5 معرفی اسلام ناب گفتگوی اسلام و مسیحیت بخش اول

بسم الله الرحمن الرحیم

من خدمت تمامی شما از هر قوم و ملیتی و با هر عقیده ای هستید سلام عرض میکنم .

 امیدوارم ساعات و لحظات خوبی داشته باشید و بتونیم صحبت خوب و مفیدی داشته باشیم .

امیدوارم بتونم یک دید جدیدی نسبت به اسلام به شما باز نمایم .

لذا در این جلسه یک کلیاتی را در مورد اسلام و مسیحیت عرض میکنم و در جلسات آینده مباحث را بیشتر با هم مرور میکنیم .

در ابتدا باید عرض کنم که اسلام یک دین عقلانی است و در جای جای قرآن انسانها را دعوت به تعقل و تفکر نموده است .

و لذا در اسلام تقلید در مسائل اعتقادی جایز نیست بلکه هر مسلمان باید در مسائل اعتقادی تحقیق کرده باشه و با دلیل و استدلال عقلی مطالب را پذیرفته باشه .

حتی در روایات اهل بیت عصمت و طهارت اینگونه عنوان شده که یک ساعت تفکر از 70 سال عبادت بهتر است ، چرا که با تفکر عرصه جدیدی برای انسان باز میشود ، شاید کسی که 70 سال پیرو یک مسلک و روش اشتباه بوده است اگر یک ساعت فکر میکرد اون مسیر را از ابتدا انتخاب نمیکرد .

در قرآن میفرماید کسانی که در قیامت پشیمان شده اند میگویند اگر گوش داده بودیم و یا تفکر کرده بودیم اهل جهنم نمیشدیم ._ لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر _ البته هر شخصی که پشیمان میشود اگر در ابتدا گوش داده بود و یا تفکر کرده بود مطمئا از اشتباه جلوگیری میکرد لذا بیایید با یکیدیگر صحبت کنیم و با دلیل و استدلال بدور از تعصب آنچیری را که بهتر است انتخاب نماییم .قرآن میفرماید :

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّـهُ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ

این را بیان کنم که یک مسلمان به حضرت مریم و حضرت مسیح کاملا احترام میگذارد و حتی اسم تنها خانمی که در قرآن ذکر شده اسم حضرت مریم میباشد و یکی از 114 سوره در قرآن به نام حضرت مریم سلام الله علیها میباشد، و در سوره های مختلفی از حضرت مسیح و از حضرت مریم سلام الله علیها صحبت به میان آمده است .

 لذا اگر یک مسیحی مسلمان بشود نسبت به حضرت مسیح و حضرت مریم سلام الله علیهما ارادتش کم نمیشود که هیچ بلکه ارادتش به حضرت مسیح و حضرت مریم بیشتر هم میشود .

از نظر ما مسلمانها حضرت مریم سلام الله علیها یک الگوی عالی برای تمامی زنها میباشد و در قیامت خداوند بر زنانی که دچار فساد و فحشا شده اند با حضرت مریم سلام الله علیها احتجاج مینماید .

در نظر اسلامی حضرت مریم هیچگاه ازدواج نکرد نه قبل از تولد حضرت مسیح و نه بعد از تولد حضرت مسیح و حضرت مریم بچه ای بغیر از حضرت مسیح نداشت و آن بانوی بزرگ توسط روح القدس فرشته پاک خدا به حضرت عیسی حامله گردید .

 یک مسلمان از توهینها و افتراهایی که یک یهودی به حضرت مریم و حضرت مسیح میزند دوری میجوید و تهمت و افتراء به این بانوی بزرگ در حد کفر میباشد .

از نظر یک مسلمان حضرت مسیح بنده برگزیده خداست بدون پدر بدنیا آمد و توسط روح القدس ، حضرت عیسی این  روح و کلمه خداوند به حضرت مریم القاء شد .

