اگر شیعه راست می گوید، چرا قرآن نام امامان را ذکر نکرده تا امت گمراه نشوند؟
توجه به چند نکته لازم است:
۱- قرآن بنا ندارد که برای هر بهانه جویی پاسخ داشته باشد. بلکه تنها راه را به طور روشن بیان می کند و بعد از تفصیل ، سخن را کافی می داند. و در این مساله نیز، حقیقت چنان روشن است که نیاز به بیان دیگری نبوده است.
قرآن لج بازی و بهانه گیری عده ای را بی پایان می داند:
«وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ كُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ؛[انعام/۱۱۱] و اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل كرده بودیم و مردگان با ایشان سخن مى گفتند و هر چیزى را دسته دسته نزد آنان گرد می آوردیم، باز هم ایمان نمى آوردند، مگر اینكه خدا بخواهد. و لیك بیشترشان جاهلند.»
و در مقابل این عده، حتی پیامبر خدا (ص) نیز به درخواست معجزه و نظیر آن بی اعتنایی می کند مثل آنجایی که از پیامبر (ص) می خواهند که قربانی او سوزانده شود:
«الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتىَ یَأْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلىِ بِالْبَیِّنَاتِ وَ بِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ؛[آل عمران/۱۸۳] كسانى گفتند: ما را با خدا عهدى است كه به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم، مگر براى ما قربانیى بیاورد كه آتش آن را بخورد. بگو: پیش از من پیامبرانى با معجزه ها و آنچه اكنون مى خواهید آمده اند، اگر راست مى گویید، چرا آنها را كشتید؟»
۲- خدای تعالی وعده داده است که قرآن را از تحریف حفظ کند:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛[حجر/۹] ما قرآن را خود نازل كرده ایم و خود نگهبانش هستیم.»
و خدای تعالی امور را از طریق اسباب و عللش انجام می دهد و بیان صریح نام امامان در قرآن، انگیزه دست بردن در قرآن را بیشتر می کرده است. در حالی که نبودن نام ائمه، منافقین را از تحریف لفظی منصرف می کرده تا با هزینه ای کمتر به تحریف معنوی اقدام کنند و در نتیجه در تمام طول تاریخ، راه برای جویندگان واقعی روشن می ماند. به عنوان نمونه، آیه تطهیر در میان آیات مرتبط با زنان پیامبر (ص) بیان شده و عده ای تصور کرده اند که می توانند این آیه را به عنوان یکی از فضائل همسران پیامبر(ص) مطرح کنند و حقیقت را درباره اهل بیت کتمان کنند. در حالی که استفاده آیه از الفاظ و ضمایر مذکر، حقیقت را برای چشمان باز به تصویر می کشاند:
«وَ قَرْنَ فی بُیُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً[احزاب/۳۳] و در خانه هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زكات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت كنید خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.»
۳- همانگونه که سابقه کفار در قرآن ترسیم شده، بهانه جویی هرگز تمام نمی شود و آن که نخواهد حقیقت را قبول کند، در مقابل واضح ترین دلایل نیز، راه انکار را ادامه می دهد. فرعون، معجزات الهی را می دید، اما همچنان به کفر ادامه می داد، تا آنجا که دریای شکافته شده، مانع جنگ او علیه موسی (ع) نشد! ماه دو پاره شده، معجزه ای قاطع بود، اما آنکه نخواهد آن را بپذیرد، به راحتی اتهام سحر می زند و از کنار آن می گذرد. در واقع می توان گفت: آنکه خود را به خواب زده، هرگز بیدار نخواهد شد.
اگر قرآن اسم ائمه را نیز ذکر می کرد، باز راه برای بهانه جویی باز بود. عده ای آن اسم ها را به دیگران نسبت می دادند و حتی می توانستند در مورد ائمه بعدی، آن اسم ها را از ابتدا بر روی فرزندان خود بگذارند، تا مانع حق شوند، همانگونه که عده زیادی به مهدی نامیده شدند، تا به بیراهه کشاندن مهدویت اقدام کنند.
در حالی که قرآن بهترین راه را انتخاب کرده است و به جای ذکر یک نام، به ذکر اوصاف و شرایطی پرداخته، که دیگران نمی توانند انحصار آن اوصاف و شرایط درباره اهل بیت (ع) را به طور کامل کتمان کنند. مانند ماجرای اعطای انگشتر توسط حضرت علی (ع) که بسیاری از اهل سنت به شان نزول آیه درباره حضرت علی (ع) اعتراف کرده اند:
«إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ[مائده/۵۵] سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها كه ایمان آورده اند همانها كه نماز را برپا مى دارند، و در حال ركوع، زكات مى دهند»
افزودن دیدگاه جدید