برخی از فرقه‌های مذهبی مسلمان باور دارند که هرچند وجود خداوند در دنیا قابل مشاهده با چشم طبیعی نیست، اما در آخرت مؤمنان او را خواهند دید؛ برای موجه کردن این باور به آیاتی نظیر "وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره[1]" استناد کرده‌اند. آیا چنین باوری می‌تواند م

برخی از فرقه‌های مذهبی مسلمان باور دارند که هرچند وجود خداوند در دنیا قابل مشاهده با چشم طبیعی نیست، اما در آخرت مؤمنان او را خواهند دید؛ برای موجه کردن این باور به آیاتی نظیر "وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره[1]" استناد کرده‌اند. آیا چنین باوری می‌تواند موجه و مقبول باشد؟

پاسخ :

نقد و بررسی:
مقدمه:
مسأله‌ی امکان یا امتناع رؤيت خداوند، مسأله‌اي است که از دیرباز در میان ادیان مختلف و از جمله، فرق گوناگون اسلامی، مطرح بوده است. طبق گزارش‌های قرآن کریم، این یهودیان بودند که بیش و پیش از هر گروهی بر این ایده و خواسته اصرار داشتند که باید خداوند دیده شود و نمی‌توانیم به خدای نادیده ایمان آوریم. قرآن کریم در آیات متعددی به واگویی سخنان و درخواست‌های یهودیان از حضرت موسی علی نبینا و اله و علیه السلام اشاره کرده و این درخواست را نابجا و نکوهیده و غیر ممکن توصیف کرده است. اصرار و پافشاری یهودیان بر دیدن خداوند آن‌چنان زیاد بود که موسای پیامبر را وادار کرد تا از خداوند بخواهد خود را به او نشان دهد: فلما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب ارنی انظر الیک قال لن ترانی...؛ و آنگاه که موسی به معیادگاه ما آمد و خداوندگارش با او تکلم کرد، گفت ای خداوندگار من! خود را به من بنما تا تو را ببینم! خداوند گفت: هرگز مرا نخواهی دید...[2] در جای دیگری این خواسته از زبان یهودیان مطرح می‌شود که با دیدن صحنه‌ای از عبادت بت‌پرستان، با حالتی غبطه‌آمیز به موسی می‌گویند: اجعل لنا اله کما لهم آلهه؛ برای ما همچون خدایان سنگی بت‌پرستان، معبودی را قرار بده[3]. البته اين ذهنیت در میان یهود، ریشه در دورانی دارد که در میان مصریان بت‌پرست زندگی می‌کردند و همین ریشه‌های فرهنگی بود که کار آنان را به گوساله‌پرستی کشانید. قرآن کریم بیان می‌کند که مسیحیان نیز از چنین انحرافی در امان نبوده‌اند. پیروان حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السلام با دست‌آویز قرار دادن تولد معجزه‌آسای او از مریم باکره، به این باور رسیدند که مسیح خداست و به تثلیث گراییدند. بر طبق گزارش قرآن، عقیده به خدایی مسیح در زمان حیات عیسی علیه السلام نیز بسیار پررنگ و برجسته بوده است؛ آن‌چنان که عیسی علیه السلام بارها پیروان خویش را از درغلتیدن در دامان شرک و کفر بیم داده و بر حذر داشته است: لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم و قال المسیح یا بنی اسرائیل اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنه و مأواه النار و ما للظالمین من انصار لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه و ما من اله الا اله واحد و ان لم ینتهوا عما یقولون لیمسن الذین کفروا منهم عذاب الیم؛ یقینا کافر شدند کسانی که گفتند: الله همان مسیح فرزند مریم است و مسیح گفت: ای فرزندان یعقوب! الله را بپرستید و به او شرک نورزید که همانا کسی که به خداوند شرک ورزد، خداوند بهشت را بر او حرام گرداند و جایگاهش آتش است و برای ستم‌کاران هیچ یاوری نیست. یقینا کافر شدند کسانی که گفتند: همانا خدا یکی از سه کس است! حال آنکه جز معبود یکتا، معبودی نیست. و اگر از آن‌چه می‌گویند دست نشویند، حتما کسانی را که از آنان کافر شده‌اند، کیفری دردناک خواهد رسید.[4]

باور به رؤیت خداوند در میان مسلمین
دقیقا معلوم نیست که باور به جسمانیت و قابلیت رؤیت خداوند، به صورت یک عقیده فراگیر، کی و چگونه وارد فضای فکری مسلمانان شده است. اما قابل انکار نیست که هم‌زیستی با اهل کتاب، از یهود و نصاری، و فعالیت آن‌ها در آلوده کردن عقائد مسلمانان و رخنه در منظومه فکری آنان، با هدف استحاله باورهای اسلامی، تأثیر برجسته‌ای داشته است. از سوی دیگر وجود آیات و روایاتی که مفهوم ظاهری آن‌ها جسمانیت و تشبیه خداوند را می‌فهماند، زمینه‌ای شد که برخی از منافقان بیماردل[5] و دشمنان اسلام با بهره‌گیری از جهل و کم‌دانی کثیری از مسلمانان، عقیده به تجسم و امکان و بلکه وقوع رؤیت خداوند را در فضای فکری جامعه اسلامی (که متأسفانه به علل و انگیزه‌های گوناگون از راهبری و هدایت امامان اهل‌بیت علیهم السلام محروم بود) ترویج و ریشه‌دار کنند. اين عقيده باطل به مرور زمان در میان بحث‌هاي کلامي مسلمين رسوخ کرده و جزء مباحث مهم و برجسته متکلمان، فلاسفه و مفسرين قرار گرفت و به تدريج در شمار عقايد خاص اهل سنت درآمد؛ به گونه‌اي که آن‌ها این مسأله را باوری قطعی و غیرقابل انکار دانسته و براي اثبات ادّعاهاي خويش حتي به کتاب و سنت و عقل استناد جستند! متکلمين اهل سنت برای اثبات امکان و وقوع رؤیت خداوند، به دلايل عقلي و نقلي متعددی استناد کرده‌اند.
عمده دلیل عقلی ارائه شده از طرف این متکلمان این است که از نظر عقل، برهانی بر منع امتناع رؤیت خداوند وجود ندارد! و چون ادله نقلی متعددی در کتاب و سنت بر امکان و بلکه وقوع رؤیت خداوند در دنیا یا آخرت وجود دارد، چنین عقیده‌ای اثبات می‌شود. اینان برای اثبات نقلی باور به رؤیت، به آیات و روایاتی استناد کرده‌اند که یا ظهور اولیه در امکان رؤیت دارند و باید تأویل شوند و یا روایاتی هستند که از اساس جعلی و مخدوشند. به عنوان مثال به آيه شريفه: "وجوه يومئذ ناضره الي ربها ناظره" استدلال کرده‌اند و در تفسیر این آیه حدیثی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده‌اند که فرمود: "به درستي که شما در آينده خداي خويش را خواهيد ديد، همان گونه که ماه شب چهارده را مي‌بينيد" و اين روايت را از روايات مشهور دانسته و آيه را حمل بر ظاهر آن مي‌کنند[6].
مسأله رؤيت خداوند مورد قبول مفسرين اهل سنت نيز هست و حتی برخي از آن‌ها چنان این مسأله را بدیهی و یقنی می‌دانند که منکرين رؤيت را در شمار کوردلان و نادانان و انسان‌هاي داراي منزلت پست مي‌شمارند!! این مفسران روايتي از پيامبر صلي الله عليه وآله نقل مي‌کنند که در روز قيامت براي اهل بهشت حجاب‌ها کنار مي‌رود و چيزي براي آن‌ها بهتر از نگاه به پروردگارشان نيست[7].

