در احاديث زيادي داريم که پيامبر صلی الله علیه و آله و اهلبیت علیهم السلام هم خود اهل شوخی بودند و هم به مزاح تشويق ميکردهاند، در مقابل، روایاتی هست که ما را ار خندیدن، شوخی کردن نهی کرده و آن را رفتاری غافلانه به شمار آورده است. مثلا در آيه 82 از سوره
در احاديث زيادي داريم که پيامبر صلی الله علیه و آله و اهلبیت علیهم السلام هم خود اهل شوخی بودند و هم به مزاح تشويق ميکردهاند، در مقابل، روایاتی هست که ما را ار خندیدن، شوخی کردن نهی کرده و آن را رفتاری غافلانه به شمار آورده است. مثلا در آيه 82 از سوره توبه، که میفرماید: کمتر بخنديد و بيشتر گريه کنيد! آیا این مسأله نوعی تناقض و دو گانگی رفتاری نیست؟!
پاسخ :
نقد و بررسی:
اهمیت اجتهاد صحیح در فهم دین
شکی نیست که برای پی بردن به نظرات و اندیشههای یک فرد یا یک دین و مکتب نمیتوان صرفا با مراجعه به برخی نوشتهها یا بخشهایی از سخنان آن فرد یا متفکران آن مکتب، داوری کرد، بلکه ضروری است تا با استفاده از قواعد فهم سخن و هرمنوتیک منطقی تفسیر کلام (چه مکتوب و چه ملفوظ) به تفسیر و فهم و در نهایت داوری، درباره درستی یا نادرستی آن همت گماشت. هر گونه برداشت سطحی و غیرروشمند از سخن هر کس، علاوه بر قبح اخلاقی، میتواند موجب داوری نادرست و سؤرفتارهایی شود که برای خود فرد و کسانی که برداشت او را مبنای داوری و عمل قرار میدهند، مشکلآفرین و گمراه کننده باشد. این مسأله در حیطه برداشت از دین، اهمیتی مضاعف و بلکه چندین برابر دارد؛ زیرا برداشت غلط از دین و نسبت نادرست دادن به آموزههای دینی، علاوه بر گمراهی فرد و دور ماندن او از سعادت مطلوب، میتواند موجبات تردیدها و گمراهیهای دیگران را نیز فراهم کند و مسلما گناه چنین امری بر دوش کسانی است که با فهم ناقص خود اقدام به تفسیر دین کرده و آن را ترویج میکنند[1]. در آموزههای پیامبر و اهلبیت علیهم السلام از تفسیر به رأی درباره قرآن و احادیث، به شدت نهی شده و به کسانی که با برداشت غیر روشمند و یا تحمیل افکار خود بر کتاب خدا یا سنت پیامبر، به تفسیر این آموزهها دست میزنند، وعده عذاب داده شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من فسر القرآن برأیه فلیتبوء مقعده من النار[2]؛ هر کس قرآن را به رأی خویش تفسیر کند باید نشیمنگاه خود را برای آتش آماده کند. همین مضمون در روایات پیامبر نسبت به تفسیر سخنان آن حضرت نیز وارد شده است.
با استفاده از یک اجتهاد روشمند و منطقی، از مجموعه آموزههای اسلام عزیز استنباط میکنیم که برنامههای تربیتی و احکام اخلاقی و فقهي دین، با این هدف سامان یافته که انسان را به سوي تعادل و تکامل همهجانبه در زندگي راهبري کند. دین در هر مقولهای که وارد شده است و به خصوص در اموری که به سبک زندگی انسانها مربوط میشود، همواره جانب اعتدال[3] را نگاه داشته و با ارائه آموزههای متوازن و متناسب، به تکامل همهجانبه و متعادل آنها مدد رسانده است. با دقت در مجموعه احکام و توصیههای دين اسلام به روشنی پیداست که این تعادل و توازن در همه جا مورد توجه قرار گرفته است؛ اگر در جایی سخن از خوف است[4]، رجا هم هست[5]. اگر به تلاش و توليد و تدبیر اقتصادی تشويق ميکند[6]، به قناعت[7] و بخشش[8] نیز توصیه میکند. اگر به شادی اصیل و ریشهدار ترغیب میکند[9]، از حزن سبز و اندوه سازنده نیز استقبال میکند[10]. نظام تربیتی اسلام میکوشد به همه ابعاد هستی آدمی سروسامان داده و هر بعدی را به اندازه لازم و کافی، در جهت کمال حقیقی او به کار گرفته و غنی سازد. بنابراین، بر خلاف برخی از روانشناسیهای تجاری رایج، هدف زندگی را نه خوشزیستن که خوبزیستن معرفی میکند. در مدل خوبزیستن، هم گریه هست و هم خنده، هم حزن است و هم شادی، هم کار است و هم آسایش، هم جدیت است و هم آسان گیری، هم... مهم این است که همه این حالات و رفتارهای به ظاهر متفاوت و گاه متضاد، در راستا و تأمینکننده هدف اصیل و حقیقی زندگی باشند. در مقابل این مدل، مدل خوشزیستن است که میخواهد انسان را با فرو بردن در یک سرمستی غافلانه و متوهمانه و گسستن او از واقعیتها، حقایق و ارزشهای اصیل حیاتش، به هر قیمت ممکن، خوش و شاد نگهدارد.
