در پاره‌ای از آیات قرآن، خداوند خود را با ضمير "هو" خطاب مي‌کند، اين سوال در ذهن پيش مي‌آيد که قرآن کلام کسی غیر از خداوند است و او درباره خداوند سخن می‌گوید!

در پاره‌ای از آیات قرآن، خداوند خود را با ضمير "هو" خطاب مي‌کند، اين سوال در ذهن پيش مي‌آيد که قرآن کلام کسی غیر از خداوند است و او درباره خداوند سخن می‌گوید!

پاسخ :

نقد و بررسی:
قرآن کریم حاوی آموزه‌های آسمانی و پیام‌های خداوند برای انسان‌هاست که بر قلب آخرین پیامبر، حضرت محمدبن عبدالله صلی الله علیه و آله نازل شده و از زبان او به دیگر انسان‌ها ابلاغ شده است. قرآن، بدون تردید، کلام خداست ولی به صورت منطقی، باید به گونه‌ای ادا شده باشد که مخاطب آن، مفاهیم و مقاصد خداوند را بفهمد و بتواند آن را مبنای عمل قرار دهد. مهم‌ترین رکن یک تخاطب منطقی و هدفمند این است که گوینده و شنونده از یک زبان استفاده کرده و قواعد دستور زبانی و هرمنوتیکی یکسانی را مبنای تفاهم قرار دهند. گوینده باید با الفاظ، تعبیرها و ترکیب‌هایی سخن بگوید و از شیوه‌هایی استفاده کند که شنونده آن‌ها را ‌بفهمد و بتواند در تجربه تخاطب وارد شود.
کسانی که با زبان عربی آشنا هستند و قواعد و شیوه‌های گفتاری آن زبان را می‌شناسند، به نیکی می‌دانند که در این زبان، مثل همه زبان‌ها، برای تسهیل در گفتگو، آراستن کلام و خارج کردن آن از یکنواختی و سادگی و انگیزه‌های دیگر، گاه از اسم اشاره (هذا= این) و گاه از ضمیر (هو= او) و گاه از اسم ظاهر (علی) استفاده می‌کنند.
آيات فراواني در قرآن وجود دارد که از ضمایر دیگری استفاده شده است. البته استفاده از ضمایر مختلف نه صرفا برای تفنن و تنوع در تعبیرها، بلکه به مقتضای بلاغت کلام و حکمت سخن بیان شده است. مانند:
" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَيكَ الْقُرْآنَ تَنْزيلاً " ؛ "یقینا ما قرآن را بر تو نازل كرديم"![1]
"اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی"؛ یقینا من الله هستم که معبودی جز من نیست پس مرا عبادت کن![2]
هو اسم ظاهر یا ضمیر؟
کلمه "هو" در قرآن کريم 283 بار در 58 سوره به تکرار آمده است . این واژه، درباره خداوند به دو گونه به کار رفته است. گاهی به صورت ضمیر و گاهی به صورت اسم ظاهر. اگر به صورت ضمیر باشد که در آن حرفی نیست و ظاهرا در وضع اولی و اصلی خود به کار رفته است. اما گاهی درباره خداوند، به عنوان اسم ظاهر به کار رفته است. "هو" در این گونه موارد به وضع جدیدی دارد و یک اصطلاح قرآنی و دینی به حساب می‌آید. در این وضع، هو خودش يکي از اسماء الله است؛ " هو "، يعني آن که " او "ي حقيقي فقط اوست. " هو " اشاره به غيب و غايب است، يعني آن که اساسا " او "ي مطلق است، يعني غيب مطلق است، خداوند است.
بر اساس قواعد ادب عربی، ضمیر هیچگاه منادا واقع نمی‌شود و مثلا نمی‌توان گفت "یا انت" ولی در دعاهایی که از جانب معصومین علیهم السلام وارد شده است بسیار به این تعبیر برمی‌خوریم که در مقام مناجات می فرمایند: "يا هو"[3] "يا هو يا من لا هو الا هو".[4]