 و این نوع خلقت هم یک نوع خلقت است ، مثلا خداوند حضرت آدم را بدون پدر و مادر خلق کرد ، لذا به دوستان مسیحی عزیز عرض میکنم که اگر قرار باشد که بدون پدر بودن دلیل بر خدایی باشد ، خوب حضرت آدم که نه پدر داشت و نه مادر که باید خدا تر باشد .

 اصولا بدون پدر بودن دلیل بر خدایی نمیباشد چه بسا تمام موجودات اولیه بی پدر و بی مادر بوده باشند مثلا عصای حضرت موسی که به مار تبدیل شد آیا به علت اینکه پدر و مادر ندارد خدا میباشد ؟

 آیا حضرت آدم که نه پدر دارد و نه مادر خدا میباشد ؟

آیا شتر حضرت صالح که نه پدر داشت و نه مادر خدا میباشد ؟

 مثالهای بسیار دیگری ، نه ؛ حضرت مسیح خدا نیست حضرت آدم هم خدا نمیباشد همانگونه که حضرت آدم نبود و بعد خلق شد حضرت مسیح هم نبود و بعد خلق شد اما خداوند موجودی است ازلی که سابقه نبود ندارد .

از نظر ما این جمله که خدا و پسر و روح القدس هر سه خدا هستند و هر سه یکی هستند اشتباه است .

اول چگونه میتوان در عین یکی بودن سه باشد ؟

 در ثانی چگونه میتواند حضرت مسیح خدا باشد در حالی که بدنیا آمده است وبنا بر اعتقاد مسیحیان به صلیب کشیده شده و از دنیا رفته است ، این چه خدایی است که بر روی صلیب التماس میکند و محتاج است ، چه خدایی است که میخورد و چه خدایی که بدنیا میاید و دوران بچگی دارد و دشمنان او میتوانند او را بکشند چه خدایی است که مادر دارد و پدر بزرگ دارد و مادر بزرگ دارد ؟ نه عیسی مسیح خدا نیست ، انسانی است برگزیده خدا همانند بقیه انسانها و دارای ویژگیهای منحصر بفردی.

در ثانی این هم یک جسارت به حضرت مریم است که حضرت مریم شوهری به نام یوسف نجار داشت و در عقد او بود و بعد روح القدس او را به حضرت عیسی حامله نمود ، با کمال تاسف باید بگویم که این یک توهین به حضرت عیسی و حضرت مریم است ؛ چرا که همه میدانید کسی که در عقد مردی است اگر از شخص دیگری بچه بیاورد آن بچه آیا حلال زاده است و آیا مادر آن بچه متهم به فحشاء نمیباشد ؟

 خود شما فکر کنید زنی در عقد مردی باشد و بچه ای بیاورد که متعلق به شوهرش نمیباشد در مورد این بچه و این زن چه حکمی میکنید و در مورد پدر این بچه چه حکمی میکنید ؟

چیزی را که در مورد خودتان بد میدانید چرا در مورد خدا به زبان میاورید ؟

 آیا بر این زن که از غیر شوهر خود بچه آورده و آن شخص دیگر که این زن را حامله نموده است حد جاری نمیگردد ؟

البته زمانی که در کتاب مقدس دقت کنیم میبینیم با کمال تاسف کتاب مقدس حضرت عیسی را از چند طریق متهم به ناپاکی میکند .

 یکی در ماجرای یهودا و تامار و حضرت عیسی جزو بچه های این زنای با محارم محسوب میگردد .

و یکی هم عیسی را جزو نوادگان دختران حضرت لوط میداند که حضرت لوط نعوذ بالله دچار زنای با محارم شد .

و یکی هم با اعتقاد به اینکه حضرت مریم شوهر داشته و از غیر شوهر بچه آورده است متاسفانه حضرت عیسی را متهم مینمایند .

البته ما به هیچ کدام از این حرفها اعتقادی نداریم و عقیده داریم کسانی که خود متهم هستند برای اینکه از خود اتهام را دور نمایند این کلمات زشت را در بین متدینین مسیحی رواج دادند تا اتهام را از خود دور نمایند و یا به دنبال بی محتوی کردن مسیحیت بودند .

