تحریف قرآن 1

بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ به شبهات : تحريف قرآن 01
پنجشنبه : 13/10/86
بحث ما در جلسات گذشته پيرامون جديدترين شبهاتي بود كه توسط عثمان الخميس در يكي از سخنراني‌هايش مطرح كرده و وهابي‌ها اين را هم در سايت‌هاي خود قرار داده‌اند و هم به صورت جزوه در آورده‌اند و در سرتاسر دنيا منتشر كرده‌اند .
يكي ديگر از شبهاتي كه مطرح كرده‌اند بحث تحريف قرآن است . تحريف قرآن شبهه جديدي نيست و از گذشته‌هاي دور اين را عليه شيعه مطرح مي‌كردند و مي‌گفتند : شيعه قائل به تحريف قرآن است . من در ابتدا عبارت عثمان الخميس را مي‌خوانم و بعد سابقه اين شبهه را توسط ابن‌تيميه و محمد بن عبدالوهاب تئوريسين و بنيانگذار وهابيت براي شما بيان مي‌كنم تا عزيزان به عمق اين شبهه پي ببرند تا ببينيم كه اينها از اين شبهه چه نتيجه‌گيري‌هائي مي‌كنند و إن شاء الله در ادامه به جواب آن مي‌پردازيم .
عثمان الخميس مي‌گويد :
الشيعة يقولون بتحريف القرآن الكريم أو نقول مذهب الشيعه يقول بتحريف القرآن .
سپس از قول ابن‌حزم اندولسي مي‌گويد :
و من قول الإمامية كلّها قديماً و حديثاً أنّ القرآن مبدّلٌ زِيدَ فيه ما ليس منه و لبس من كثير و يدلّ عليه كثير .
اين از عقائد ثابت اماميه است كه قرآن موجود هم بسياري از آياتش حذف شده و هم اينكه بسياري از آيات بر آن اضافه شده است و در واقع اين كتاب موجود در بين مسلمانان آن قرآن منزَل بر پيغمبر نيست .
بعد عثمان الخميس شروع مي‌كند به حدود يكي دو صفحه در باره اين شبهه توضيح دادن كه مفصل‌ترين شبهه او در اين جزوه همين شبهه تحريف قرآن است . ايشان در ادامه عباراتي از سيد مرتضي ، سيد نعمت الله جزايري ، صاحب وسائل ، صاحب حدائق و مرحوم نوري صاحب مستدرك نقل مي‌كند و بعد نتيجه مي‌گيرد كه از عقائد قطعي و مسلّم شيعه اعتقاد به تحريف قرآن است .
ابن تيميه ــ كه وهابيت براي او ارزشي قائل است كه نه براي صحابه اين چنين ارزشي قائل است ونه براي تابعي و نه براي اتباع تابعين ، اگر روايتي از پيامبر اسلام آمده باشد و لو صحيح السند امّا مخالف با قول ابن‌تيميه باشد به نحوي آن روايت را توجيه و ردّ مي‌كنند ــ در كتاب منهاج السنه ، ج1 ، ص25 مي‌گويد :
اليهود حرّفوا التورات و كذلك الرافضة حرّفوا القرآن .
همان گونه‌اي كه يهودي‌ها معتقد به تحريف تورات هستند شيعه هم معتقد به تحريف قرآن است .
و همين تعبير را احسان الهي ظهير ــ كه يكي از ليدرهاي وهابي است و كتاب مفصلي دارد به نام « الشيعة والقرآن »، اصالتأ پاكستاني است وعمدۀ وهابي‌هاي معاصر ما هم ريزه‌خور كنار سفرۀ احسان الهي ظهير هستند ومرحوم علامۀ اميني هم در الغدير يكي از عناياتي كه دارد كلمات احسان الهي ظهير را خيلي زيبا و مفصل پاسخ داده است ــ به طور مفصل در كتاب الشيعة و القرآن ، ص24 و25 دارد . آقاي آلوسي متوفاي1270 ــ كه از مفسرين بنام اهل سنت و وهابيت هست ــ همين بحث را مطرح مي‌كند . محمد بن عبد الوهاب مؤسّس و بنيان گذار وهابيت هم اصلاً كتاب مستقلي دارد به نام الردّ علي الرافضة كه در صفحۀ 14 اين قضيه را مفصل مطرح مي‌كند و يك تعبير خيلي خطرناكي دارد ، مي‌گويد :
الاعتبار بتحريف القرآن يستلزم بتكفير الصحابه حتي عليٍّ عليه السلام .
