انگار بنا نیست سری داشته باشی
انگار بنا نیست سری داشته باشی
سر داشته باشی، جگری داشته باشی
انگار بنا نیست که از میوه ی باغت
اندازۀ کافی ثمری داشته باشی
انگار بنا نیست که ای پیر محاسن
این آخر عمری پسری داشته باشی
ای باد به زلف علیِّ اکبرِ لیلا
مدیون حسینی نظری داشته باشی
می میرم اگر بیش از این ناز بریزی
بگذار که چندی پدری داشته باشی
تو از همه ی آینه ها پیش ترینی
تکثیر شدی بیشتری داشته باشی
رفتی و نگفتی پدرت چشم به راه است
از من تو نباید خبری داشته باشی؟
بی یار اگر آمده ام پیش تو گفتم
شاید بدن مختصری داشته باشی
چه خوب به هم نیزه تو را دوخت و نگذاشت
تا پیکر پاشیده تری داشته باشی
با نیم عبا بردن این جسم بعید است
باید که عبای دگری داشته باشی
افزودن دیدگاه جدید