مرجعيت در دوره اسلامزدائي رضاشاه
موقعيت رضاشاه بعد از هرج و مرج مشروطه، برقراري امنيت عمومي، سركوب همهي مخالفان و اختناقي كه ايجاد كرده بود، زمينهي اجتماعي را براي اعتراض باقي نگذاشت. از اين رو هر حركت اعتراضآميز از سوي مراجع در مقابل رضاشاه اولاً با عدم اقبال عمومي روبهرو ميگرديده، ثانياً به طور شديد و ظالمانه سركوب ميشد. مجموعهي عوامل اجتماعي و سياسي نشان ميداد كه حركت اعتراضآميز انقلابي توسط مراجع موفق نخواهد بود. به علاوه كشور عراق نيز كه پايگاه سنتي مرجعيت شيعه بود و بزرگترين مرجع وقت در آنجا مستقر بود، خود با مسائل سياسي سختي روبهرو بود كه نميتوانست در مسائل ايران وارد شود. قيام مشهد نيز قيامي هدايتشده از سوي مراجع نبود، بلكه حركتي اعتراضآميز بود كه نسبت به محاصرهي آيتالله قمي (مرجع محلي) از طرف مردم و حوزهي مشهد صورت گرفت، ولي مردم ديگر شهرهاي ايران، عكسالعملي از خود نشان ندادند.
با اين همه نميتوان تشتت مرجعيت را در اين زمان ناديده گرفت. شيعه در اين دوره، از مرجعيت و رهبري واحد برخوردار نبود. آيتالله قمي در مشهد، آيتالله حائري در قم، آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني، آيتالله شيخ محمدحسين اصفهاني، آيتالله آقا ضياءالدين عراقي و آيتالله ميرزا حسين نائيني در نجف در مقام مرجعيت بودند. تشتت رهبري و ديكتاتوري بيش از حد رضاشاه اجازه نداد كه مرجعيت به موضعي واحد در قبال رضاشاه برسند. مهمترين مراجع اين دوره عبارت بودند از:
1ـ آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني: وي در سال 1284 ق در يكي از روستاهاي اصفهان متولد شد و پس از فراگيري مقدمات دروس حوزوي به اصفهان رفت دورهي سطح را در آنجا طي كرد. وي در سال 1308 ق به نجف هجرت كرد و نزد ميرزا حبيبالله رشتي و آخوند خراساني اصول و فقه را به كمال رساند و پس از رحلت آيتالله آخوند خراساني (1329 ق) خود از مدرسين صاحب نام نجف شد. سرانجام پس از رحلت آيتالله شيخ احمد كاشفالغطا، مرجعيت آيتالله اصفهاني فراگير شد. مرحوم نائيني گرچه از مراجع وقت بود، اما به دليل حمايتش از مشروطه در حوزهي نجف منزوي شد و آيتالله شيخ محمدحسين اصفهاني و آيتالله آقا ضياءالدين عراقي نيز هرگز به شهرت عمومي آيتالله ابوالحسن اصفهاني نرسيدند. آيتالله اصفهاني در جهاد عليه اشغال انگليس شركت كرد و در مقابل حكومت دستنشاندهي آنها مخالفت كرد. به همين جهت به ايران تبعيد شد. آيتالله اصفهاني در هنگام مبارزه با استعمار انگليس به نقطه ضعف بسيار مهم حوزهي نجف پي برد و عمدهي فعاليت خود را براي ترميم اين نقيصهي اساسي به كار بست.
در آن زمان روحانيون عراق در نجف، كربلا، كاظمين و سامرا اقامت داشتند و تنها به درس ميپرداختند و براي تبليغ و ارشاد با مردم ارتباط نداشتند. رابط مردم با مرجعيت تنها رؤساي قبايل و شيوخ بودند و بيش از آنكه به فكر وظيفهي شرعي خود باشند در پي كسب موقعيت شخصي بودند. آيتالله اصفهاني پس از مراجعت به عراق با افتتاح مدارس ديني در بغداد، كاظمين، نجف، كربلا، بصره و غيره به تقويت و اصلاح حوزه پرداخت و با تربيت خطبا و سخنوران اسلامي و ايجاد مساجد و حسينيهها در مناطق مختلف به مبارزه با انگليس پرداخت و در نتيجه هر روز اعتراضهايي نسبت به حضور انگليس در شكل اعتصاب يا تظاهرات و تحصنها تجلي پيدا ميكرد. گرچه آيتالله ابوالحسن اصفهاني در عراق به اندازهي كافي با دولت دستنشاندهي عراق و استعمارگران انگليسي دست به گريبان بود، اما نسبت به مسائل ايران نيز بيتوجه نبود. در جريان نهضت علماي اصفهان به رهبري آقا نورالله، آيتالله اصفهاني و آيتالله نائيني عكسالعمل نشان دادند.
آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني و نائيني پيامهايي را براي متحصنين نوشتند و آيتالله بروجردي و شيخاحمد شاهرودي را به نمايندگي از طرف خود اعزام كردند تا با رضاشاه مذاكره كنند. آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني در ماجراي تغيير كلاه به كلاه فرنگي فتوا دادند كه «كلاه فرنگي و صليب، شعار مسيحيت و حرام است». اما رضاشاه چنان بر اوضاع مسلط شده بود كه كسي جرأت عمل به اين فتوا را نداشت.
2ـ آيتالله قمي: آيتالله قمي در سال 1282 ق در قم متولد شد. پس از تحصيلات دورهي سطح در سال 1303 ش به حج مشرف شد و در بازگشت، دو سال در نجف و سامرا اقامت گزيد و در درس ميرزا شيرازي شركت كرد. در سال 1311 ش به نجف برگشت و پس استفاده از محضر علما، در سال 1321 ش به سامرا رفت و به مدت نه سال در درس ميرزاي دوم (ميرزا محمدتقي شيرازي) شركت كرد. در سال 1331 ش وارد مشهد شد و به مقام مرجعيت رسيد. آيتالله قمي در واكنش به كشف حجاب و كلاه فرنگي براي نصيحت شاه از مشهد به تهران عزيمت كرد، اما در شهر ري تحت محاصره قرار گرفت و پس از يك ماه به عتبات عاليات تبعيد شد. خبر محاصرهي آيتالله قمي به عنوان مرجع تقليد در شهر ري موجب قيام مسجد گوهرشاد شد و علت مقاومت مردم در برابر رضاشاه، مرجعيت آيتالله قمي بود. ايشان بعد از سقوط رضاشاه به ايران آمد و طي بيانيهاي خواستهاي روحانيت را به دولت تذكر داد. دولت نيز ناچار شد اطلاعيهاي را در اين زمينه صادر كند.
3ـ آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري و تأسيس حوزهي علميهي قم: آيتالله حائري در سال 1276 ق در مهرجرد، يكي از روستاهاي يزد، متولد شد. او براي تحصيلات ابتدايي به اردكان و پس از چندي به يزد عزيمت كرد. پس از فراگيري علوم مقدماتي به عتبات عاليات مهاجرت كرد و در حوزهي سامرا از درس مجتهدين بزرگ شيعه؛ ميرزاي شيرازي، آيتالله سيدمحمد فشاركي، ميرزا محمدتقي شيرازي و حاج شيخ فضلالله نوري بهره برد و هنگام انتقال حوزهي درس آيتالله فشاركي به نجف، همراه وي عازم نجف شد. پس از وفات استاد (1316 ش) در نزد آخوند خراساني تلمذ كرد و از بزرگان درس وي شد. سپس به كربلا رفت و حوزهي درسي خود را بنا نهاد. در سال 1333 ش به ايران برگشت و در اراك به تدريس مشغول شد و نزد خواص به عنوان مرجع شناخته شد.
با اينكه حوزهي قم چندين مجتهد و مدرس داشت، فاقد رهبري مقبول بود. از اين رو علماي قم، آيتالله حائري را در عيد نوروز 1300 ش براي زيارت به قم دعوت كردند و با اصرار، از او خواستند تا در صحن نو حضرت معصومه نماز مغرب و عشا را امامت كند. بعد از اقامهي نماز، حاج شيخمحمدسلطان الواعظين تهراني به توصيهي علماي قم به منبر رفت و مردم را واداشت تا آيتالله حائري را در قم نگه دارند. وي خطاب به مردم گفت: «اي اهل قم! زماني كه دِعبل خُزاعي به قم آمد و جبهي امام رضا را به همراه آورد، شما نگذاشتيد كه جبهي امام رضا را از شهرتان بيرون ببرد، حال آيتالله حائري حامل علم امام رضا(ع) است، نگذاريد از شهر بيرون برود». مرحوم حاج شيخ مدتي در اين مسئله به فكر فرو رفت و تصميم گرفت مسئله را به استخاره واگذار كند. آيهي: «واتوني بأهلكم اجمعين» در برابرش ظاهر شد. يعني يوسف به برادرش گفت: برويد همهي اهل و خانوادهام را به مصر بياوريد. حاج شيخ نيز دستور داد: برويد اهل و عيالم را به قم بياوريد. با ورود آيتالله حائري به قم، شخصيتها و فقهايي بزرگ چون آيتالله خميني، گلپايگاني، سيدمحمد تقي خوانساري، سيداحمد خوانساري و اراكي به قم مهاجرت كردند. اين مهاجرت تاريخي ابتدا تحولي عظيم را در قم و سپس تحولي عظيمتر را در جهان تشيع ايجاد كرد. آيتالله حائري با سرعت به رتق و فتق امور حوزهي تازه تأسيس پرداخت و پس از نوسازي مدرسهي فيضيه و تأسيس كتابخانهي آن، براي طلاب مستمري ماهيانه (شهريه) تعيين كرد و طلبهها از حوزههاي ديگر به سوي قم رهسپار شدند.