لازمۀ قائل شدن به تحريف قرآن اعتقاد به كفر صحابه است حتّي ــ نستجير بالله ــ كفر اميرمؤمنان علي عليه السلام .
اينها خيلي زياد براي ما مهم نيست آنچه كه مهم و اساسي است ــ عزيزان اين را دقت كنند ــ اين است كه فعاليت امروز وهابي‌ها از اين تحريف قرآن چه حربه‌اي براي شيعه ساخته‌اند ؛ يكي از مفتيان عربستان سعودي به نام شيخ عبد‌الله بن جبريل ــ كه شخصيت شماره دو عربستان است و جزو مفتيان تكفيري و افراطي وهابي است ــ در يك سؤالي كه از او كرده‌اند جواب داده و جوابش هم الان روي اينترنت هست ، مي‌گويد :
فالرافضة بلا شكٍ كفّارٌ لأربعة ادلة طعنهم للقرآن و ادّعائهم أنّه حذف منه أكثر من ثلثه ...
شيعيان به چهار دليل از ديدگاه ما كافر هستند اول اينكه شيعه معتقد است دو ثلث قرآن حذف شده و قرآن موجود يك سوم قرآني است كه بر نبي مكرم نازل شده است . دوم اينكه اينها بر سنت پيغمبر اعتراض دارند ، سنت پيغمبر را قبول ندارند به روايات صحيح بخاري و مسلم عمل نمي‌كنند چون صحابه را كافر مي‌دانند . دليل سوم اينكه اينها اهل سنت را كافر و نجس مي‌دانند و چهارم اينكه اينها دربارۀ اهل بيت غلو مي‌كنند و به جاي « يا الله » « يا علي » مي‌گويند .
اين را آقايان مي‌توانند در سايت ويژه‌اي كه بن‌جبريل دارد و سايت خيلي مفصلي است در اينترنت ، ببينند يا كتابي به نام اللؤلؤ المكّي من فتاوي شيخ بن‌جبريل ، ص39 .
حتي در بسياري از مواردي كه اينها فتوا به جهاد عليه شيعه داده‌اند و جواز قتل شيعه را صادر كردند دليلشان همين قضيۀ تحريف قرآن است . شما آخرين سخنراني ضرقاوي رهبر وهابيت عراق را ببينيد ، ايشان صراحتأ در آنجا وجوب قتل شيعه را مبتني بر اعتقاد شيعه بر تحريف قرآن مي‌داند . همين عبد‌ المالك كه الان دو، سه سال است كه اعلان جنگ مسلّحانه عليه شيعه و نظام كرده ، از هر چند صباحي عزيزان ما را در منطقۀ سيستان و بلوچستان به خاك و خون مي‌كشد ، ايشان هم در يكي از سخنراني‌هايش همين بحث تحريف قرآن را مطرح كرد و علّت وجوب جهاد عليه شيعه ، وجوب كشتن شيعه را مبتني بر اين كرد .
لذا عزيزان دقت كنند كه با توجه به اهميّت قضيه و عمق جنايت اينها و گسترش اين شبهه حتي به وجوب قتل شيعه يا جواز قتل شيعه ، ما بايد در اين زمينه خيلي آماده و مجهّز باشيم .
من در اينجا از شبهاتي كه اينها وارد كرده‌اند هفت جواب به صورت خيلي خلاصه و فشرده خدمتتان عرض مي‌كنم ــ ان شاء‌ الله جزوه چاپ خواهد شد و در اختيار عزيزان قرار خواهد گرفت ــ هفت جواب مي‌دهيم و هفت شبهه وارد مي‌كنيم . بنده عرض كردم يكي از بهترين روش در پاسخ به شبهات اين هست كه ما همين شبهه را بگيريم و عليه آنها به صورت شبهه يا جواب نقضي در بياوريم . اينها اگر در جوابهاي حلّي ما بتوانند يك توجيهي درست كنند و يك جوابي آماده كنند ، در جوابهاي نقضي هيچ راه چاره‌اي ندارند . اگر خواستند نسبت به شبهات نقضي ما هر توجيهي كنند مي‌گوئيم ما هم همين توجيه را از اين شبهه مي‌كنيم ؛ الكلام الكلام . لذا من در ابتدا خلاصۀ اين هفت پاسخ را خدمت عزيزان عرض مي‌كنم ــ ان شاءالله ــ جزوه در اختيارتان قرار مي‌گيرد و تفصيل مطلب در آنجا هست .