خنده و گریه
خنده و گريه دو رفتار متفاوتند که برخاسته از حالات روانشناختی متضاد و بیانگر عواطف گوناگون انسانی ما هستند. خنده و گریه اگر چه در ظاهر دو رفتار متفاوتند، اما گاهی منشأهای یکسانی دارند. گاهی از شدت شادی میخندیم و گاه از سر شوق گریه میکنیم. گاهی از شدت غم و حسرت میگریم و گاه از تلخی رویدادی آنچنان میرنجیم که تنها خنده تلخی میتواند اوج رنجش ما را نشان دهد. بنابر این، خنده و گریه، دو رفتار غیرارادی هستند که تنها حالات، هیجانها و افکار درونی ما را حکایت میکنند. هیجانهای منفی و مثبتی که خندهها و گریههای ما را بر میانگیزند هر دو در جای خود برای رشد و تربیت شخصیت ما لازم و ضروری هستند. این حالات و رفتارهای غیر ارادی هیجانی، به خودی خود نه خوباند و نه بد؛ بلکه بسته به عوامل انگیزشیای که آنها را بر میانگیزند به خوب و بد تقسیم میشوند. مثلا خنده با انگیزه مسخره کردن دیگران، زشت و نادرست و با انگیزه شاد شدن یا شادکردن از یک رویداد فرح بخش، نیکو و زیباست. گریستن، با انگیزه خشیت الاهی و حزن ناشی از ارتکاب گناه و توبه به سوی خداوند، نیکو و با انگیزه حسرت خوردن بر محروم شدن از برخی مواهب دنیایی و یا فقدان آنها، نامیمون و نکوهیده است. از این رو توصیه به خندیدن یا گریستن، بسته به فرد مخاطب، انگیزهها و اهداف و عوامل آن متفاوت خواهد بود.
از این رو در سنت و سیرت اهلبیت علیهم السلام گاهی ترغیب و تشویق به خنده و شوخی را میبینیم و گاهی نهی از آنها را شاهدیم. بررسی زمینه نزول سخن خداوند یا صدور سخن از معصوم علیه السلام و قرائن و شرایطی که بر فضای تکلم حاکم بوده است، برای تفسیر و فهم آن لازم است.
خنده و گريه در آيه مورد بحث
"فليضحکوا قليلاً و ليَبکوا کثيراً جزاءً بما کانُوا يکسبونَ"؛[11] از اين پس بايد به کیفر آنچه به دست آوردهاند، اندک بخندند و فراوان گريه کنند.
این آیه کریمه در سیاق آیات مربوط به منافقانی است که با بهانههای گوناگون به همراه پیامبر به جهاد نرفتند و شادمان بودند که با مال و جانشان در راه خدا نبرد نکردهاند. این گروه علاوه بر کاهلی و کوتاهی خود، دیگران را نیز به نرفتن و تقصیر ترغیب میکردند و میگفتند اکنون هوا بسیار گرم و سوزان است و شما هم به جهاد نروید! این گروه زیانکار میپنداشتند که با آرمیدن در زیر سایه درختان و رهایی از دشواریها و درشتی های کوچ کردن به سمت جهاد، در حقیقت برد کرده و به آسایش دست پیدا کردهاند و این شادمانی را با خندههای غافلانه به هم نشان میدادند. قرآن کریم با توجه به حقایق امور و مطمحنظر قرار دادن سعادت و شقاوت ابدی انسانها، به این گروه هشدار میدهد که اگرچه در ظاهر به آسایش تنانه و دنیایی رسیدید اما یقینا آسایش ابدی و لذتهای پایدار بهشتی را از دست دادهاید و مسلما کسی که در ازای لذتی کوتاه و گذرا، لذتهای پایدار و فراوانی را از دست بدهد، خسارت کرده و باید بیشتر بر حال خود بگرید و کمتر بخندد.