اما در رابطه با خدا اعتقاد داریم که خدا ضعیف نیست ، خدا محتاج به پدر و مادر نیست ، او آفرننده همه چیز است و به هیچ چیز احتیاج ندارد و همه چیز به او محتاج میباشد به همه چیز علم دارد به همه کارها توایی دارد محدود نیست یکی است ازلی است و ابدی است برای انجام کار احتیاج به فکر کردن ندارد کار را از روی حکمت انجام میدهد بی نیاز از همه چیز است هیچ مثل و مانندی ندارد و عادل است و مهربان است ، ماده و مادی نیست ، خالق زمان است و خود برتر از زمان است و خالق مکان است و به مخلوق خود احتیاج ندارد و خدا انسان نیست بلکه خالق انسان است و در چند جمله اگر بخواهیم خدا را معرفی نماییم الله الرحمن الرحیم الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد

یکبار به مسیحی گفتم حضرت آیا حضرت مسیح نماز میخواند و روزه میگرفت و دعا میکرد او گفت بلی ، گفتم برای چه کسی نماز میخواند ؟ و چه کسی را عبادت میکرد و برای چه روزه میگرفت آیا این عبادتها به این معنی نیست که حضرت مسیح یک عبد و بنده بوده است .

آیا تولد حضرت مسیح به این معنی نیست که او یک انسان بوده است آیا مادر داشتن و پدر بزرگ داشتن حضرت مسیح به این معنی نیست که او هم مانند بقیه انسانها است فقط کمی شبیه پدر اصلی همه ما انسانها است چرا که پدر تمامی ما یعنی حضرت آدم نه پدر داشت و نه مادر و حضرت مسیح فقط مادر داشت و بدون پدر بدنیا آمد .

اگر قرار باشد حضرت مسیح خدا باشد پس حضرت مریم هم مادر خداست و و پدر و مادر حضرت مریم هم پدر بزرگ و مادر بزرگ خدا و همینگونه تا حضرت آدم ...

در رابطه با خود حضرت مسیح هم اعتقاد داریم که دارای معجزات بسیاری بوده است در ابتدا در گهواره سخن گفت ، برای اینکه اثبات کند که مادر او مرتکب عمل زشت نشده است .

 اگر صحبت نکرده باشد چه کسی باور میکند که حضرت مریم بدون رابطه با یک مرد بچه بدنیا آورده باشد لذا برای اینکه ثابت کند مادر او هیچ گناهی نکرده است در همان ابتدا که حضرت مریم بچه را آورد و به او تهمت زدند که تو مرتکب عمل زشت شده ای بواسطه وحیی که خدا به او الهام نمود به بچه اشاره کرد که از بچه سوال کنید و از بچه سوال کردند و حضرت مسیح خود را معرفی نمود که من پیامبر الهی هستم و هر کجا باشم برکت با من است و از زمان تولد تا روز قیامت و در قیامت با خیر و برکت هستم که یهودیها او را قبول ننمودند و تهمت فحشاء به حضرت مریم زدند و گفتند حضرت مریم با فردی به نام باندار عمل زشت انجام داده است و این فرزند نتیجه آن عمل زشت میباشد .

لذا یکی از معجزات حضرت مسیح این بود که در گهواره صحبت کرد و راستگو بودن مادر خود را اثبات نمود .

 خود حضرت مریم هم جایگاه ویژه ای دارد.

 حضرت مریم اهل عبادت بود تا جایی که ملائکه با او سخن گفتند و طبق عقیده ما پیامبر نبود ولی به او وحی میشد و از غداهای بهشتی برای او تحفه داده میشد .

 از نظر ما حضرت عیسی معجزات بسیاری هم داشت او مردگان را زنده مینمود و از غیب خبر میداد و مریضهای نا علاج را شفا میداد و حتی مجسمه درست مینمود و در آن  میدمید و تبدیل به موجود زنده میشد او هیچگاه شراب درست ننمود و شراب را حرام نمود همانگونه که در تورات هم حرام شده بود .