جواب اول : شما مي‌گوئيد : « ما معتقد به تحريف قرآن هستيم و دو ثلث قرآن حذف شده است » . اگر چنانچه شيعه در طول تاريخ اين پانزده قرن معتقد به تحريف قرآن بود ، آيا قرآني مطابق با آنچه كه بر پيغمبر نازل شده چاپ كرده‌اند و در اختيار طرفدارانشان گذاشته‌اند ؟ آيا يك نفر از شما در دست شيعه قرآني كه مخالف باشد با قرآن موجود در ميان مسلمين ديده يا يك فتوكپي از آن گرفته‌اند يا به تعبير يكي از بزرگان اهل سنت و مفكّرين اخوان المسلمين كه مي‌گويد:
ان شيعة الجعفريه يرون كفر من حرّف القرآن و إنّ المصحف الموجود بين اهل السنة هم نفس الموجود في مساجد و بيوت الشيعه.
شيعيان جعفري معتقد هستند كه هر كس اقدام به تحريف قرآن كند كافر است قرآني كه در ميان اهل سنت هست عين همان قرآني است كه درميان مساجد شيعه است .
اين گونه نيست كه شيعه يك عدۀ قليلي باشند كه در داخل قلعه‌اي زندگي كنند ،يا كتاب و عقائدشان بر ديگر فِرَق و ديگر مفكّرين و ديگر دانشمندان مخفي باشد . ميليون‌ها شيعه در سراسر جهان پراكنده هستند ، جديدترين آماري كه از مراكز رسمي آمارگيري در اينترنت به دست آمده و تقريباً چهار پنج ماه قبل اعلام كردند حاكي از آن است كه آمار شيعه حدود 400 مليون نفر است ؛ اين 400 مليون نفر از ديوار چين و هند و پاكستان گرفته تا اروپا و آمريكا و آفريقا ، همه جا پخش هستند . آيا كسي تا به حال شنيده كه يك شيعه يا در يك مسجد شيعه بيايند و بگويند كه اين قرآني كه در اختيارمان هست غير از قرآني است كه در اختيار شيعيان است ؛ پس شيعه اگر معتقد باشد به تحريف قرآن حداقل نتيجۀ اين اعتقاد اين هست كه يك قرآني در اختيار شيعيان قرار بدهند كه مطابق با قرآن منزل بر پيغمبر باشد . پس چنين چيزي نيست و شما در جامعه چنين چيزي نمي‌بينيد .
جواب دوم : اهتمامي كه شيعه در طول تاريخ به قرآن ، علوم قرآني و تفسير قرآن ، همين يعني قرآن موجود نزد همه مسلمين داشته شايد دو يا سه برابر اهتمام اهل سنت به قرآن بوده است . دارالقرآن كريم قم ــ كه زير نظر حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني قدس سره شريف بود ــ آمار داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند : در طول چهارده قرن 5 هزار عنوان تفسير و علوم قرآني از شيعه ثبت شده است . آمار تعداد شيعيان يك چهارم آمار اهل سنت است ، از يك مليارد و دويست ميليون جمعيت مسلمانان چهار صد ميليون نفر ما شيعيان هستيم . اگر بنا باشد هر مذهبي به اندازۀ شيعه بر تفسير قرآن اهتمام بورزد بايد علي القاعده 20 هزار عنوان كتاب در تفسير و علوم قرآني داشته باشند و حال آنكه اين چنين نيست ؛ حتي چهار مذهبشان به اندازه نصف شيعه عناويني در علوم قرآني ندارند . اين نشان مي‌دهد كه در ميان شيعه از مسأله تحريف قرآن خبري نيست .
جواب سوم : اگر چنانچه در گوشه و كنار ، بعضي از افراد عادي يا علماء طراز دوم يا سوم يا بخش كوچكي از شيعه معتقد به تحريف قرآن باشد ، آيا اعتقاد اين چند نفر منعكس كننده عقائد مذهب شيعه است يا اينكه عقائد هر مذهب را از كِبار و مشاهير علماء آن مذهب مي‌گيرند ؟ مثلاً اگر كسي بخواهد بداند مذهب شافعي در خلق و حدوث قرآن چه عقيده‌اي دارد به سراغ چند مولوي درجه سوم و چهارم نمي‌رود بلكه به سراغ مشاهير فقهاء شافعي مي‌رود ؛ پس قانون كلّي اين است كه نظريه كبار علماء و مشاهير فقهاء هر مذهب منعكس كنندۀ عقائد آن مذهب است و ما ثابت خواهيم كرد كه كبار علماء شيعه و مشاهير فقهاء شيعه از زمان شيخ مفيد (متوفاي413هـ) تا زمان آيت الله العظمي خوئي و امام و ديگران همه ، نه تنها معقتد به تحريف قرآن نيستند بلكه عقيدۀ تحريف به قرآن را مضر بر معجزه پيغمبر مي‌دانند ، عقيده تحريف قرآن را عقيده خُرافي مي‌دانند ، عقيده تحريف قرآن را عقيده مجانين و ديوانگان مي‌دانند كه در ادامه سخنان اين بزرگان را عرض خواهيم كرد ، اين جواب مقدمه براي جواب چهارم است .
