آیا پیامبران هم آلزایمر می گیرند ؟
پیامبران الهى از سهو، نسیان، غفلت و خطا منزه هستند، زیرا آنان معصومند; هم از جنبه علمى عصمت دارند و هم از جنبه عملى. عصمت نظیر عدالت نیست ـ كه ملكه اى باشد كه انسان را از گناه عمدى حفظ كند ـ بلكه عصمت، انسان را از جهل، خطا، سهو، نسیان، مغالطه در اندیشه و تفكّر هم نگه مى دارد; یعنى معصومین(علیهم السلام) هم در بخش علم، مصون از اشتباه فهمى مى باشند و هم در بخش عمل، مصون از كار ناروایند.
در افراد متوسط، عصمت علمى احیاناً از عصمت عملى جداست، امّا هرچه بالاتر رویم، این دو جناح به یك دیگر نزدیك تر مى شوند، تا جایى كه متحد مى گردند; نظیر فرشتگان كه علمشان عین عمل آنهاست و بالاتر از آنها، نظیر صادر اول و از آن بالاتر، ذات اقدس حق كه علمش عین عمل است و همان طور كه در ملكه علمى مصون است (مَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ...)[1
و از جهل، خطا، سهو و نسیان و ... معصوم است (وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِیًّا)[2
در مسائل عملى نیز از هر زشتى مصون است; ستم كار نیست: (وَلاَ یَظْـلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا)[3
زشت كار نیست: (كُلُّ ذَ لِكَ كَانَ سَیِّـئُهُ عِندَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا)[4.
زیرا در آن مرحله، علم، عین قدرت و قدرت، عین علم اوست. پس ملكه عصمت، ملكه عملى محض نیست; چنان كه ملكه علمى محض نیز نیست و انبیا عموماً(علیهم السلام) و خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله) خصوصاً، هم در بخش علم معصومند و هم در بخش عمل، چون هم قول آنها و گفته شان حجت حق است و هم كار و رفتارشان در راهنمایى خلق خدا به سوى حق و هدفِ اعلى حجت است.[5]
حال كه پیامبر معصوم است پس چرا مى گوید: (رَبَّنَا لاَ تُۆَاخِذْنَآ إِن نَّسِینَآ أَوْ أَخْطَأْنَا) یعنى چرا رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) با آن كه مقام عصمت داشت، درخواست مصونیت از خطا و نسیان مى كرد؟ پاسخش این است كه، عصمتِ ایشان ذاتى نیست، بلكه به عصمت خداوند متعال معصوم هستند، پس صحیح است كه از خداوند متعال مصونیتى را درخواست كند كه از ناحیه خود، ضمانتى نسبت به آن ندارد و خود را در این درخواست، هم آواز مۆمنان سازد.[6]
این مطلب بایدگفت با آنکه در قرآن و احادیث چنین آمده است كه پیامبران و امامان از هرگونه اشتباه و گناهى معصوم بوده اند، امادر نیایش و راز و نیازهاى آنها به وفور مشاهده مى كنیم كه آنان از خداوند طلب بخشش گناهان و كوتاهى در عبادت مى كنند برای درک صحیح.
گرچه شیعه معتقد به عصمت پیامبران و امامان(علیهم السلام) از خطا و گناه است، اما خطا و گناه مراتبى دارد:
1ـ گناه به معناى حقیقى آن كه معصیت است و ترك فعل واجب یا انجام فعل حرام است. پیامبران و امامان(علیهم السلام) كاملاً از این گونه گناه معصوم بودند، زیرا اگر مرتكب چنین گناهانى مى شدند اعتماد مردم را نسبت به خود از دست مى دادند و نقض غرض مى شد.
هدف از بعثت پیامبران یا انتصاب امامان به وصایت، جلب اعتماد مردم و حجیت فعل و قول و تقریر خودشان است، تا بتوانند پیام خداوند را بى كم و كاست به آنان برسانند و آنان را به حقیقت محض هدایت كنند و به سعادت ابدى برسانند.
