آيا شما قبول مي کنيد که کسي با خواهر يا مادر شما متعه کند
وسيله هر كسي كه از پاسخ عاجز شده و در ردّ ادلّه و نص فرو مانده، آن است كه مانند شناگرِ در حال غرق، دست و پا مي زند و منطق و برهان واستدلال را فراموش مي كند.
در اينجا نيز (چنين انسان) به كساني كه متعه را جايز مي دانند خطاب مي كند و مي گويد: آيا شما دوست داريد كه زنانتان متعه شوند؟!
پس اين نهايت چيزي است كه عاجز و ناتوان به آن استدلال مي كند و گويا آن را جواب كوبنده اي كه بالاتر از آن جوابي وجود ندارد مي شمارد، گويي پيروزي بزرگي نصيبش شده و دشمن را با اين شيوه سخن، از پاسخ دادن عاجز كرده است! و خصم نيز نمي تواند جواب او را بدهد.
بعضي از مخالفين جواز متعه، در گفتگوهاي خود به اين حربه روي آورده اند؛ مانند عبداللَّه بن معمر (عمر) ليثي و ابو حنيفه و متن گفتگوي آنها چنين است:
1 - گفتگو ميان امام باقر عليه السلام و ليثي :
آبي گويد: روايت شده كه عبداللَّه بن معمر ليثي به امام باقرعليه السلام عرض كرد: به من گفته اند كه شما به (حلّيت) متعه فتوا مي دهيد؟
حضرت فرمود: خداوند آن را در كتابش حلال شمرده و پيامبر صلي الله عليه وآله نيز آن را سنت خويش قرار داده و اصحاب او نيز به آن عمل كرده اند.
عبداللَّه گفت: ولي عمر آن را نهي كرده است.
امام باقرعليه السلام فرمود: پس تو به اعتقاد صاحبت عمل كن! و من نيز به فرمايش رسول خداصلي الله عليه وآله عمل مي كنم.
عبداللَّه گفت: آيا خوشحال مي شوي اگر دختران شما مورد متعه واقع شوند؟
امام فرمود: چرا نام دختران را به ميان مي آوري اي احمق؟ آن كسي كه در كتابش متعه را حلال شمرده و براي بندگانش مباح قرار داده، از تو و آن كس كه بي جهت از متعه نهي مي كنيد غيرت مندتر است و ديگر اينكه آيا مي پسندي و خوشحال مي شوي كه دخترانت به ازدواج حائك (بافنده و جولا) درآيند؟
گفت: نه.
فرمود: چرا حلال خدا را حرام مي شماري؟
گفت: نه حرام نمي شمارم. ولي آن مرد هم شأن من نيست.
حضرت فرمود: خداوند نيز انجام آن را پسنديده و به آن ترغيب و تشويق نموده و به انجام دهنده آن حوري بهشتي تزويج مي كند. آيا تو از آنچه خداوند رغبت دارد دوري مي جويي؟ و از آنچه هم شأن حوري بهشتي است كبر و تجاوز مي كني؟
عبداللَّه خنديد و گفت: سينه هاي شما ريشه درخت هاي علم است كه ميوه هاي آن براي شما و برگهاي آن براي مردم است.
نثر الدرر، ج 1، ص 344؛ الهيئة المصرية العامة للكتاب، كشف الغمة، ص 362؛ بحارالانوار، ج 46، ص 356
گفتني است، كليني آن را روايت كرده و مجلسي نيز سند آن را نيكو دانسته و در آن بعد از جمله او كه گفت: آيا خوشحال مي شوي كه... آمده است: امام باقرعليه السلام هنگامي كه سخن از زنان و دختران به ميان آورد، از او روي گرداند.
كافي، ج 5، ص 445، ح 4، تهذيب الاخبار، ج 7، ص 250، ح 6، وسائل الشيعه، ج 21، ص 6، باب 1، ح 4؛ بحار الانوار، ج 100، ص 217؛ مستدرك الوسائل، ج 14، ص 449، باب 1، ح 11؛ مرآة العقول، ج 20، ص 229
2 - گفتگو ميان ابو حنيفه و مؤمن طاق :
مرحوم كليني مي گويد: علي بن ابراهيم گفته است:
ابو حنيفه از ابوجعفر محمد بن نعمان صاحب طاق پرسيد: اي ابو جعفر، در مورد متعه چه مي گويي؟ آيا آن را حلال مي داني؟
گفت: آري.
گفت: پس چرا زنانت را از اينكه متعه شوند و (برايت) درآمد كسب كنند، باز مي داري؟
ابو جعفر پاسخ داد: چنين نيست كه در هر چيزي شوق و رغبتي باشد، هر چند در شمار حلالها است. مردم اندازه ها و مراتبي دارند و اندازه هاي خود را نگه مي دارند، ولي اي ابو حنيفه، در مورد نبيذ (شراب) چه مي گويي، آيا حلال است؟
گفت: آري.
گفت: پس چرا زنانت را در مغازه هاي شراب فروشي قرار نمي دهي تا برايت درآمد كسب كنند؟
ابو حنيفه گفت: يكي در برابر يكي، ولي پاسخ تو محكم تر بود.
آنگاه گفت: اي ابو جعفر! آيه اي كه در «سَأَلَ سائِلٌ» (سوره معارج آيه292) است، به حرمت متعه حكم مي كند و روايت از پيامبرصلي الله عليه وآله نيز به نسخ آيه وارد شده است.
ابو جعفر پاسخ داد: سوره « سَأَلَ سائِلٌ » مكي است و آيه متعه مدني است. و روايت تو نيز شاذّ و نادر است.
در اين هنگام ابو حنيفه گفت: آيه ميراث نيز به نسخ متعه دلالت مي كند.
ابو جعفر گفت: اين نكاح (متعه) بدون ارث است.
ابو حنيفه گفت: چنين چيزي چگونه ممكن است؟ (كه ازدواج بدون ارث واقع شود؟)
ابو جعفر پاسخ داد: اگر مردي از مسلمانان با زني از اهل كتاب ازدواج كند و آنگاه آن مرد بميرد، در مورد آن زن چه مي گويي؟
گفت: آن زن اهل كتاب از مرد مسلمان ارث نمي برد.
گفت: پس ازدواج بدون ميراث هم وجود دارد.
آنگاه از هم جدا شدند....
الکافي ج 5 ص 450 أبواب المتعة
خداوند همه ما را از کساني قرار دهد که به خاطر اميال شخصي و اغراض نفسي حلال خدا را حرام نمي نمايند و حرام خدا را حلال نمي نمايند.
افزودن دیدگاه جدید