معتبرترین کتب اهل سنت: 14. فاصله‏ ی خدا با ما!!!

خدا در معتبرترین کتب اهل سنت: فاصله‏ ی خدا با ما!!!

شايد براى خوانندگان محترم اين سؤال مطرح شود كه مگر خدا با ما فاصله دارد؟! ولى تعجّب نكنيد ـ به زودى روايات صحاح را مى‏ خوانيم ولى قبل از آن به آيه‏ اى از قرآن و فرازى از دعاى إمام سجّاد عليه‏ السلام ذهن خود را از آلودگى بعدى پاك كنيم:

 

خداوند در سوره ق، آيه 16 مى‏ فرمايد: «وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ». يعنى ما از رگ گردن به انسان نزديك‏ تريم. اين آيه به خوبى مى‏ رساند كه خدا به ما نزديك است و اين نزديكى، نه نزديك بودن دو جسم است ـ تعالى اللّه عن ذلك ـ خدا جسم نيست تا نزديك بودن او را متوجّه شويم بلكه او در همه جا هست و در عين حال، ذات مقدّسش در تصوّر هيچ متصوّرى قابل درك نيست.

 

إمام سجّاد عليه‏ السلام ـ كه دعاهاى آن حضرت تماما درس است ـ به درگاه احديّت چنين عرضه مى‏ دارد:

«يا من علا فلا شى‏ء فوقه ودنا فلا شىء دونه.(1)

 

يعنى اى خدايى كه بالاست، (آن گونه بالايى كه ) هيچ چيز از او بالاتر نيست و پايين است و هيچ چيز از او پايين‏ تر نيست. آرى، خدا، هم در بالاست و هم در پايين و هيچ مكانى از او خالى نيست و او در هيچ مكانى نيست.

 

حال ببينيم در صحاح اهل سنّت در اين زمينه چه رواياتى وجود دارد:

ـ «راوى مى‏ گويد: ما در بطحاء بوديم. در ميان ما رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله بود. ابرى از آنجا گذشت. به آن نگريست و فرمود: اين را چه مى‏ ناميد؟

گفتند: سحاب.

فرمود: والمُزْن.

گفتند: والمزن؟

فرمود: والعنان.

گفتند: والعنان؟

فرمود: بين شما و آسمان چه مقدار فاصله است؟

گفتند: نمى‏ دانيم.

فرمود: بين شما و آسمان 71 يا 72 يا 73 سال فاصله است و آسمان بعدى همچنين. (يعنى 71 يا... راه است) تا آنكه 7 آسمان را شمرد. (يعنى هر آسمان نسبت به آسمان قبل 71 يا 72 يا 73 سال راه است). سپس روى آسمان هفتم درياست كه بين بالا و پايين آن مثل فاصله دو آسمان است. سپس بر بالاى آن 8 بز كوهى است،(2) كه بين سم آنها تا زانو، فاصله بين دو آسمان است، و خدا بالاى آن است. تبارك و تعالى.(3)

در بررسى اين روايت يا بهتر بگوئيم، اين داستان خرافي، مى‏ گوئيم:

اوّلاً ـ عدد مذكور در آن را نمى‏ توان حمل بر كثرت كرد و آنچه در زبان عرب حمل بر آن مى‏ شود عدد 70 است چنانچه در قرآن آمده است: «اگر تو براى آنها (منافقين) 70 بار هم استغفار كنى خدا آنان را نمى‏ بخشد. [سوره توبه، آيه 80] و معلوم است كه اين عدد دلالت بر كثرت مى‏ كند يعنى هر چه هم كه براى منافقين طلب آمرزش نمائى بى‏ فايده است و خدا آنان را نمى‏ آمرزد. امّا تعيين آن به اينكه 71 يا 72 يا 73، نمى‏ تواند آن معنى را بدهد، بلكه حدّ اكثر توجيهى كه از ترديد در روايت مى‏ توانيم بنماييم اين است كه بگوييم بستگى به سرعت آن وسيله دارد كه اگر سرعت آن زياد بود در 71 سال و اگر كم بود در 73 سال اين مسير را مى‏ پيمايد.

