شاعر تمام دفتر خود را مرور کرد

شاعر تمام دفتر خود را مرور کرد

بعدش نشست و قافیه را جفت و جور کرد

 

اذنی گرفته است دوباره برای شعر

خوشحال از این عنایت و حس غرور کرد

 

اول نوشت "مادرم اما..." و بعد از آن

از روضه های سخت مدینه عبور کرد:

 

"قدش هلال و دست بر کمر گرفته بود..."

قلبش شکست و عمه به ذهنش خطور کرد

 

"او می دوید و..." روضه  ی مقتل که می نوشت

"او می کشید و..." یاد نگاه صبور کرد

 

خواهر به شوق عشق به روی تل آمد و

سر را به روی نیزه... نگاهی به  نور کرد

 

باشد اگر چه صحنه ی محشر به پا شده ست

باشد اگر چه روح امین نفخِ صور کرد

 

"چیزی بجز جمال و قشنگی ندیده بود..."

مافوق صبر عالم و آدم ظهور کرد


افزودن دیدگاه جدید