 او مردم را دعوت به راستی و درستی و رفتار خوب نمود و بشارت داد به پیامبری که بعد از او میاید و یاران و حواری با وفایی داشت و البته در بین این یاران و حواریون با وفا منافقینی هم بودند که برای رسیدن به دنیا به مقابله با حضرت عیسی پرداختند و با حکومت ظالم آن زمان همکاری کردند که خداوند در آخرین لحظات یهودا را که با حضرت عیسی دشمنی نمود به صورت حضرت عیسی درآورد و حضرت عیسی را به آسمانها بالا برد و یهودا به صلیب آویخته شد و مردم گمان نمودند که حضرت عیسی به صلیب کشیده شده است در حالی خداوند به دلایلی حضرت عیسی را زنده نگاه داشته است و ما اعتقاد به زنده بودن حضرت عیسی داریم که به زودی در میان ما بر میگردد .

و بعد از حضرت عیسی دشمنان حضرت عیسی در بین پیروان حضرت عیسی رسوخ نمودند و و دین حضرت را به شعبه های مختلف تقسیم نمودند یک فرقه که پیروان راستین حضرت عیسی بودند و عیسی را خدا نمیدانستند بلکه پیامبر خدا میدانستند بودند تا آن پیامبر که حضرت عیسی مژده داده بود ظهور نمود ، پس تماما به پیامبر اسلام ایمان آوردند اگر تا کنون پیامبر اسلام مبعوث نشده بود همچنان دین حقی که خدا به آن راضی بود مسیحیتی بود که حضرت مسیح را خدا نه ،  بلکه پیامبر پاک خدا میدانست و منتظر پیامبری از نسل اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم از اراضی کوه فاران بودند همانگونه که حضرت موسی در تورات و حضرت عیسی در انجیل به آن بشارت داده اند .

در رابطه با انسان باید بگوییم که ما اعتقاد داریم که خداوند به انسانها ظلم نمیکند و تا انسان به بلوغ نرسیده است تکلیفی ندارد لذا بچه ای که بدنیا میاید مرکتب هیچ گناهی نشده است و پاک و مطهر است و گناه اولیه که میگویند به ارث برده مطلبی اشتباه است اگر کسی بگوید بچه ای بدنیا میاید گناه پدر و مادر او به او به ارث رسیده در حقیقت به خدا توهین نموده است و خدا را یک خدای ظالم به حساب آورده است .

بچه ای که هنوز عقل او تکمیل نشده و خوب بد را نمیداند او محکوم به گناه است ؛ آیا خدا به این بچه ظلم ننموده ؟ و اصولا هر شخص مسئول و پاسخگوی اعمال خویش است و گناه هیچ کس به عهده دیگری نمیباشد و تا کسی عقل او کامل نشده باشد و راه درست از اشتباه و گناه به او عرضه نشده باشد محکوم نمیباشد در عقیده ما خدا کسی را عذاب نمیکند مگر اینکه عقل او را کامل نموده باشد و راه درست از اشتباه را به او تعلیم داده باشد قران میفرماید _ ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا _ آیا خدایی که بچه ای را ناپاک خلق نموده است میتواند خدای مهربان باشد ، خدایی که قبل از کامل شدن عقل انسان از او تکالیفی میخواهد که لازمه انجام آن تکالیف داشتن عقل است ؟

در رابطه با توبه و اعتراف باید عرض کنم که انسان نباید گناه کند که گناه هم در این دنیا و در آن دنیا برای انسان مشکلاتی را به بار میاورد اما در صورتی که شخصی گناهی را انجام داد باید توبه نماید ، بازگو کردن گناه  در پیشگاه خدا عبادت است و بازگو کردن گناه در پیش انسان دیگر گناهی دو چندان است .

چرا که خدا صدای همه موجودات را میشنود و انسان میتواند با خدا بدون واسطه گناه خود را اعتراف نماید و از خدا طلب عفو نماید .