 

ثانيا ـ با يك حساب سرانگشتى مى‏ توان به دست آورد كه اگر مركبى با سرعت 100 كيلومتر در ساعت حركت كند (توجّه داشته باشيد كه اين عددها براى مركب آن زمان بوده است كه ما فرض كرديم بتواند چنين سرعتى داشته باشد.) در مدت 73 سال نمى‏ تواند نصف فاصله زمين تا خورشيد را بپيمايد (كارى نداريم كه در آن زمان چنين مركبى وجود نداشت!) در حالى كه فاصله خورشيد تا زمين تقريبا يكصد و پنجاه ميليون كيلومتر است و نور كه در يك ثانيه 000/300 كيلومتر مى‏ رود، اين فاصله را در مدّت تقريبا 8 دقيقه و 20 ثانيه طى مى‏ كند.

 

آيا معقول است كه بگوييم فاصله ما تا آسمان أوّل 71 يا 72 يا 73 سال است؟! در حالى كه در زير همين آسمان ستارگانى وجود دارد كه ميلياردها سال زمان لازم است تا نورش به ما برسد.

 

ثالثا ـ اين روايت نيز به روشنى به ما مى‏ گويد كه خدا داراى مكان است و محلّ زندگى او هم فوق آسمانهاى هفت‏ گانه مى‏ باشد!

 

آيا شارحان اين‏ گونه احاديث، باز هم مى‏ خواهند بگويند كه خدا در ثلث آخر شب به زمين مى‏ آيد يا گفتار آن كنيز را كه گفت خدا در آسمان است و امثال اين مطالب، منظور چيز ديگرى است و معنايى كه لايق خودش مى‏ باشد داراست؟! آيا آنان كه روايات مزبور را در ردّ بر جهميّة نوشته‏ اند با اين توجيهات موافقند؟

 

اهل سنّت كه مى‏ گويند خدا در قيامت ديده مى‏ شود آيا انديشيده‏ اند كه وقتى ما او را ببينيم به ناچار بين ما و او فاصله‏ اى خواهد بود و اين فاصله را چه چيزى پر كرده است ؟ مگر مى‏ شود جائى را فرض كرد كه خدا در آنجا نباشد؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) مفاتيح الجنان، فرازى از دعاى سحر (بعد از دعاى أبو حمزه). در اين زمينه به خطبه اوّل نهج البلاغه رجوع فرماييد.

 

(2) گفته‏ اند منظور 8 فرشته است كه به صورت بز كوهى مى‏ باشند، ولى ما نفهميديم اوّلاً ـ اين معنى از كجا فهميده مى‏ شود؟ و ثانيا ـ چرا به صورت بز كوهى؟!

 

(3) الف ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 69، مقدّمه، باب فيما انكرت الجهميّة (باب 13 ) ح 193.

ب ـ سنن أبي داود، ج 4، ص 231، كتاب السنّة، باب في الجهميّة، ح 4723.

... قال: كنت بالبطحاء في عصابة وفيهم رسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ سلم . فمرّت به سحابة فنظر إليها فقال: ما تسمّون هذه؟ قالوا: السحاب. قال: والمزن. قالوا: والمزن. قال: والعنان. قال ابوبكر: قالوا: والعنان. قال: كم ترون بينكم وبين السماء؟ قالوا: لا ندرى. قال: فانّ بينكم وبينها امّا واحدا او اثنين او ثلاثا وسبعين سنة، والسماء فوقها كذلك حتّى عدّ سبع سماوات. ثمّ فوق السماء السابعة بحر، بين اعلاه واسفله كما بين سماء إلى سماء. ثمّ فوق ذلك ثمانية او عال. بين اظلافهنّ وركبهنّ كما بين سماء إلى سماء. ثمّ على ظهورهنّ العرش. بين اعلاه واسفله كما بين سماء إلى سماء. ثمّ اللّه فوق ذلك. تبارك و تعالى.

افزودن دیدگاه جدید