جواب چهارم : عقائد و آراء بزرگان ما در منظر و مرأي عموم مردم است ، روي اين قضيه مانور خواهيم داد .
جواب پنجم : تعداد زيادي از علماء و شخصيت‌هاي بزرگ اهل سنت كه بدون تعصّب كتاب‌هاي شيعه را مطالعه كرده‌اند و اقوال علماء شيعه را ديده‌اند صراحت دارند بر اينكه شيعه معتقد به تحريف قرآن نيست .
جواب ششم : رأي بزرگان و علماء ما راجع به روايات و اخبار تحريف قرآن آن است كه اين روايات يا جعلي است و دشمنان شيعه به دروغ به ائمه نسبت داده‌اند براي اينكه موقعيت آن حضرات را در جامعه مخدوش كنند يا افرادي كه اين روايات را نقل كرده‌اد كذّاب بوده‌اند ، ضعيف بوده‌اند و يا اگر روايات صحيحي هم باشند مربوط به قرآن نيستند بلكه مربوط به تأويل قرآن هستند كه مشابه آنها در كتب اهل سنت چندين برابر روايات شيعه است .
جواب هفتم : اينها آمده‌اند نظريه مرحوم نوري را در كتاب فصل الخطاب پيراهن عثمان كرده‌اند و به صورت يك حربه عليه شيعه در آورده‌اند ؛ مرحوم نوري در كتاب فصل الخطاب ادعاي اجماع و تواتر كرده بر تحريف قرآن .
ما اين هفت جواب را مفصل بحث كرده و هفت سؤال و شبهه هم از خود اهل سنت داريم . يكي از شبهات ما اين است كه شما مي‌گوئيد علماء شيعه قائل به تحريف قرآن هستند ، ما هم مي‌گوئيم تعدادي از علماء شما نيز قائل به تحريف قرآن‌اند و مي‌گويند روايات تحريف قرآن قابل شمارش نيست ، علماء شما ــ چه از متقدمين و چه از معاصرين ــ در زمينه اثبات تحريف قرآن تأليفات مستقلي دارند ، اولين شخصيت از اهل سنت كه قائل به تحريف قرآن شد خود شخص آقاي عمر بن خطاب است ؛ ده‌ها روايت از طريق بخاري و مسلم داريم كه جناب عمر معتقد به تحريف قرآن بوده است ، خود ام‌المؤمنين عايشه ــ كه شما اين همه براي او احترام قائليد و رواياتش را بدون چون و چرا مي‌پذيريد ــ قائل به تحريف قرآن بوده است ، عبدالله بن مسعود كه از مفسرين بزرگ اهل سنت است معتقد به تحريف قرآن بوده است . شما از اين روايات و اقوال و كتاب‌هائي كه بزرگانتان در تحريف قرآن تأليف كرده‌اند هر جوابي داديد ما هم همان جواب را از شما ياد مي‌گيريم و در تحريف كتاب آن جواب را مي‌دهيم ؛ الكلام الكلام . به تعبير حضرت آيت الله سبحاني اين بحث‌ها در حقيقت كوباندن شيعه نيست بلكه ضربه بر پيكره اسلام است ؛ وقتي مسيحي‌ها و يهودي‌ها و زرتشتي‌ها مي‌بينند كه سني مي‌گويد كه شيعه معتقد به تحريف قرآن است و شيعه مي‌گويد سني معتقد به تحريف قرآن است ، نتيجه مي‌گيرند مسلمان‌ها ــ كه بر ما اين ايراد را مي‌گيرند و مي‌گويند شما تورات و انجيل را تحريف كرده‌ايد ــ خودشان هم معتقد هستند كه كتابشان تحريف شده است ؛ اصلاً شما با اين اين بحث‌ها و گفتگوها و اين القاء شبهه‌ها اگر چه به ظاهر شيعه را زير سؤال مي‌بريد ولي اگر كمي توجه كنيد دين مقدس اسلام را زير سؤال برده‌ايد ؛ پس بهتر اين است كه شما از اين كارتان دست بر داريد و اقوال علماء دسته دوم و سوم‌مان را به رخ همديگر نكِشيم . در مناظره‌اي كه دو سال قبل در شبكه المستقله انجام شد ــ كه از طرف وهابيت عثمان الخميس از كويت و عائذ قرني از عربستان سعودي آمده بودند و از طرف شيعه جناب آقاي دكتر موسوي و جناب اسدي ــ وقتي كه بحث به تحريف قرآن رسيد ادله شيعه را اقامه كردند به طوري كه عثمان الخميس توان جواب دادن نداشت و سي‌دي اين مناظره موجود است و روي سايت‌هاي مختلف هم رفته است ، بعد از حدود يك هفته بحث در شب آخر نتيجه گرفتند كه نه شيعه معتقد به تحريف قرآن است و نه سني . شبكه المستقله ، آقاي دكتر هاشمي براي مباركي اين امر خير يك گوسفند برياني آورد و در وسط سفره گذاشت ، شيعه و سني شروع كردند از اين گوسفند بريان خوردن ، به ميمنت اينكه نه شيعه معتقد به تحريف قرآن است و نه سني . شما ببينيد از اين قضيه هنوز يك سال نگذشته ، دوباره عثمان الخميس همه اين بحث‌ها را مطرح كرده است . معلوم مي‌شود كه اينها به دنبال شبهه نيستند ، دنبال اين هستند كه نسبت به شيعه شايعه پراكني كنند ، براي تضعيف شيعه قدم بردارند ، عقائد جوان‌هاي شيعه را متزلزل كنند ، جامعه را عليه شيعه بسيج كنند ، احساسات و عواطف مردم را عليه شيعه بشورانند وگرنه نوار آقاي عثمان الخميس هست و اول كسي كه به مباركي اين امر خير از اين گوسفند بريان ميل كرد خود آقاي عثمان الخميس بود . اين خلاصۀ جواب .
اما تفصيل جواب ؛ من در ضمن دو سه نكته تفصيل مطلب را عرض مي‌كنم :‌ يكي اينكه عرض كرديم آراء علماي شيعه در مرأي و منظر عموم مردم است و من يكي دو مورد را مي‌خوانم . شما ببينيد اصلاً نظرعلماي شيعه ــ قديماً و حديثاًٌ ــ درباره تحريف قرآن چيست ؟
شيخ صدوق (متوفاي380هـ ) در شرح باب حادي‌عشر ، ص93 مي‌گويد :
اعتقادنا أنّ القرآن الذي أنزله الله علي نبيّه هو ما بين الدفتين و هو ما في ايدي الناس ...
قرآني كه خدا بر پيغمبرش نازل كرده همين قرآن در اختيار مردم است ...
شيخ مفيد (متوفاي413هـ ) در كتاب اوائل المقالات ، ص54 تا56 مي‌گويد :
قد قال جماعة من اهل الإمامية أنّه لم‌ينقص من كلمة و لا من آية و لا من سورة و لكن حذف ما كان مثبتاً في مصحف اميرالمؤمنين من تأويله و تفسير معانيه علي حقيقة تنزيله
هيچ كلمه و آيه و سوره‌اي از قرآن كم نشده است ؛ بله ، ما معتقديم آنچه كه در قرآن اميرالمؤمنين بوده حذف شده كه عبارت بودند از مطالبي كه حضرت حقيقت تأويل و تفسير آيات را بيان فرموده بود كه مربوط به خود آيات نمي‌شد .
سيد مرتضي همين تعبير را دارد . شيخ طوسي در كتاب تبيان ، ج1، ص4 صراحت دارد بر اينكه اين قرآن موجود در ميان مسلمين همان قرآن منزَل بر رسول خدا صلي الله عليه و آله است . علامه حلّي در قرن هفتم و هشتم در كتاب أجوبة المسائل المعنائيه ، ص121، مسأله13 مي‌گويد :
لا تأويل و لا تأخير و لا تقديم فيه و أنّه لم‌يزد و لم‌ينقص و نعوذ بالله من أمّة تعتقد مثل ذلك.
... پناه مي‌بريم از أمتي كه معتقد به تحريف قرآن باشد .
مرحوم آقاي خوئي در كتاب البيان ، ص295 مي‌فرمايد :
إنّ حديث تحريف القرآن حديث خُرافة و خيانة .
داستان تحريف قرآن داستاني خرافي و خيالي است و حقيقت ندارد .