آيتالله در كنار امور حوزه به امور اجتماعي قم نيز ميپرداخت؛ براي مردم قم بيمارستاني را تأسيس كرد كه قبلاً فاقد آن بود. آيتالله حائري در كوتاهترين زمان به عنوان بزرگترين مرجع بعد از مراجع نجف شناخته شد و ظاهراً شخصيتي غيرسياسي بوده و اصولاً تمايلي به دخالت در مسائل سياسي از خود بروز نميداد. با اينكه دورهي زندگي وي با سياسيترين دوران تاريخ تشيع، يعني حوادث مشروطيت و مسائل عراق و جنگ جهاني اول همزمان بوده است، گزارشي دربارهي فعاليت سياسي او به ما نرسيده است. آيتالله حائري در جريان نهضت حاج آقا نورالله اصفهاني و مهاجرت علما به قم، هر چند از ورود علما به قم استقبال كرد و آنان را مورد تفقد قرار داد، اما در مسائل و اهداف آنها دخالت نكرد. در جريان نهي از منكر آيتالله بافقي و حركت رضاشاه به قم نيز نه تنها به حمايت از آيتالله بافقي برنخاست، بلكه به نحوي با عمل آيتالله بافقي مخالفت كرد؛ هر چند كه با وساطت او، آيتالله مجاهد بافقي از زندان آزاد شد. در جريان قانون لباس متحدالشكل، رژيم درصدد برآمد تا براي دخالت در حوزهي قم، وزارت معارف رأساً اقدام به آزمونگيري از طلاب كند، ولي آيتالله حائري در مقابل اين دخالت مستقيم ايستاد. هر چند نتوانست اصل آزمون را متوقف كند، اما موفق شد تا نمايندگانش در آزمونگيري حق دخالت و نظارت داشته باشند.
آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري به محض دريافت خبرهاي كشف حجاب در 11تير ماه 1314 ش طي تلگرافي به شاه اعلام كرد: «اوضاع حاضره كه بر خلاف قوانين شرع مقدس و مذهب جعفري(ع) است، موجب نگراني داعي و عموم مسلمين است. البته بر ذات ملوكانه كه امروز حامي و عهدهدار نواميس اسلاميه هستيد حتم و لازم است كه جلوگيري فرماييد». اين تلگراف موجب عصبانيت رضاشاه ديكتاتور شد و به رئيسالوزرا دستور داد تا در پاسخ به آيتالله حائري اعلام كنند: «تلگراف حضرت مستطاب عالي به حضور مقدس اعليحضرت همايون شاهنشاهي ـ اروحنا فداه ـ مشعر بر اينكه اوضاع حاضره خلاف قوانين شرع مطهر و مذهب جعفري است، با وجود سوابق معلومه، فوقالعاده باعث تعجب و تغير خاطر مهر مظاهر گرديد و كساني را كه اين قسم افتراها ميزنند امر صادر فرمودند قانوناً تحت تعقيب درآورند. اگر نظر حضرت مستطاب عالي به اراجيف و شايعه است، عجب است كه بدون تحقيق، ترتيب اثر داده عنواناتي كه به هيچوجه شايستهي مقام مقدس ملوكانه نيست فرمودهايد».
جواب تهديدكننده و تحقيرآميز رضاشاه اعلام خطري بود كه اگر حاج شيخ ميخواست روي حرف خود بايستد بايد آمادهي دستگيري و زنداني شود، چنانكه چند روز بعد در جريان قيام گوهرشاد نشان داد كه براي اجراي ارادهي شاهانهي خود از هيچ عملي رويگردان نيست. مجموعه رفتار آيتالله حائري در جريان آزمونگيري از طلاب و كشف حجاب نشان ميدهد كه وي كاملاً از مسائل سياسي بيگانه نبوده بلكه در امور مهم سياسي و در حد ضرورت وارد ميشده است. استراتژي آيتالله حائري با در نظر گرفتن واقعيتهاي موجود، حفظ حوزه و تربيت شاگردان بوده است. حوزهي علميهي قم با همهي فراز و نشيبها، با سياست و تدبير آيتالله حائري راه خود را طي كرد و پس از معظم له براي اولين بار مرجعيت عامهي تشيع به ايران منتقل شد و آيتالله بروجردي با مقبوليت عمومي در بين شيعيان عظمتي به مرجعيت بخشيد و اين عظمت به آيتالله خميني منتقل شد و آيتالله خميني با ابتكار و خلاقيت و به پشتوانهي حوزهي با نفوذ قم، منشأ تحولي عظيم در تاريخ تشيع شد، تحولي كه با يك انقلاب بزرگ همه جانبه، رژيم كهنسال پادشاهي را سرنگون كرد و حكومتي اسلامي را كه آرمان 1400 سالهي شيعه بود در ايران به وجود آورد، بنابراين سهم آيتالله حائري را در اين انقلاب بزرگ نميتوان ناديده گرفت. بيشك اگر حوزهي قم و روحانيون با نفوذ آن نبودند، بسيار بعيد به نظر ميرسيد كه چنين انقلابي در ايران رخ ميداد.
منبع: درآمدي بر انقلاب اسلامي، روحالله حسينيان، 1388، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 124 تا 130.
افزودن دیدگاه جدید