استاد علامه طباطبايي آیه را به گونه دیگری تفسیر کرده است. ایشان ميفرمايد: منظور از کم خنديدن در آيه مورد بحث، همان خوشحالي ناپايدار دنيوي است، که از ناحيه ترک جهاد و فريضه الهي و فطري به ايشان دست داده و منظور از گريه زياد، گریستن در آخرت و در عذاب دوزخ است، که حرارتش بسيار شديد است، و اين به خاطر آثار اعمال ايشان است.[12]
بنابر این در مواردی که سخن از نکوهش گریه است، جایی است که عامل و زمینه انگیزاننده انسان برای گریستن، امری بیمقدار و کمارزش است که هزینه کردن سرمایههای عاطفی و انسانی برای آن کاری نابخردانه محسوب میشود. اما آن جا که امر مهمی رخ داده و یک بهره باارزشی از کف آدمی رفته است، نه تنها از گریه کردن نهی نشده که آن را نوعی جوشش احساس و نشانه بیداری و سلامت وجدان انسانی معرفی کردهاند؛ چنانکه در داستان مرگ ابراهیم، فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله، وقتی اصحاب با مروارید اشکهای پیامبر مواجه شدند که مدام از چشمه چشمانش میجوشید و پهنه صورتش را خیس میکرد، برخی این رفتار را بر حضرت خرده گرفتند اما آن مربی بزرگ فرمود: دل میسوزد و چشم میگرید اما سخنی جز آنچه رضای خداست نمیگویم[13].
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در حدیث معروفی که مفسران نقل کردهاند، فرمود:
"لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قليلاً و لبکيتم کثيراً"؛ اگر آن چه را من ـ از کيفرهاي هولناک قيامت ـ ميدانم شما هم ميدانستيد، کم ميخنديديد و بسيار گريه ميگریستید.[14]
در مقابل، جایی که توصیه به خنده و شادمانی و شوخی است، به مواردی ناظر است که این هیجانها و رفتارها برخاسته از عوامل و زمینههای عقلائی و اخلاقی[15] و با هدفی ارزشمند[16] و به صورت درست و مطلوبی[17] ابراز میشود و در جایی که خنده و شادی و شوخی مورد نکوهش و منع قرار گرفته است، ناظر به مواردی است که یا عامل و انگیزهها ناسالم است، یا هدفها غیر اخلاقی است و یا ابراز این رفتارها به شکل ناپسندی صورت میگیرد[18]. مثلا در روایات امامان هدایت علیهم السلام از شوخیهایی که آدمی را سبک و بیبها میکند[19]، خندههایی که نابجا بر لب مینشیند، خندههای مستانه و قههقه زدنهای غافلانه نهی شده است[20]، ولی به شوخیهای محترمانه و صمیمیتافزا، خندههای ملیح و متبسمانه توصیه و ترغیب شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بقره/159 و 160
[2] . ابن ابی جمهور احسائی، کمال الدین، ج ۱، ص ۲۵۶، سید الشهداء، قم، ۱۴۰۵ق و نیز حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۱۹۰، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ق.
[3] . و کذالک جعلناکم امه وسطا...بقره/143. البته توجه داریم که وسط به معنای حد میانه نیست، بلکه به معنای رعایت اعتدال و انجام هر کاری به اندازه مطلوب و سودمند است. چه اینکه گاه یک رفتار اندکش مفید و زیادش زیانآور است و گاه یک رفتار هر چه هم انجام گیرد نیکوست؛ هر چند در بسیاری از مواقع، نگه داشتن حد میانه همان حد اعتدال خواهد بود. چنانکه امام علی علیه السلام میفرماید: قلیل مدوم علیه خیر من کثیر ملول منه؛ اندکی که بر آن مداومت شود بهتر از بسیاری است که خستگی و دلزدگی به بار آرد (قصار نهج البلاغه/حکمت 444). همچنین در روایت آمده است که پیامبر فرمود: لاسرف فی الخیر کما لا خیر فی السرف؛ در انجام خیر اسراف و زیادهروی نیست، همانگونه که در اسراف خیری نیست (مستدرک، ج 15، ص 264-265).