مرحوم امام رضوان الله تعالي عليه در تهذيب الأصول ، ج2 ، ص165 مي‌فرمايد : « كتاب منزَل بر رسول خدا همان كتابي است كه در اختيار مردم است و هيچ عاقلي نظر و توجه نمي‌كند به روايتي كه مربوط به تحريف قرآن ». يعني تحريف قرآن عقيده مجانين و ديوانه‌ها است و توجه به اين روايت از صاحبان عقول قابل قبول نيست ؛ اين عقيده و سخنان بزرگان شيعه.
جناب آقاي سبحاني در كتاب مفاهيم القرآن ، ج10 ، ص448 مي‌فرمايد : از اين نسبت تحريف ــ چه سني‌ها عليه ما داشته باشند و چه ما عليه آنها ــ جز دشمنان اسلام كسي بهره نمي‌بَرَد .
در جواب پنجم گفتيم كه بسياري از علماي اهل سنت كتاب‌هاي ما را ديده‌اند ، اقوال علماي ما را مطالعه كرده‌اند و خلاف نظريه ابن‌تيميه ، محمد بن عبدالوهاب ، احسان الهي ظهير ، عثمان الخميس و دكتر قفاري نظر داده‌اند ؛ اين موارد خيلي زياد است و من تنها به يكي دو مورد اشاره مي‌كنم : آقاي شيخ محمد ابو‌زهره ــ كه از او به امام ابوزهره تعبير مي‌كنند و مصري است و همه طوائف اهل سنت او را قبول دارند در كتاب الامام الصادق، ص296 مي‌گويد :
برادران شيعه ما هم با همه اختلاف سليقه‌هائي كه در فتاوا دارند نظرشان نسبت به قرآن همان نظري است كه ما اهل سنت داريم ...
باز در همين كتاب ، ص329 مي‌گويد :
من كتاب سيد مرتضي را مطالعه كرده‌ام كه مي‌گويد : اگر چنانچه كسي معتقد به تحريف قرآن باشد در حقيقت معجزه پيغمبر را زير سؤال بُرده است ؛ اين سخن سيد مرتضي عالِم بزرگ شيعه است .
اين نشان مي‌دهد كه برخي از افرادي كه در هر گوشه‌اي مطالبي عليه شيعه مطرح مي‌كنند اقوال شيعه را نديده‌اند .
آقاي شيخ محمد غزالي ــ كه از علماء بزرگ معاصر و پرآوازه اهل سنت است ــ تعبير زيبائي دارد ، ايشان در كتاب دفاعٌ عن الحقيقة و الشريعه ، ص117 و در كتاب الشيعه في المملكة السعودية ، ج2 ، ص414 مي‌گويد:
سمعت من هؤلاء يقول في مجلس علمٍ إنّ للشيعة قرآناً آخر يزيد و ينقص عن قرآننا المعروف فقلت له أين هذا القرآن ، لماذا لم‌يطّلع الإنس و الجنّ علي نسخة منه ...
از بعضي از اين وهابي‌ها در يك مجلسي علمي شنيدم كه مي‌گفت : شيعيان يك قرآني دارند كه نسبت به قرآني كه ما داريم برخي از آيات را ندارد و برخي از آياتي هم دارند كه ما نداريم . من به او گفتم : اين قرآني كه مي‌گوئيد ، كجاست ؟ چطور قرآني اين چنيني در طول چهارده قرن نزد شيعه است ولي نه انساني و نه جنّي تا به حال بر اين قرآن اطلاع پيدا نكرده است ؟ چرا اين افتراء را در ميان مردم پخش مي‌كني ؟ چرا چنين افترائي بر شيعه و بر وحي قرآن مطرح مي‌كني ؟
دكتر علي عبدالواحد ــ عضو مجمع بين المللي علم الإجتماع ــ در كتاب المصدر بين الشيعة و اهل السنة ، ص35 مي‌گويد :
يعتقد الشيعة الجعفرية كما يعتقد اهل السنة أنّ القرآن الكريم هو كلام الله المنزَل علي رسوله .
عقيده شيعه همان عقيده اهل سنت است كه اين قرآن همان قرآن نازل شده بر پيغمبر است.
درباره جواب ششم هم عرض كرديم كه ما رواياتي داريم ، حضرت آيت الله العظمي خوئي رضوان الله تعالي عليه در كتاب البيان ، ج1 ، ص4 صراحت دارد بر اينكه : « رواياتي كه نشانگر آن است كه به ظاهر در قرآن تحريف شده برخي از آنها جعلي و ساختگي است ، برخي از اين روايات ضعيف است و برخي مُعرَضً عنه فقهاء شيعه است ، برخي هم مربوط به تحريف قرآن نيست بلكه نشانگر آن است كه در نزد اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام قرآني بوده كه مشتمل بر تأويل و تفسير و شآن نزول قرآن بوده است كه مشابه اين روايات در كتب روائي اهل سنت نيز هست » ؛
آقاي سيوطي در الدرّ المنثور در ذيل آيه شريفه يا أيِها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربّك ... و إن لم‌تفعل فما بلّغت رسالته از عبدالله بن مسعود نقل مي‌كند :
كنّا نقرأ في عهد رسول الله « بلّغ ما أنزل اليك من ربّك أنّ عليّاً مولي المؤمنين و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته » .
اين روايتي است كه آلوسي آورده ، شوكاني آورده ، همه‌شان آورده‌اند . آيا در قرآني كه الآن در عربستان چاپ مي‌شود اين طور نوشته شده است چرا كه تعبير روايت است كه « كنّا نقرء في عهد رسول الله » يعني همه ما صحابه اين گونه مي‌گفتيم ، مشابه اين روايات را هم ما داريم و مي‌گوئيم : « أنّ عليّاً مولي المؤمنين » در حقيقت تأويل قرآن بوده ، تفسير قرآن بوده ، شأن نزول قرآن بوده است ؛ ما نيز مشابه اين روايات را در كتاب‌هايمان زياد داريم . اينها به هيچ وجهي دلالت كننده بر تحريف قرآن نيست . لذا ما مي‌بينيم كه برخي از بزرگان اهل سنت مثل استاد محمد مديني ــ كه معاون دانشگاه شريعتِ دانشگاه بزرگ الازهر است ــ وقتي كه به روايات ما مي‌رسند مي‌گويند :
أمّا الإمامية يعتقدون نقص القرآن ؟ فمعاذ الله إنّما هي روايات رُوِيَت في كتبهم كما روي مثلها في كتبنا و اهل التحقيق من الفريقين قد ضعفوها و بيّنوا بطلانها ...
آيا شيعه معتقد به نقص قرآن است ؟ پناه مي‌بريم به خدا ، اينها رواياتي است كه در كتب آنها صرفاً نقل شده همان طوري كه اين روايات در كتاب‌هاي ما هم ذكر شده است و اهل تحقيق از شيعه و سني اين روايات را ردّ كرده‌اند و بطلان اين روايات را ثابت كرده‌اند و كسي از شيعه را من نمي‌بينم كه معتقد باشد اين روايات جزو سنت پيغمبر است . مجله رسالة الاسلام ، شماره4 ، سال11 ، ص382
تعدادي از اين بزرگان وهابيت مي‌گويند : نظير رواياتي كه در كتب شيعه آمده در كتاب‌هاي ما نيز نقل شده است و همان طور كه بزرگان ما اين روايات قبول ندارند و ردّ كرده‌اند بزرگان شيعه هم اين روايات را ردّ كرده‌اند . آقاي دكتر علي عبدالواحد در كتاب المصدر بين الشيعه و اهل السنة ، ص30 ، 31، 37 همين تعبير را دارد ، شيخ رحمت الله هندي در كتاب اظهار الحق ، تعليق دكتر احمد حجازي ، ص431 ، آقاي شيخ محمد غزالي در كتاب السلفيّة بين اهل السنة و الاماميه ، ص17 و ده‌ها نفر از بزرگان اهل سنت اين تعبير را دارند و به اين مطلب اعتراف كرده‌اند .
نكته هفتم در جواب حلّي ما كتاب فصل الخطاب است . كتاب فصل الخطاب مرحوم نوري حدود 200 سال قبل چاپ شد و در همان زمان عليه اين كتاب قيامتي بر پا شد ، مرحوم شهرستاني مي‌گويد : من در سامراء بودم ، وقتي اين كتاب چاپ شد مردم در جلسات خود گريه كردند ، عزا گرفتند و چاپ اين كتاب را مصيبتي دانستند ، حالا انگيزه مرحوم نوري چه بوده به اين كار نداريم ؛ ولي همين قدر مي‌دانيم كه شيخ محمود تهراني كتابي نوشت در ردّ كتاب فصل الخطاب و اسمش را « كشف الإرتياب عن تحريف الكتاب » گذاشت و اين جوابيّه در اختيار مرحوم نوري قرار گرفت ، مرحوم نوري فرمود :
لاأرضي أن مَن يطالع فصل الخطاب و يترك النظر الي تلك الرسالة
من راضي نيستم كتاب مرا بخواند و اين ردّيه را نخواند .
