سبحه روح الامين در ثمين نجف آمد

سبحه روح الامين در ثمين نجف آمد ----- دل پيغمبراين در نجف را صدف آمد 
نجف استى كه بگسترده همه پر ملك را ----- معدن هشت بهشت استى كان شرف آمد 
معتكف باش در اين خاك و بجوى آبرويت را ----- كه جز اين روضه رضوان نه تو را معتكف آمد 
ديده بگشا دل بشكسته از آن بند به مرهم ----- روبدان دار كه بگسسته بدان مؤتلف آمد 
بر روى طلعت دادار كه اين پرده كشيده ؟ ----- كشف وجه اللّه در دست شه لوكشف آمد 
آن كه در هر كه و بر هر چه همى ديده خدا را ----- رازهر ذره و هر دره بر او منكشف آمد 
انبيا گرد ضريحش به طوافند منظم ----- پى تعظيم ،ملائك سرپا صف به صف آمد 
كشف هر راز نشد در خور هر مرد جز آن كو ----- به لبش گاه سلونى و گهى لو كشف آمد 
گه سردوش نبى پاى وى اندر دل كعبه ----- گه به خم سروقدش همچو علم روى كف آمد 
قامتش گشت لوا دست محمد(ص ) يد بيضا ----- روزخيبر علمش هم به كفش از شعف آمد 
شيعه اندر كنف آن علم حمد مهيمن ----- حمدللّه علم حمد مهيمن كنف آمد 
على عالى اعلا شده ميزان عملها ----- چون ز عدلش سرمويى نه زيان نى سرف آمد 
آن كه پرورد خدا با تن وى روح مسيحا ----- روح وى را چه مقامى ز كمال و شرف آمد 
آن امامى كه دمد روح به روح اللّه و مريم ----- بى نيازاز زر و سيم و خور و خواب و تحف آمد 
ما امامت نپذيريم جز از زنده دلى كو ----- فعل وى عدل و دمش فصل و قضايش نصف آمد 
از جهاز شتران منبرى آراسته در خم ----- عرش برعرشه وز افواج ملائك سه صف آمد 
در يمين روح الامين بودى و ميكال يسارش -----پشت سر بود سرافيل كه صورش به كف آمد 
و آنچه در مولد و مبعث شدى از جلوه ايزد ----- روزخم بر دل مردان خدا مكتشف آمد 
دست بنهاد خداوند روى كتف محمد(ص ) ----- كه خنك دل شد و از عرش برين با شعف آمد 
طرفه بر جايگه دست خدا در دل كعبه ----- پى افكندن بت ، پاى على بر كتف آمد 
هدف زندگى مرد خدا راست ولايش ----- ورنه تيرش به زمين آمده كى بر هدف آمد 
كه به جز حجت معصوم كند فصل قضايا؟ ----- نه مگرآنچه زنادان شده جاى اسف آمد 
اى شـهـنشه كه سلاطين و ملائك سركويت ----- جمله صف بسته به خدمت چو گدا در صغف آمد 
مشكن اين مدحت ناقابل ازين پير غلامت ----- كزبهشت نجفت ملتقط و مقتطف آمد 
تو بزرگى و در آيينه كوچك ننمايى ----- نه مگرمور در اردوى سليمان به صف آمد 
گر قبولم نكنى خاك به سر ريزم و گويم ----- مور با،ران ملخ رانده ز شاه نجف آمد 
ما همه شيعه ايرانى و هر سنگ خلافى ----- بر سرشيعه ات اى شه زره مختلف آمد 
ليك شك نيست شود دولت ايران مترقى ----- چون كه از جان و دل او بنده شاه نجف آمد 

افزودن دیدگاه جدید