مسأله رؤیت خدا از نگاه مکتب اهل بیت علیهم السلام
پیروان مکتب اهل‌بیت علیهم السلام با تکیه بر استدلال‌های کوناگون عقلی و نقلی، به امتناع رؤيت خداوند در دنیا و آخرت اعتقاد دارند. تقریبا تمامی متکلمان و مفسران شیعی، درکتب کلامی و تفسیری خود به این مسأله تاریخی-کلامی توجه کرده و با ارائه بحث‌های مستدل، عقیده به امکان رؤیت خداوند را باطل و نادرست خوانده‌اند. در این جا اجمالا به پاره‌ای از دلائل عقلی و نقلی پیروان اهل‌بیت علیهم السلام اشاره می‌کنیم:

دلیل عقلی:
یکی از دلائل مهم متکلمان شیعه بر امتناع رؤیت حسی خداوند در دنیا و آخرت، اين است که: الف: رؤيت هر چیز، محصول مقابله ميان چشم و شيء مورد رؤيت است. ب: و مقابله، جز در متحيزات، یعنی اشیائی که فضا و مکان اشتغال مي‌کنند، ممکن نيست[8]. ج: وجوب وجود خداوند، اقتضاء مي‌کند، تجرد خدا و نفي جهت و نفي تحيز از او را[9] د: ادراک به حس بصر، مستلزم اثبات جهت بر خداوند است و اين محال است[10]. نتيجه اينکه رؤيت خداوند عقلاً محال است.

ادله نقلی
بر اساس اعتقاد شیعیان، که متکی به آیات و روایات بسیاری است (از جمله روايات کتاب العقل و الجهل اصول کافي)، خداوند در کنار انبيا و اوصیا، به عنوان رسول ظاهري، عقل را، به عنوان رسول باطني، قرار داده است و اين دو رسول و حجت الهي، ضرورتا مکمل و مؤید یکدیگرند و نمي‌توانند با هم متعارض باشند. در مواردي که ظاهر برخي آيات، در تعارض با حکم صريح عقل و همچنين مفاد ساير آيات محکم قرآن واقع شود، بايد آن آيه را به گونه‌اي تأويل و تفسير نمود که اين تعارض رفع شود. بر همين اساس، محدثان و مفسران شيعه با توجه به روايات ائمه اطهار عليهم السلام در مورد آيه شريفه: وجوه يومئذ ناضره الي ربها ناظرة، احتمالات مختلفي را ذکر کرده‌اند:
1- واژه ناضره، از نضره مأخوذ است؛ يعني صورت نيکو و زيبایي که دیدن آن باعث شادماني قلب مي‌شود. پس صورت‌هاي مؤمنين مستحق ثواب، به سبب صفتي که خداوند براي آن‌ها قرار داده است، داراي نور بوده و اين علامتي است براي شناخته شدن آن‌ها پيش دیگران. الي ربها ناظره؛ نظر در لغت به معناي گردانيدن حدقه است به طرف مرئي براي ديدن، ولي در آيه شريفه، انتظار نعمت بسيار و منتظر رسيدن ثواب رب بودن، مراد است؛ چنانکه در آيه شريفه و اني مرسلة اليهم بهدية فناظره...، به همين معنا استعمال شده است؛ يعني منظور رحمتي است که بر ايشان نازل خواهد شد.
2- "نظر" در آيه به معناي رؤيت نيست؛ چنانکه شخص مي‌گويد: به هلال نظر کردم ولي آن را نديدم. پس اگر نظر به معناي رؤيت باشد اين جمله، متناقض خواهد بود. و محتمل است که الي مفرد آلاء باشد که به سبب اضافه تنوين او ساقط شده باشد که در اين صورت الي، اسم خواهد بود[11].
3- آيه شريفه الي ربها ناظرة: يعني فقط به خداوند نگاه مي‌کنند نه غير او. و تقديم مفعول به جهت همين اختصاص است؛ چنانکه در آيات ديگري وارد شده: الي الله المصير، عليه توکلت و اليه انيب. و معلوم است که اهل محشر در روز قيامت به اشياء زيادي نگاه مي‌کنند که قابل حصر نيست. پس اختصاص نظر اهل محشر به او، اگر مراد خداوند باشد که اين محال است. به ناچار بايد حمل بر معنایي کرد که اختصاص صحيح باشد. يعني آن‌ها توقع نعمت و کرامت ندارند مگر از خدا.[12]
با مراجعه به دیگر آیات قرآن، روشن می‌شود که خود کتاب شريف رؤيت خداوند به چشم ظاهر را مردود مي‌شمارد؛ چنانکه مي‌فرمايد: "لا تدرکه الابصار وهو يدرک الابصار" چشم‌ها او را نمي‌بيند و او چشم‌ها را مي‌بيند. این آيه مطلق است و هيچ اختصاصي به دنيا ندارد.