2ـ گناه و خطا به معناى مجازى آن یعنى ارتكاب یا ترك كارى كه مطلوب خداوند نیست; مثلاً انجام امور مباح یا مكروه كه از آن به «ترك اولى» تعبیر مى شود; یعنى بهتر آن بود كه آن فعل صورت بگیرد (مستحب) یا ترك شود (مكروه) یا به جاى آن فعل مباح، فعل بهترى صورت گیرد یا ترك شود، زیرا ترك آن بهتر از انجام آن است.
پیامبران و امامان(علیهم السلام) گاه دچار حالتى مى شدند كه معمولاً مقتضاى بشر بودن آنان است و نمى توانند از حالت بشرى خود خارج شوند; مثلاً هنگامى كه حضرت موسى(علیه السلام) از مناجات كوه طور به میان قوم خود برگشت و آنان را گوساله پرست یافت، از آن رو كه مسئولیت رهبرى مردم را به عهده برادرش حضرت هارون(علیه السلام) گذاشته بود دچار غضب شد و همان گونه كه رئیس به معاون خود پرخاش مى كند، بر او پرخاش كرد كه چرا از این فاجعه جلوگیرى نكردى؟ او در این كار خود ملاحظه امور فراوانى را كرده بود، اما حالت بشرى او موجب غلیان حسّ غضب آن حضرت شد. اما پس از آن كه استدلال حضرت هارون(علیه السلام) را شنید و آن را قانع كننده یافت و براى همگان روشن شد كه تقصیر از هارون(علیه السلام) نیست، حسّ غضب حضرت موسى(علیه السلام) فروكش كرد و رو به درگاه الهى كرد كه خدایا مرا و برادرم هارون را مورد بخشش و رحمت خود قرار ده.[7
بنابراین غالب عذرخواهى هاى پیامبران و امامان از قبیل عذرخواهى از ترك اولى است. و این مسئله به هیچ وجه پایان یافتنى نیست، زیرا اگر شما از میهمان بسیار عزیز و محترمى دعوت كنید و بهترین پذیرایى را از او به عمل آورید باز هم در پایان از او عذرخواهى مى كنید كه بر كاستى ها ببخشد و همین مقدار از پذیرایى را با دیده منت و چشم پوشى بپذیرد.
پیامبران و امامان نیز هر چه بیشتر به دستورهاى خدا عمل كنند باز هم احساس قصور یا تقصیر مى كنند و چون بر عظمت بى منتهاى پروردگار وقوف كامل دارند اشكشان از چشم و ناله شان از حنجره و سوزشان از جگر برمى خیزد كه اى خداى مهربان به بزرگوارى خود كاستى ها را بر ما ببخشاى.
اما حالت دیگرى نیز در پیامبران و امامان معصوم وجود دارد و آن تعلیم كیفیت مناجات و استغفار به درگاه خداوند به مردم است، زیرا دیگران نمى دانند چگونه با خداوند سخن بگویند و از پروردگار عالم درخواست كنند. آن چنان كه یك خطیب یا واعظ به زبان حال شنوندگان مناجات مى كند و به درگاه الهى دعا مى كند و شنوندگان مقصود و نیاز خود را در ضمن سخنان و دعاهاى گوینده مى یابند و با او هم نوا مى شوند.[8
پی نوشت:
[1] یونس، آیه 61.
[2] مریم آیه 64.
[3] كهف، آیه 49.
[4] اسراء، آیه 38.
[5] براى آگاهى بیشتر از عصمت پیامبران و امامان و ادله آن ر.ك: عبدالله جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن، ج 9، ص 5 ـ 48.
[6 ر.ك: المیزان، ج 2، ص 445 و تفسیر نمونه، ج 2، ص 294 ـ 299.
[7] سوره اعراف آیه 150 و 151 و سوره طه آیه 92 ـ 94.
[8] براى مطالعه بیشتر مراجعه شود به: سیدمرتضى علم الهدى، تنزیه الأنبیاء و جعفر سبحانى، منشور جاوید، ج 5، و ج 10.
افزودن دیدگاه جدید