پیامبر اهل تسنن: 32. سارق را بکشید! نه، نکشید!
«دزدي را نزد رسول خدا آوردند. (1) فرمود: او را بكشيد.
گفتند: يا رسول اللّه ! او فقط دزدي كرد.
فرمود: او را بكشيد. گفتند: يا رسول اللّه ! او فقط دزدي كرد.
فرمود: دستش را قطع كنيد...»(2)
«دزدي را نزد رسول خدا آوردند. فرمود: او را بكشيد.
گفتند: يا رسول اللّه او فقط دزدي كرده است.
فرمود: دستش را ببريد.
بار ديگر دزديد. فرمود: او را بكشيد... (تا چهاربار) و چون بار پنجم شد و حضرت فرمود او را بكشيد، ديگر نگفتند او فقط دزدي كرد، بلكه او را كشتند و جسد او را در چاهي انداختند و روي آن سنگ ريختند.»(3)
نمي دانيم منظور صاحبان صحاح از نقل اين گونه روايات كه در آن بيان نقصي فاحش از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم است، چيست؟ آيا واقعا آنان عقيده دارند كه آن حضرت بر خلاف نص قرآن كه فرموده است دست دزد بايد بريده شود، دستور به كشتن او مي دهد؟ مگر كيفرش قتل است؟ يا بدون آن كه بپرسد اين شخص چه كرده است دستور مي دهد او را بكشيد و بعد كه مي گويند او دزدي كرده مي گويد دستش را قطع كنيد؟ و در روايت دوم اين عمل 4 بار تكرار شد، هر بار چنين دستور مي دهد!
آري، پيامبري كه صاحبان صحاح ترسيم كرده اند آني نيست كه از طرف خدا به پيامبري مبعوث شده است. چه آن كه فرستاده رب العالمين از همه با تقوي تر و عادل تر و حكيم تر است و آن چه كه اينان گفته اند نه با تقوي سازگار است و نه با عدالت و نه با حكمت.
در اين جا سؤالي ديگر مطرح است ـ كه براي بعض از شارحين هم مطرح بوده است ـ و آن اين كه اگر مسلماني به هر جرمي كشته شد، آيا بايد جسدش را در چاهي انداخت و روي آن سنگ ريخت؟ پس دستور غسل و كفن و دفن چه شد؟ مگر اصحاب، همه عادل نيستند؟ آيا اين عمل آن ها نيز از عدل بوده است؟ بهتر نيست كه بگوييم در صحاح نيز روايات غير صحيح به وفور ديده مي شود؟ چنان چه فقهاي اربعه اهل سنت در همين مسأله نيز اختلاف دارند (ر.ك:الفقه علي المذاهب الاربعة).
به همين مناسبت روايت ديگري را نيز مورد بررسي قرار مي دهيم:
«ابو هريرة مي گويد: رسول خدا ما را براي كاري فرستاد و فرمود: اگر فلاني و فلاني را يافتيد به آتش بسوزانيد و چون خواستيم برويم فرمود: من به شما دستور دادم كه فلاني و فلاني را بسوزانيد و همانا اين فقط خدا است كه به آتش مي سوزاند. اگر آن دو را يافتيد، بكشيد.»(1)
البته ما اين روايت ابوهريره را پهلوي روايات ديگرش قرار مي دهيم و مي دانيم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم آن قدر فراموشكار نيست كه نداند فقط خدا است كه به آتش مي سوزاند و بيايد دستور به سوزاندن بدهد و بعد از فاصله كمي آن را نسخ كند!
حال، آن دو نفر كه بودند، لا بد در اين جا ابو هريره حافظه اش ياري نكرد كه اسم آن دو را بياورد! نا گفته نماند كه بعد از سال هفتم هجري، يعني سالي كه ابو هريره اسلام آورد، واقعه اي كه در آن ابوهريره مأمور كشتن كسي باشد سراغ نداريم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ معلوم مي شود كه بعض اصحاب دزدي هم مي كردند! اين است معني عدالت همه اصحاب، كه اهل سنت بدان قائلند!
2 ـ سنن نسائي، ج 8، ص 4-93، كتاب قطع السارق، باب قطع الرجل من السارق بعد اليد.
3 ـ الف: سنن ابي داود، ج 4، ص 142، كتاب الحدود، باب في السارق يسرق مرارا.
ب: سنن نسائي، ج 8، ص 94، كتاب قطع السارق، باب قطع اليدين و الرجلين من السارق.
4 ـ صحيح بخاري، ج 4، ص 75، باب دعاء النبي الي الاسلام و...، باب لا يعذب بعذاب اللّه .
افزودن دیدگاه جدید