بنابر این هر چند کلمه "هو" از لحاظ صرف عربی، یک ضمیر است اما برای خداوند علم شده و به عنوان اسم ظاهر مطرح است و اشاره به ذاتی است که غیب مطلق و غایب از همه اندیشه‌ها و وهم‌هاست. اسم‌های خداوند، بر خلاف اسم‌های دیگر موجودات، همواره حاکی و بیان کننده صفات حقیقی وجود او هستند. بنابر این "هو" اسم خداوند است و به صفت غیبیت مطلقه او از دست‌رس عقل، وهم و خیال انسان دارد.
هو اشاره به غیب مطلق
هو اشاره به حقيقتي است که احاطه علمی و وجودی به کنه ذات او، براي هيچ موجودي امکان پذير نيست. هر موجودی به اندازه سعه وجودی‌اش و در عمق ملکوت وجودش، به خداوند معرفت دارد و همین معرفت هم پایه تسبیح موجودات است[5].در میان موجودات، تنها انسان است که علاوه بر معرفت غریزی، می‌تواند به معرفتی اکتسابی (چه عقلی و چه وجودی) تا بالاترین حد امکان برای یک موجود ممکن دست یابد و حتی در این عرصه از ملائک نیز گوی سبقت را برباید، اما هرگز نخواهد توانست، عقلا یا شهودا، به کنه ذات خداوند آگاه شود. زیرا موجود امکانی، هر چه هم وسعت وجودی بیابد، باز هم در برابر وجود نامحدود و بیکران خداوند، موجودی حقیر و کوچک است و هرگز بر خداوند احاطه پیدا نخواهد کرد. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، که اشرف انسان‌ها و خاتم جمیع مراتب امکانیه است و معرفت او به خداوند بالاترین و عمیق‌ترین معرفت‌هاست، در مقام مناجات با حضرت رب الارباب چنین نجوا می‌کند: " الهی ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک لا احصی ثناءا علیک انت کما اثنیت علی نفسک"[6]
اين سخن پیامبر، در حقیقت معناي "هو" است؛ يعني تو در مرتبه‌اي هستي که براي هيچ بشري امکان احاطه بر ذاتت ممکن نیست. به همين دليل، خداوند را "غيب الغيوب" خوانده‌اند (غيب همه غيب ها).[7] غیب الغیوب، آن جهتي است که هیچ موجودی جز ذات پروردگار نمي تواند بر آن احاطه پيدا کند.
برخي از محققان، مانند شيخ محمد بن سعيد الهروي[8] گفته‌اند: علمای علم معرفت، "هو" را اسم اعظم مي‌دانند وبر دیگر اسماء حسنای خداوند مقدم است.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . انسان/‏23
[2] . طه/14
[3] . رک : مصباح ؛ ابراهيم کفعمي ، بيروت ، موسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ سوم ، 1403ه.ق، ص 295.
[4] . توحيد صدوق ، ص 89 : از دعاهاي خضر که امير مومنان علي عليه السلام آن را بيان مي کند.
[5] . آسمان‌های هفتگانه و زمین و هر چه در آن‌هاست او را تسبیح می‌کنند و چیزی نیست، جز آنکه به ستایش و تنزیه او مشغول است اما شما تسبیح آنان را نمی‌فهمید و خداوند بسیار بردبار و آمرزنده است. اسراء/44
[6] . بحارالانوار؛ علامه مجلسي ، ج68، ص 23. معبودا! تو را آن‌ گونه که سزاوار معرفت توست، نشناختیم و آن گونه که سزاوار پرستش توست، نپرستیدیم! ثنای تورا نتوانم کرد، تو آن گونه هستی که خود ثنا گفته‌ای!
[7] . رک: شرح اسماء الحسني ملا هادي سبزواري ،ج 1، ص 4.
[8] . بحرالغرائب، صفحه 4  

در پاره‌ای از آیات قرآن، خداوند خود را با ضمير "هو" خطاب مي‌کند، اين سوال در ذهن پيش مي‌آيد که قرآن کلام کسی غیر از خداوند است و او درباره خداوند سخن می‌گوید!

افزودن دیدگاه جدید