 چرا انسان در پیش یک انسان دیگر که مثل خود اوست گناه خود را بازگو نماید و آبروی خود را ببرد ، آیا خدا صدای ما را نمیشنود ، که ما مجبور هستیم برای بخشیده شدن خود پیش یک انسان همانند خودمان برویم .

و اصولا اقرار به گناه در پیش یک انسان برای خود آن انسان ضرر دارد شما الان نگاه کنید به خبرهای بسیاری که از فسادهای غیر اخلاقی کشیشان شنیده میشود ، چرا بعضی از کشیشها به این گناهان رو میاورند ، زمانی که این اقا و آن خانم گناه خود را در پیش کشیش بازگو نمایند خوب خود این فرد هم تحریک میشود که گناه را انجام دهد و اگر این کشیش میتواند گناه دیگران را ببخشد چرا نمیتواند گناه خود را ببخشد ؟ خود او هم گناه میکند و بعد گناه خود را میبخشد .

 حتما داستان پاپی را که دختر داشت و از دختر خود دختر داشت را شنیده اید پاپ که نمیتواند ازدواج کند دختر دارد و از دختر خود دختر دارد چه گناهی از این بالاتر و چگونه این انسان گناهکار میتواند نماینده خدا باشد ، جنایت کاران عالم جنایت میکنند بعد با یک اعتراف و پرداخت هزینه ای بخشیده میشوند این چیزی نیست جز تجارت فساد و فحشاء ، شاید داستان مردی که برای اعتراف به پیش کشیشی رفت و کشیش برای او مبلغی را تعیین نمود و او پول بیشتری را داد و وقتی بقیه پول را از کشیش درخواست نمود کشیش به او گفت برو و بجای بقیه پولت کمی گناه کن تا حساب بی حساب شوی یا داستان کسی را که تمام جهنم را یکجا خرید و اعلام کرد کسی دیگر برای تصفیه گناه به پیش کشیشان نرود چون من تمام جهنم را خریده ام و هیچ کسی را هم در آن راه نمیدهم بخشش گناه و فروش بهشت و جهنم یک تجارت است نه دیانت .

من یک سوال هم در رابطه با عشاء ربانی دارم ، دوستان مسیحی کمی فکر کنند چگونه میشود  که خدا خورده شود ، در عشاء ربانی خدا خورده میشود؛ آیا تا بحال به این فکر کرده اید که این نان و شرابیکه مینوشید و اعتقاد دارید که گوشت و خون خدا است آیا توهین به خدا نیست ؛ بعد ازچند ساعت این نان و شراب که خون و گوشت خدا بوده است به چه نحوی از انسان خارج میشود ؛ آیا خدا درون آتش پخته میشود و خورده میشود و بعد دفع میشود .

در مورد شراب شما نگاه کنید ،  توراتی که در دست شما است چه بیان میکند و طبق فرموده حضرت عیسی در کتاب مقدس ، حضرت عیسی نیامده تا حتی یک حرف و همزه ای از کتاب مقدس را کم کند آیا شراب در کتاب تورات حرام نمیباشد و آیا حضرت عیسی نمیدانست که حضرت موسی شراب را حرام نموده است ؟

 شما نگاه کنید ببینید که مضرات شراب چه مقدار میباشد چه تاثیر بدی روی کبد دارد آیا خون حضرت عیسی این تاثیربد را روی انسان میگذارد ، آیا کسی راضی میشود خون و گوشت کسی را که دوست دارد بخود ،  و کسی که مست میشود دچار چه حالاتی میشود و در آن حال چه جنایاتی را میتواند انجام دهد ، اگر کسی با خوردن شراب به حضرت عیسی شبیه میشود آیا میتوان بیشتر و بیشتر شراب خورد و اگر کسی بیشتر و بیشتر شراب بخورد چه میشود چه بلایی بر سر خود آورده است و چه بلایی بر سر دیگران آورده است و آیا پشیمانی شراب خوری بخاطر شبیه شدن به خدا است ؟ و آیا راضی میشوید که بچه های شما در دوران کودکی عمل عشاء ربانی را انجام دهند آیا اعمالی که یک مست در حال مستی انجام میدهد به علت شباهت به حضرت عیسی میباشد ؟ لذا این را بدانیم که در اسلام خدا خوردنی نیست شراب هر چیزی که عقل را زائل کند حرام است هر چیزی که به مضر باشد استفاده از آن حرام است .

