اگر امام علم غیب دارد، پس چرا قرآن علم غیب را از بشر نفی می کند؟
قرآن اگر چه کتاب هدایت است، اما تنها برای آنان سودمند است که طالب هدایت باشند و آنان که مسیر گمراهی را می جویند، تنها همان را می یابند:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً[اسراء/۸۲] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى كنیم و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى افزاید.»
و یکی از ویژگی های هدایت جویان آن است که قرآن را تکه تکه نکرده و مطابق منافع خود به آن نظر نمی کنند، بلکه به همه آن ایمان می آورند:
«كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمینَ * الَّذینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضینَ[حجر/۹۰-۹۱] (ما بر آنها عذابى مى فرستیم) همان گونه كه بر تجزیه گران (آیات الهى) فرستادیم!* همانها كه قرآن را تقسیم كردند (آنچه را به سودشان بود پذیرفتند، و آنچه را بر خلاف هوس هایشان بود رها نمودند)!»
«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[بقره/۸۵] آیا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ایمان مى آورید، و به بعضى كافر مى شوید؟! براى كسى از شما كه این عمل (تبعیض در میان احكام و قوانین الهى) را انجام دهد، جز رسوایى در این جهان، چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار مى شوند. و خداوند از آنچه انجام مى دهید غافل نیست.»
نگاه بخشی به قرآن، مانند این است که کسی از ذکر شریف توحید " لا اله الا الله " تنها به بخشی از آن ایمان بیاورد و بگوید: مطابق همین ذکر خدایی وجود ندارد! (لا اله) آیا با این گونه نگاه، جز خسران بهره دیگری می توان برد؟
درباره علم غیب نیز باید قرآن را به طور کامل مد نظر قرار داد تا با کنار هم قرار دادن آیات، معنای دقیق آن را فهمید. اگر آیات در کنار هم قرار بگیرند، هرگز نفی کلی علم غیب از هر بشر را نمی فهمیم. چون قرآن اگر در یک جا علم غیب را منحصر به خدای متعال می کند:
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ[انعام/۵۹] كلیدهاى غیب، تنها نزد اوست و جز او، كسى آنها را نمى داند.»
«قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ[نمل/۶۵] بگو: كسانى كه در آسمانها و زمین هستند غیب نمى دانند جز خدا»
در جای دیگر، از در اختیار قرار دادن علم غیب، برای بشر سخن می گوید:
«ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْكَ[یوسف/۱۰۲] این از خبرهاى غیب است كه به تو وحى مى فرستیم.»
«عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً * إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ[جن/۲۶-۲۷] داناى غیب اوست و هیچ كس را بر اسرار غیبش آگاه نمى سازد* مگر رسولانى كه آنان را برگزیده»
بنابراین با توجه به کنار هم قرار گرفتن این آیات، می فهمیم که انحصار علم غیب به خدای متعال، به معنای انحصار ذاتی است. یعنی هیچ موجودی به طور مستقل و بدون اذن خود، کوچکترین بهره ای از علم غیب نخواهد داشت. اما به طور غیر مستقل خدای متعال علم غیب را در اختیار افرادی از بشر قرار داده است که با آن، توانایی های بسیاری به دست آورده اند.
همچنین نمی توان ادعا کرد که علم غیب تنها در اختیار پیامبران قرار می گیرد. چون همراه سلیمان، پیامبر نبود در حالی که توانست با بهره گیری از علم غیب، تخت بلقیس را به طرفه العینی در نزد او حاضر کند:
«قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتیكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ[نمل/۴۰] (امّا) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پیش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى كه (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید.»
و باید توجه داشت که توانایی گسترده این شخص عالم، عجیب نبوده و بالاتر از آن نیز وجود دارد، چرا که این شخص، تنها بخشی (علم من الکتاب) از علم کتاب را داشت و هستند کسانی که از همه علم کتاب بهره مند هستند:
«وَ یَقُولُ الَّذینَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ[رعد/۴۳] آنها كه كافر شدند مىگویند: «تو پیامبر نیستى!» بگو: «كافى است كه خداوند، و كسى كه علم كتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!»
این آیه در شان حضرت علی (ع) است. اما حتی اگر کسی این مطلب را نیز نپذیرد، در اصل مساله باید درک کند که انکار علم غیب، خلاف صریح قرآن است. قرآن از کسی سخن می گوید که از همه علم کتاب بهره مند است. بنابراین اگر کسی بخواهد هر گونه علم غیب را انکار کند، به قرآن کافر شده است.
افزودن دیدگاه جدید