رؤیت خداوند در کلمات امامان اهل‌بیت علیهم السلام
مولي الموحدين اميرالمؤمنين علي عليه السلام در کلام نوراني خويش مي‌فرمايد: و او (خداوند) مردمک‌هاي چشم‌ها را از مشاهده ذاتش باز داشته است[13]. دعلب يماني از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد: اي اميرمؤمنان آيا پروردگارت را ديده‌اي؟ امام عليه السلام در پاسخ فرمود: آيا من کسي را مي‌پرستم که نديده باشم؟! پرسيد چگونه او را مشاهده کرده‌اي؟ امام عليه السلام در پاسخ فرمود: چشم‌ها هرگز او را آشکارا نمي‌بينند، اما قلب‌ها با نيروي حقيقت ايمان، وي را درک مي‌کنند[14]. و در جاي ديگر مي‌فرمايد: خداوندي که حتي با فکر و عقل‌هاي ژرف‌انديش درک نشود و با نيروي فهم، اندازه‌اي برايش تصور نشود[15]. همچنين از ايشان روايت شده که: ستايش مخصوص خداوندي است که حواس او را درک نکنند و ديده‌ها او را نبينند[16]. و در خطبه‌اي ديگر مي‌فرمايند: با آفرينش موجودات، آفريننده آن‌ها در برابر عقول تجلي کرد و از همين نظر است که از ديده شدن با چشم‌هاي ظاهر مبرّا و پيراسته است[17].
از ساير ائمه اطهار عليهم السلام نيز احاديث فراواني رسيده که مرحوم کليني در کتاب شريف کافي، بابی را به اين موضوع اختصاص داده است. شيخ جليل القدر مرحوم صدوق (اعلي الله مقامه) در کتاب توحيد، بابي را به اين عنوان مطرح فرموده و 28 روايت ذکر مي‌فرمايد که برخی از روایات، نفي رؤيت بصري مي‌کند و برخي دیگر، اثبات رؤيت قلبي معنوي؛ ان شئت فراجع.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . قیامت/22و23
[2] . اعراف/143
[3] . اعراف/ 138
[4] . مائده/72 و 73
[5] . ...فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله...آل عمران/7
[6]. شرح العقائد النسفيه، طبع چاپخانه شوکة الاسلام، و زيد علي الکندي، ص 56.
[7]. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، چاپ دار احياء التراث العربي، بيروت، طبع چهارم 1405ق، 1985م، ج 29، ص 145.
[8]. مناهج اليقين في اصول الدين تأليف العلامه حسن بن يوسف بن مطهر، تحقيق محمد رضا انصاري قمي، مطبع ياران، ص 211، بحث يازدهم.
[9]. کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تأليف علامه حلي، چاپ جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ص 296.
[10]. قواعد المرام في علم الکلام تصنيف فيلسوف کمال الدين ميثم علي بن ميثم بحراني، طبع منشورات مکتبة آية الله العظمي المرعشي النجفي، تاريخ طبع 1406، طبع دوم، ص 76.
[11]. التبيان في تفسير القرآن، تأليف شيخ الطائفه ابي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت - لبنان، ج 10، ص 197.
[12]. جوامع الجامع في تفسير القرآن المجيد، ج 2، ص 779، چاپ دار الاضواء - بيروت.
[13]. نهج البلاغه اميرالمؤمنين عليه السلام، به قلم فيض الاسلام، خطبه 91.
[14]. نهج البلاغه، همان، خطبه 179.
[15]. نهج البلاغه، همان، خطبه 182.
[16]. نهج البلاغه، همان، خطبه 185.
[17]. نهج البلاغه، همان، خطبه 186. 

 

 برخی از فرقه‌های مذهبی مسلمان باور دارند که هرچند وجود خداوند در دنیا قابل مشاهده با چشم طبیعی نیست، اما در آخرت مؤمنان او را خواهند دید؛ برای موجه کردن این باور به آیاتی نظیر "وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره[1]" استناد کرده‌اند. آیا چنین باوری می‌تواند موجه و مقبول باشد؟

افزودن دیدگاه جدید