در مورد زندگی و روابط زناشویی باید بگویم که اگر خداوند موجوی را آفرید و در او نیازی قرار داد راه براورده شدن نیاز او را نیز قرار داد ، در انسان سن بلوغ با پی بردن دنیای جنس مقابل و احساس نیاز به جنس مخالف است این مطلب ذاتی هر انسان است که خدا این نیاز و اشتیاق و میل را در هر انسانی قرار داده است در اسلام ازدواج بسیار ممدوح و تاکید زیادی به این مطلب شده است تا آنجا که ازدواج کردن ، یک عبادت و حتی مساوی با کامل کردن نصف دین میباشد و بوسیله ازدواج راههای زیادی از نفوذ شیطان بر انسان بسته میشود و بوسیله ازدواج انسان از مشکلات روحی و جنسی و تنهایی رها شده و در مشکلات زیادی یاور پیدا میکند و بواسطه ازدواج از تنهایی نجات پیدا میکند و میتواند بواسطه ازدواج نسل خوبی پیدا نماید .

 ترک ازدواج در اسلام مذموم است و این مطلب را هم گوشزد نمایم که اگر کسی ازدواج را ترک نماید در زندگی دچار افسردگی شده و مشکلات متعدد اجتماعی برای او بوجود میاید و در نهایت چه بسا به فحشا دچار گردد .

شما نگاه کنید چرا خبرهای مختلفی از فساد کشیشان و راهبه ها منتشر میشود چون مجرد زیستن بر خلاف فطرت انسان است .

شما ببینید در جامعه مسیحیت که مجرد زیستن ممدوح و در صورت ازدواج تنها با یک نفر تا آخر عمر باید زندگی کنی ؛ فاحشه خانه ها و کنار دریاها را و روابط جنسی در دوران راهنمایی و مطالبی را که قلم از نوشتن و زبان از گفتن آن شرم دارد چه بسیار رواج دارد و هر که طالب فساد باشد به سرزمینهای مسیحی نشین سفر میکند شما وضعیتی را که ایتالیا به گرفتار شده است را نگاه کنید .

چرا در اروپا و آمریکا دین کنار گذاشته شد چون دیدند این دین مخالف واقعیت های طبیعی و فطری و وجدانی است دین میگوید زمین مرکز است در حالی که واقعیت غیر از این است دین میگوید ازدواج ممدوح نیست در حالی که ازدواج نیاز جسمی و روحی تمام انسانها است اگر تمامی مردم کره زمین متدین واقعی مسیحیت بودند در عرض 100 سال هیچ انسانی روی کره زمین نبود و انسانها منقرض میشدند چون همه مجرد زندگی میکردند و در نهایت نسلی پدید نمیامد .

پیامبران و بزرگان الهی نتیجه ازدواج بوده اند به عقیده مسیحیت یعنی نتیجه یک عمل مذموم آیا تولد حضرت مریم که نتیجه ازدواج است ، نتیجه یک عمل مذموم بوده است .

 بسیاری از مطالب غیر واقعی و غیر فطری و غیر وجدانی و پارادوکس و ضد و نقیض دیگری در مسیحیت یافت میشود در حالی که دین واقعی این را  نمیگفت بلکه مسیحیت تحریف شده این مطلب را بیان میداشت .

اگر دین واقعی باشد بدور از تحریف با متن واقع و وجدان و فطرت تطبیق دارد و نه تنها مشکلی ایجاد نمینماید بلکه مشکلات را نیز بر طرف میکند.

