تازه داماد کربلا: حسن بن حسن یا قاسم بن حسن؟

 

و روايت شده است كه: حسن بن حسن از عمّ خويش يكى از دو دختر او سكينه و فاطمه‌ را خواستگارى كرد، حسين عليه السّلام فرمود: هر يك را كه بيشتر دوست دارى اختيار كن. حسن‌شرم كرد و جواب نداد. حسين عليه السّلام فرمود: من براى تو فاطمه را اختيار كردم كه به مادرم فاطمهء بنت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شبيه ‌تر است انتهى كلام المفيد.

 

مترجم گويد: تزويج يا زفاف حسن مثنى و فاطمه در همان ايام خروج امام عليه السّلام از مدينه يا در راه ميان مدينه و كربلا بوده است و فاطمه در كربلا نو عروس بود براى آنكه همان اوقات‌ بالغه گرديده و نه سالش تمام شده بود، چون مادرش امّ اسحاق بنت طلحه زوجهء امام حسن عليه السّلام‌ بود و امام حسن عليه السّلام در ماه صفر سال پنجاهم به شهادت رسيد و امّ اسحاق پس از گذشتن عدّه به ‌عقد امام حسين عليه السّلام در آمد. البته تولّد فاطمه پيش از ربيع الثانى سال ۵١ نبوده است.

 

پس وجود فاطمهء نو عروس در كربلا قابل شك و ترديد نيست و اگر زوجهء قاسم نبود، زوجهء حسن مثنّى بود و اگر تزويج قاسم به طورى كه مشهور است، صحيح باشد بايد يكى از دو احتمال را قبول كرد: اول اينكه حضرت سيد الشهداء عليه السّلام دخترى ديگر داشت فاطمه نام‌، غير از آنكه به عقد حسن مثنّى در آورده بود چون مسلّم نيست كه دختر آن حضرت منحصر به ‌سكينه و فاطمه بوده است.

 

و در كشف الغمّه گويد: چهار دختر داشت سكينه و فاطمه و زينب و چهارمى را نام نبرده‌ است.

 

و ابن شهر آشوب گويد: سه دختر داشت.

 

دوم آنكه دخترى كه به قاسم تزويج كرد، نام ديگر داشت و به غلط و اشتباه بعضى روات ‌فاطمه گفته ‌اند.

 

و اگر تزويج حضرت قاسم را صحيح ندانيم، بايد بگوييم همان تزويج حسن مثنّى با قاسم ‌اشتباه شده است، مثلا يكى از روات در كتابى قصّهء فاطمهء نو عروس را با تازه داماد كه پسر امام ‌حسن عليه السّلام بود خوانده است و در ذهن خود پسر امام حسن عليه السّلام را منطبق با قاسم دانسته‌ همانطور نقل كرده است.

 

به نظر ما هيچ علّتى ندارد كه تزويج قاسم را انكار كنيم؛ چون ملاّ حسين كاشفى در روضة الشهداء نقل كرده است و او مردى جامع و عالم و متبحّر بود در شهر هرات مى ‌زيست معاصر با صاحب روضة الصفا و امير على شير وزير علم دوست و آن قدر كتب ادب و تواريخ و وسائل‌ كه آن وقت در هرات بود، در هيچ زمان در هيچ شهر فراهم نشد از غايت حرص و ولهى كه ‌وزير مزبور به علوم مخصوصاً به تواريخ داشت و به همين موجب روضة الصفا را براى او نوشتند. و اينكه گويند: تزويج در آن گير و دار بعيد مى ‌نمايد، صحيح نيست؛ چون مصالح ‌اعمال ائمّه معصومين براى ما معلوم نيست.

 

و اگر كسى گويد: كاشفى سنّى بوده است، گوييم: اولا سنّى بودن او معلوم نيست. و ثانيا همهء علماى ما از سنّيان روايت كنند چنان كه شيخ مفيد از مدائنى و زبير بن بكّار و طبرى و غير ايشان روايت كرد و ابن شهر آشوب از روايات غالب اهل سنّت در مناقب آورده است. و همچنين ابو مخنف و هشام بن محمد كلبى كه در عهد ائمّه عليه السّلام بودند، از سنّيان بلكه از افراد لشكر عبيد الله روايت كردند. و اگر روايت از اهل سنّت جائز نبود، اين همه علما در غير مورد احتجاج اين همه اخبار روايت نمى ‌كردند.

افزودن دیدگاه جدید