوهريره مي يابيد؟! گواهي خودش براي راستگويي! و اقرار به اينكه مردم او را دروغگو مي دانند.

 

در صحيحين آمده است كه أبوهريره مي گويد: «يقول الناس اكثر أبو هريرة» يا «انّكم تزعمون انّ أبا هريرة يكثر الحديث عن رسول اللّه صلي الله عليه و سلم » وامثال اين عبارات.(2)

 

بخاري مي نويسد: وقتي أبوهريره روايتي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرد. به او گفتند:

 

«يا أبا هريرة سمعت هذا من رسول اللّه صلي الله عليه و سلم ؟ قال: لا، هذا من كيس أبي هريرة».(3)

 

او در پاسخ به آنانكه از او پرسيدند آيا اين حديث را از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدي گفت: نه، اين از جيب أبوهريره است! معلوم مي شود كه در جيب او از اينگونه احاديث زياد بوده است و حديث مزبور نمونه ي از آنها مي باشد.

 

نمونه اي ديگر:

 

او از قول رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كند كه حضرت فرمود: «من اتّخذ كلبا إلاّ كلب ماشية او صيد او زرع انتقص من اجره كلّ يوم قيراط» يعني اگر كسي سگي را نگه دارد، مگر سگ گله يا سگ شكاري يا سگ زراعت، روزي يك قيراط از اجر او كم مي شود.

 

زهري مي گويد: قول أبوهريره را به ابن عمر گفتند او گفت: «يرحم اللّه أبا هريرة كان صاحب زرع».(4) يعني چون أبو هريرة زراعت داشت «سگ زراعت» را هم در استثني قول رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به اينكه «... مگر آنكه سگ گله يا سگ شكاري باشد...» بدان افزود.

 

روايت ديگري از ابن عمر نقل شده كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دستور به كشتن سگها داد، مگر سگ شكاري يا سگ گله. به او گفتند كه أبوهريره مي گفت: «... يا سگ زراعت» او گفت: أبوهريره زراعت داشت.(5)

 

با توجّه به آنچه گذشت از شهرت او به جعل حديث و ايراد عايشه و از جيب درآوردن حديث، معلوم است كه ابن عمر مي خواهد بگويد چون او صاحب زرع بود لذا به اصل روايت استثناي سگ زراعت را هم اضافه كرد نه آنكه او چون صاحب زرع بود حديث را بهتر حفظ كرد و من چون نبودم آن را فراموش كردم، آنچنانكه در پاورقي مسلم آمده است. اگر چنين باشد ما بايد در تماميّت بيشتر روايات ترديد كنيم كه چون راويان احاديث اهل بسياري از مسائل نبودند لذا آن را تمام و كمال نقل نكردند. قضاوت كنيد كه اين امر به كجا مي انجامد.

 

اگر ما نيز همچون عايشه معتقد باشيم كه أبوهريره حديث جعل مي كرد ـ كه اين بدترين نوع دروغ است ـ چه ايرادي به ما وارد است؟

اگر بگوئيم او از جيب خود حديث بيرون مي آورد ـ چنانچه در صحيح بخاري آمده است ـ چه اشكالي دارد؟

اگر بگوئيم كه مردم عصر أبوهريره او را دروغگو مي دانستند ـ چنانچه خود بدان معترف است ـ آيا بايد مورد طعن قرار گيريم كه ما همه أصحاب را عادل نمي دانيم؟

آيا دروغ گفتن ـ آنهم روايتي را به دروغ به رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نسبت دادن ـ انسان را از عدالت ساقط نمي كند؟

او خود از حضرتش نقل مي كند كه فرمود: نشانه منافق سه چيز است: 1. دروغ بگويد؛ 2. خُلف وعده كند؛ 3. در امانت خيانت نمايد و مشابه آن.(6) يعني دروغ نه تنها انسان را از عدالت ساقط مي كند كه او را از ايمان دور ساخته و در زمره منافقين قرار مي دهد.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) صحيح مسلم، ج 3، ص 1660، كتاب اللباس والزينة، باب 18، ح 69.

 

(2) ر.ك: بخاري، ج 2، ص 85. كتاب الجمعة، باب يفكر الرجل الشي ء في الصلاة، وج 9، ص 133، كتاب الاعتصام بالكتاب والسنّة، باب الحجّة علي من قال انّ...

 

ومسلم، ج 4، ص 1939، كتاب فضائل الصحابة، باب 35، ح 159.

 

(3) ج 7، ص 81، كتاب النفقات، باب وجوب النفقة علي الاهل والعيال.

 

(4) صحيح مسلم، ج 3، ص 1203، كتاب المساقاة، باب 10، ح 58.

 

(5) سنن ترمذي، ج 4، ص 67، كتاب الاحكام والفوائد، باب 4، ح 1487.

«عن ابن عمر انّ رسول اللّه صلي الله عليه و سلم امر بقتل الكلاب إلاّ كلب صيد او كلب ماشيه. قيل له: انّ أبا هريرة كان يقول: او كلب زرع. فقال: انّ أبا هريرة له زرع».

 

(6) صحيح مسلم، ج 1، ص 78، كتاب الايمان، باب 25، ج 106 إلي 110.

 

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم قالَ «آيَةُ الْمُنَافِقِ ثَلاَثٌ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَإِذَا ائْتُمِنَ خَانَ».

افزودن دیدگاه جدید