مرحوم نوري هم اجتهاد كرده است ؛ چطور شما در مورد عايشه ، طلحه و زبير كه جنگ جمل را به راه انداختند و20 هزار نفر را به كشتن دادند مي‌گوئيد : اينها اجتهاد كردند و در اجتهادشان خطا رفتند ، نه تنها گناهي نكرده‌اند بلكه ثوابي هم بُرده‌اند چون المجتهد إذا اصاب فله أجران و إذا أخطأ فله أجرٌ واحدٌ . معاويه مجتهد بوده ؛ 18 ماه جنگ صفين طول كشيده ، 110 هزار انسان مظلوم و مسلمان از طرفين كشته شدند با اين حال نه تنها معاويه گناهي مرتكب نشده بلكه ثوابي هم كرده است ؛ ولي اگر چنانچه مرحوم نوري كه از بزرگان شيعه است اجتهاد كرد و گفت كه من از اين روايات ، تحريف قرآن را مي‌فهمم ايشان كافر ، بي‌دين و لامذهب مي‌شود ؟ شما كتاب‌هاي وهابي‌ها را ببينيد ؛ وقتي اسم مرحوم نوري را مي‌برند با يك عبارت خيلي زننده و وقيح از او ياد مي‌كنند حتي حاضر نيستند اين عبارات را درباره شيطان به كار ببرند . شما به جديدترين كتاب وهابيت ، اصول مذهب الشية الامامية را كه نويسنده آن دكتر قفاري است و اين كتاب ، كتاب درسي دانشگاه مدينه است وقتي مراجعه كنيد مي‌بينيد كه هر كجا نام مرحوم نوري را آورده با يك القاب خيلي ركيك و زننده كه اصلاً چنين تعبيري زيبندۀ نه تنها مسلمان نيست بلكه انسان عاقل چنين تعبيري نسبت به انسان ديگر نمي‌كند ؛ ولي معاويه و طلحه و زبير و ديگران و ديگران حتي از اين بالاتر ، ابن‌حزم مي‌گويد : عبدالرحمان بن ملجم مرادي كه علي را كشت اجتهاد كرد و در اين اجتهاد خود خطا رفت پس يك اجر براي اوست ؛ به‌به به اين اجتهاد . يا اخيراً وهابي‌ها كتاب‌هاي متعددي نوشته‌اند در مورد دفاع از يزيد بن معاويه ، يزيدي كه قاتل فرزندان پيغمبر بوده ، عزيزان پيغمبر را به اسيري گرفته ، با چوب دستي بر لب‌هاي مبارك و مقدس امام حسين كه تمام مورخين اهل سنت اين مطلب را دارند زده ، يزيد بن معاويه‌اي كه در سال دوم خلافتش دستور حمله به مدينه داد و 700 نفر از مهاجرين و انصار صحابه را كشت ، زنان مدينه را براي سپاهش مباح كرد كه مي‌گويند در آن سال 1000 فرزند نامشروع در مدينه متولّد شد حتي اين قضيه به قدري شور است كه خود ابن‌تيميه هم در منهاج السنه و مجموع فتاوا بر آن صراحت دارد ، آقاي ابن‌كثير دمشقي صراحت بر آن دارد ، سال سوم دستور داد خانه خدا آتش‌باران كردند ؛ اين آقا مجتهد است ، ابن‌تيميه مي‌گويد : درست است كه يزيد اين كارها را مرتكب شده ، ولي نهايت آن است كه اينها جزو سيئات يزيد است از كجا معلوم كه حسناتي ندارد كه اين سيئات يزيد را از ميان بر دارد چرا كه در قرآن مي‌گويد : إن الحسنات يذهبن السيئات . اما اگر يك شيعه بگويد : من اين مطلب را از اين روايات استفاده كرده‌ام كافر و مهدور الدم است ، جهاد عليه او واجب است .
جالب آن است كه در همايشي كه چند ماه قبل در رياض بود و آقاي بن‌جبريل و برخي ديگر از شخصيت‌هاي ديگر در آنجا حاضر بودند گفتند : اين حمله عليه شيعه و شيعه را در تنگنا قرار دادن و جهاد و غيره امر عبادي است و اي مردم اگر اقدامي عليه شيعه انجام مي‌دهيد و مي‌خواهيد اين واجب از گردنتان ساقط شود با قصد قربت انجام دهيد ، امر توصلي نيست ؛ جرم شيعه چيست ؟ جرم شيعه آن است كه تابع اهل بيت‌اند و وصيت پيغمبر را نسبت به حديث ثقلين با جان و دل پذيرفته‌اند ، پيام غدير را با جان و دل پذيرفته‌اند ، روايات مربوط به وصايت علي را با جان و دل پذيرفته‌اند .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

افزودن دیدگاه جدید