اصحاب در صحاح: معاويه خود را از عمر به خلافت سزاوارتر مي دانست
«ابن عمر مي گويد: وارد بر خواهرم حفصه شدم و به او گفتم: مي بيني كه كار مردم به كجا كشيد كه در اين امر (يعني خلافت و رياست بر مردم) براي من نصيبي قرار داده نشد. گفت: برو كه مردم منتظر تواند مي ترسم كه اگر تو در ميانشان نباشي اختلافي بهم رسد. ابن عمر رفت. وقتي مردم پراكنده شدند معاويه گفت: هر كه مي خواهد كه در امر خلافت و رياست سخني بگويد خود را مطرح كند (كنايه به ابن عمر داشت) كه ما از او و پدرش (يعني عمر) به اين امر سزاوارتريم. حبيب بن مسلمة (كه ظاهرا اين جريان را از ابن عمر مي شنيد) گفت: چرا به او جواب ندادي؟ ابن عمر گفت: مي خواستم به او بگويم كه سزاوارتر به اين امر كسي است كه با تو و پدرت جنگيد تا اسلام آورديد. (گرچه مصداق بارز آن شخص اميرالمؤمنين عليه السلام مي باشد ولي بعيد است كه منظور ابن عمر آن حضرت بوده باشد چه آنكه او حاضر به بيعت با حضرتش نشد گرچه با أصحاب جمل نيز همراهي نكرد.) ولي ترسيدم كه چيزي بگويم كه باعث اختلاف و منجر به خونريزي گردد... حبيب گفت: كار خوبي كردي).(1)
مهمّ نيست كه بدانيم كه واقعه در چه زماني اتفاق افتاد فقط مي خواهيم به برادران اهل سنت بفهمانيم كه معاويه اي كه او را قبول داريد خود را به امر خلافت لايق تر از عمر مي دانست و نه پسر عمر و نه كسي ديگر به او هيچگونه اعتراضي ننمودند و غير از ابن عمر گوئيا ديگران نيز قول او را پذيرفتند.
در خاتمه كساني را كه مي خواهند اطلاعات بيشتري از عملكرد معاويه داشته باشند به كتاب پر ارج «الغدير» مجلّدات دهم و يازدهم ارجاع مي دهيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) صحيح بخاري، ج 5، ص 140، مغازي، باب غزوه خندق و هي الاحزاب.
«عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ دَخَلْتُ عَلَي حَفْصَةَ... قَدْ كَانَ مِنْ أَمْرِ النَّاسِ مَا تَرَيْنَ، فَلَمْ يُجْعَلْ لِي مِنَ الأَمْرِ شَي ءٌ. فَقَالَتِ الْحَقْ فَإِنَّهُمْ يَنْتَظِرُونَكَ، وَأَخْشَي أَنْ يَكُونَ فِي احْتِبَاسِكَ عَنْهُمْ فُرْقَةٌ. فَلَمْ تَدَعْهُ حَتَّي ذَهَبَ، فَلَمَّا تَفَرَّقَ النَّاسُ خَطَبَ مُعَاوِيَةُ قَالَ مَنْ كَانَ يُرِيدُ أَنْ يَتَكَلَّمَ فِي هَذَا الأَمْرِ فَلْيُطْلِعْ لَنَا قَرْنَهُ، فَلَنَحْنُ أَحَقُّ بِهِ مِنْهُ وَمِنْ أَبِيهِ. قَالَ حَبِيبُ بْنُ مَسْلَمَةَ فَهَلاَّ أَجَبْتَهُ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ فَحَلَلْتُ حُبْوَتِي وَهَمَمْتُ أَنْ أَقُولَ أَحَقُّ بِهَذَا الأَمْرِ مِنْكَ مَنْ قَاتَلَكَ وَأَبَاكَ عَلَي الإِسْلاَمِ. فَخَشِيتُ أَنْ أَقُولَ كَلِمَةً تُفَرِّقُ بَيْنَ الْجَمْعِ، وَتَسْفِكُ الدَّمَ، وَيُحْمَلُ عَنِّي غَيْرُ ذَلِكَ، فَذَكَرْتُ مَا أَعَدَّ اللَّهُ فِي الْجِنَانِ. قَالَ حَبِيبٌ حُفِظْتَ وَعُصِمْتَ».
افزودن دیدگاه جدید