شهادتین دو شهادت است! آیا عمل شیعه در لزوم شهادت به ولایت، بدعت نیست؟
اساس بدعت در شرع به این نكته باز مى گردد كه چیزى را به عنوان یك امر شرعى به كار برند، در حالى كه براى مشروعیت آن، اصل یا ضابطه اى در شرع وجود نداشته باشد؛ ولى هرگاه كارى را كه انسان به عنوان یك عمل دینى انجام مى دهد، دلیل شرعى(به صورت خاص، یا كلّى و عام) بر مشروعیت آن وجود داشته باشد، آن عمل بدعت نخواهد بود. از این روست كه علامه مجلسى، عالم بزرگ شیعى، مى گوید: «البِدْعَةُ فی الشَّرعِ ما حَدَثَ بَعْدَ الرَّسُولِ [بما انّه من الدین] وَ لَمْ یَكُنْ فِیهِ نَصٌ عَلى الخصوصِ وَ لا یَكُونُ داخلًا فی بَعْضِ العُمُوماتِ[۱] بدعت در شرع چیزى است كه پس از رسول گرامى حادث شده و دلیل شرعى خاص یا عامّى نیز بر جواز آن در كار نباشد.»
ابن حجر عسقلانى، دانشمند مشهور اهل سنت، نیز مى گوید: « البدعةُ ما أُحدثَ و لیس له أصل فِی الشرع، و ما كانَ له أصل یدلّ علیه الشّرع فلیس ببدعةٍ[۲] بدعت چیزى است كه (پس از پیامبر) پدید آمده باشد و دلیلى حاكى از جواز آن در شریعت یافت نشود؛ و آن چیزى كه دلیل و ریشهاى در دین دارد، بدعت نخواهد بود.»
بنابراین با توجه به دلایل ولایت، اینجا هرگز بدعت صدق نمی کند. و درباره شهادت به ولایت حضرت علی (ع) نیز باید توجه داشت که این عمل، ادامه پذیرش رسالت است. و نفی آن، ابتر کردن ایمان و در واقع نفی آن است. چگونه کسی می تواند مدعی ایمان به رسول (ص) باشد، اما دستور رسول (ص) برای ولایت بعد از خود را نپذیرد؟ چگونه این همه دلایل قرآنی بر ولایت نفی شود، و بعد ادعای شهادت به پذیرش خدای متعال حقیقی دانسته شود؟
از همین رو می بینیم که شهادت به ولایت حضرت علی (ع) در زمان خود رسول (ص) نیز وجود داشته است: حضرت آیت الله سید اسماعیل مرعشی در كتاب اهمیت اذان واقامه و سومین شهادت، دو حدیث را از كتاب «السلافه فی امر الخلافه» كه اثر محقق و دانشمند بزرگ اهل سنت شیخ عبدالله مراغی مصری است نقل می كند و از این دو حدیث برمی آید كه شهادت سوم از زمان رسول خدا(ص) وجود داشته است.
۱- سلمان فارسی در عصر پیامبر در اذان و اقامه بعد از گواهی به یكتایی خدا و رسالت پیامبر(ص) به ولایت امیرمؤمنان علی (ع) نیز شهادت می داد. یكی از اصحاب به محضر رسول خدا(ص) رسید و عرض كرد: «ای رسول خدا، امروز موضوعی را شنیدم كه قبلا" نشنیده بودم. پیامبر فرمود: آن موضوع چیست؟ او عرض كرد: سلمان اذان می گفت. شنیدم او بعد از گواهی به یكتایی خدا و رسالت پیامبر(شهادتین) به ولایت علی (ع) گواهی داد (این ماجرا بعد از حجه الوداع پس از ماجرای غدیر رخ داد). پیامبر فرمو: سمعتم خیراً: چیز خوبی شنیده اید».
۲- نیز در مورد ابوذر غفاری روایت شده، یكی از اصحاب نزد پیامبر(ص) آمد و عرض كرد: ای رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت پیامبر(ص) به ولایت علی شهادت می دهد و می گوید: «اشهد ان علیا" ولی الله» پیامبر فرمود: «كذلك انسیتم قولی فی غدیر خم من كنت مولاه فعلی مولاه فمن ینكث فانما ینكث علی نفسه: همین گونه است. مگر سخن مرا در غدیر خم فراموش كرده اید كه گفتم هر كس من رهبر او هستم پس علی (ع) رهبر او است. هر كس پیمان را بشكند قطعا" به خودش آسیب رسانده است».
بنابراین روشن است که شهادت بر ولایت حضرت علی (ع) نه تنها بدعت نیست بلکه امری لازم است. و رها کردن دستورات صریح قرآن و فرمایشات پیامبر (ص) و معیار کردن لغت تثنیه "شهادتین" در حالی که در هیچ منبع اولیه دینی بر تثنیه بودن آن، دلیلی بیان نشده، نشانه نهایت منطقی است که منکران ولایت می توانند ارائه کنند.
[۱]. بحارالانوار، ۷۴/ ۲۰۲.
[۲]. فتح البارى: ۵/ ۱۵۶، ۱۷/ ۹.
افزودن دیدگاه جدید