ته گودال فقط پیکر تو مانده و من

ته گودال فقط پیکر تو مانده و من

همه رفتند فقط مادر تو مانده و من

سر و انگشتر و انگشت به غارت بردند

پاره های بدن بی سر تو مانده و من

بوسه باید به روی گونه نشیند اما

چاره ای نیست، رگ حنجر تو مانده و من

تو و عباس که رفتید... از آن روز به بعد

زخم های بدن دختر تو مانده و من

باورم نیست که تنها به سفر خواهم رفت

همه ی دلخوشی ام! باور تو مانده و من ...

داود رحیمی

افزودن دیدگاه جدید