اما در مورد چند همسری اسلام چند همسری را قبول دارد و اگر جامعه ای چند همسری را قبول نداشته باشد ناچارا به آن مبلتلی میشود .

شما حساب در این جنگهایی که پیش میاید و بسیاری از مرها میمیرند و تعداد زیادی زن بجای میمانند و ناچارا تعادل تعداد زن و مرد از بین میرود یعنی در یک کلام تعداد زنها از مردها بیشتر میشود چه میشود ؟ اگر چند همسری تجویز نشود در نهایتا حقوق بسیاری از زنان زیر پا گذاشته میشود یعنی عملا تعداد زیادی زن داریم که برای آنان حق همسر داشتن را قبول نداریم این تعداد بالای زنان دچار مشکلات زیادی میشوند ناچارا باید وارد بازار کار شوند و برای تامین هزینه زندگی کار کنند و یا باید برای ارضاء جنسی در بی شوهری دچار مشکلات روحی شوند و یا به فحشاء روی بیاورند و برای بیرون رفت از تنهایی مجبورند که دوباره به گناه روی بیاورند و یا دچار مشکلات روحی شوند و در حقیقت ما شانس مادر شدن را از آنها گرفته ایم .

 تازه این نا برابری جمعیتی زن و مرد از نظر مرگ و میرِ بیشتر مردها یکطرف ، و از طرف دیگر تعداد بیشترمتولدین زن یکطرف ، در این شرایط چه باید کرد ؟ در نظر مسیحیت این تعداد از زنها محکوم به تنها زیستن هستند .

 قانون چند همسری قانونی است برای احقاق حقوق زنانی که مازاد بر مردان هستند اگر چه که به ظاهر قانونی در جهت حمایت بیشتر از مرد است ، اما واقعیت غیر از این ظاهر است .

این نکته را در نظر داشته باشد که وقتی خانمی با آقایی ازدواج میکند در ابتدا مبلغ یا جنس با ارزش معینی را به عنوان مهریه به خانم میدهد و بعد عهده دار تمام هزینه های زن که در شان آن خانم  است میشود .

و آن مرد باید تمامی خرج های زن را اعم از خوراک و مسکن و پوشاک و بهداشت و نیازهای زن را براورده نماید یعنی در حقیقت زن در خانه همانند پادشاهی است که مرد باید به او خدمت نماید .

 زن بعد از ازدواج احتیاجی به کار کردن ندارد حتی اگر در خانه همسر کاری انجام دهد اگر بواسطه عشق و محبت بوده که هیچ اجر و پاداش اخروی خود را میبرد و الا اگر برای فعالیت خود وجهی را درخواست نماید میتواند آن وجه را طلب نماید ، حتی در رابطه با بچه داری هم به همین نحو است و اگر زن نخواست در خانه شوهر کار کند مرد باید برای او کارگر تهیه نماید و یا خود او کارها خانه را هم علاوه بر بیرون بر دوش بگیرد .

پس در حقیقت در نظر اسلامی همسری برای مرد مسلمان ، پادشاهی است و با بیان این مطلب معلوم شد که در حقیقت ازدواج در اسلام باری بر دوش مرد است و برداشتن باری از دوش زن و زمانی که تعداد همسران یک مرد از یک همسر بیشتر میشود مقدار حقوق زن بر آن مرد بیشتر از پیش نیز میشود حال شما قضاوت کنید : آیا قانون چند همسری برای احقاق حقوق زنان نیست ؟ و اگر قانون چند همسری نبود در صورت عدم تعادل جمعیتی زن و مرد آن تعداد زنان زیاد تر چه باید بکنند ؟ هم اکنون در جوامعی که قانون چند همسری وجود ندارد یا مجبورند از کشورهای دیگر مرد وارد کنند و یا به فحشا و به هم خوردن بنیان تمام خانواده ها منجر میشود .