[4] . امام صادق علیه السلام: خف الله کأنک تراه فإن لم تکن تراه فانه یراک؛ از خدا چنان بترس که گویی او را میبینی. پس اگر او را نمیبینی یقین بدان که او تو را میبیند (اصول کافی ، ج 3 ، ص 110).
[5] . قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا...ای کسانی که بر خود اسراف کردید (وپای از حدود من بیرون نهادید) از رحمت خداوند ناامید نباشید...(زمر/53)
[6] . پیامبر صلی الله علیه و آله: الکاد لعیاله کالمجاهد فی سبیل الله؛ کسی که برای خانوادهاش میکوشد مانند جهادگر در راه خداست (بحارالانوار، ج103، ص12(.
[7] . امام علی علیه السلام در تفسیر آیه فلنحیینه حیوه طیبه: هی القناعه؛ نهج البلاغه، با ترجمة محمد دشتي، حكمت شمارة 229.
[8] . یا ایها الذین امنوا انفقوا مما رزقناکم...ای اهل ایمان از آنچه روزیتان کردهایم در راه خدا انفاق کنید.بقره/254
[9]. قل بفضل الله و برحمته فبذالک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون؛ بگو تنها به فضل و رحمت خدا شادمان باشید که آن بهتر از هر چیزی است که برای خود گرد آوردهاید. یونس/58
[10] . امام علی علیه السلام در توصیف متقین: قلوبهم محزونه؛ بر دلهاشان همواره اندوهی سبز و سازنده نشسته است. نهج البلاغه خطبه متقین.
[11] . توبه، 82.
[12] . تفسير الميزان، ج 9.
[13] . بحار الأنوار، ج 79، ص 90؛ ابن اثیر، أبو الحسن على بن محمد الجزری، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج 1، ص 50، دار الفکر، بیروت، 1409ق.
[14]. تفسير نمونه، در تفسیر همین آیه.
[15] . قل بفضل الله و برحمته فبذالک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون. یونس/ 58
[16] . امام باقر(عليهالسلام) ميفرمايد: «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ»الكافي، ج 2، ص 190
[17] . رسول گرامي وقتي سخن مي فرمود، تبسم مي كرد؛ بحار، جلد 16، صفحه ي 298.و نيز در روايت است كسي كه در برابر صورت برادرش متبسم باشد، براي او حسنه است (من تبسم في وجه اخيه كانت له حسنه بحار، جلد 74، صفحه ي 298- كافي، جلد 2، صفحه ي 206
[18] . امام باقر (ع) مي فرمايند: حضرت داود به سليمان (فرزندش) فرمود: «يا بني اياك و كثره الضحك فان كثره الضحك تترك العبد حقيرا يوم القيامه»، اي فرزندم بپرهيز از خنده ي زياد، زيرا زيادي خنده، بنده را در روز قيامت حقير ميكند. بحار، جلد 71، صفحه ي 277- جلد 76، صفحه ي 58. روزي نبي گرامي اسلام از كنار عدهاي از جوانهاي انصار عبور كردند و آنها با يكديگر گرم صحبت بودند و صداي قهقهه و خندههايشان بلند بود حضرت فرمودند: اي گروهي كه چنين ميكنيد، چه كسي از شما آرزويش فريبش داده و بواسطهي اين آرزو در عمل كوتاهي كرده، (اين چنين شخصي) بايد از آنچه در قبرهاست و آنچه در آنها ميگذرد آگاهي و اطلاع يابد و از حشر و نشر عبرت گيرد و ياد كنيد مرگ را كه نابود كنندهي لذات است. بحار، جلد 76، صفحه ي 59.
[19] . رسول خدا(ص) فرمود: کَثْرةُ المِزاح تَذْهَبُ بماءِ الوجهِ و کثرةُ الضِّحکِ تَمْحُو الایمان؛ شوخی زیاد آبرو را میبرد و خنده بسیار، ایمان را محو میکند. بحارالانوار، ج69، ص259.
[20] . امام علی علیه السلام با کلامی ملامتگرانه خطاب به جوانی که در مراسم تشییع جنازهای میخندید: كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ؛ چنان غافلانه میخندی که گویی مرگ برای دیگران نوشته شده و عمل صالح در دنیا تنها بر دیگران واجب شده است؟! نهج البلاغه، کلمات قصار.
افزودن دیدگاه جدید