اما اگر چند همسری نباشد حق تعدادی از زنان زیر پا گذاشته شده و شانس بچه دار شدن را از دست میدهند و مشکلات زیادی برای آنان پدید میاید و این جامعه عملا به فساد رو میاورد زیرا این تعداد زنان برای ارضاء امیال خود به فساد روی میاورند و این تعداد زنان بی شوهر حتی بنیان خانوادههای دیگر را نیز به خطر میندازند و با اشتغال آنها برای تامین هزینه های زندگی مردان خانواده های دیگر نیز بی کار میشوند و مشکلات بسیاری پدید میاید در حالی که با قانون چند همسری تعداد کمی از خانواده ها دو همسره شده و بقیه مردان تک همسر باقی میمانند و بار زیادی از دوش زنان برداشته میشود و بنیان بقیه خانواده ها نیز حفظ میگردد .

و از مسیحیان سوال میکنم طبق نص تورات بسیاری از پیامبران الهی چند همسر داشته اند آیا پیامبرانی که چند همسر داشته اند ازدواجهای آنان محکوم به زنا است ؟

کدام انسان عاقلی قبول میکند انسان گناهکاری نماینده خدا باشد.

آیا کتاب مقدس به پیامبران پاک الهی تهمت زنا با محارم و زنا با زن شوهر دار و توطئه برای بدست آوردن زن دیگری را نمیزند تا جایی که پیامبری با زن شوهر دار زنا نمود و بعد با توطئه آن مرد را از میان برداشت و نتیجه آن زنا به دنیا آمدن پیامبری شد ؟

اگر پیامبر الهی میتواند این گناه را انجام دهد به طریق بالاتر پاپ و کشیشها و تمام پیروان آن پیامبر میتوانند آن اعمال را انجام دهند .

حال شما این مطلب را مقایسه کنید با عقیده اسلام ناب که بیان میدارد الگوی انسانها نمیتواند گناه کار باشد ، عقل و فطرت انسان قبول نمیکند انسان فاسد انسان را به بهشت هدایت کند .

آیا با دستمال کثیف میتوان شیشیه را پاک نمود ؟ هرگز....

در مورد بحث ازدواج موقت که فقط طرفداران اسلام حقیقی به آن اعتقاد دارند نیز باید بگویم که اگر ازدواج موقت را اسلام نداشت ، دچار مشکلات عدیده ای میگردید .

 چرا که در اسلام هر گونه رابطه خارج از ازدواج بین زن ومرد که به سن تکلیف رسیده اند حرام است حتی نگاه مرد به موی زن و یا صحبت از روی لذت با یکدیگر و  بهره بردن از جنس مخالف در چهار چوب ازدواج میباشد .

خوب این زن و مرد میخواهند با هم ازدواج کنند و یکدیگر را نمیشناسند اگر از ابتدا بدون شناخت با یکدیگر ازدواج دائم نمایند ممکن است که در انتخاب اشتباه کرده باشند لذا یکی از موارد ازدواج موقت در رابطه با شناخت قبل از ازدواج میباشد .

 البته بنده دارم تیتر مطالب اسلام را برای شما بیان میدارم فقط در مورد مسائل اجتماعی ازدواج موقت بالای بیست ساعت توضیح داده ایم .

 که اگر امروز یکی از مشکلات جهانی ما مشکلات جنسی میباشد دستور اسلام برای حل این مشکلات ازدواج در هنگام سن بلوغ و تعدد زوجات و ازدواج موقت است البته برای فهم این مطالب زمان لازم است که توصیح داده شود که اسلام برای چه این مطالب را بیان نموده است .

اما یکی دیگر از مطالب دستورات بی بدیل و ناب اسلامی در مورد طلاق است اگر مکتبی طلاق را نداشته باشد آن مکتب زمین میخورد و شکست میخورد تمام این مشکلاتی که جامعه غرب در آن گرفتار است مانند ازدواج همجنس گراها ، بالا بودن آمار فحشاء و سقط جنین و خشونت و رابطه های خارج از خانواده و بچه های خیابانی بدون پدر و مادر و خانه سالمندان و خود کشی و بیماریهای نا علاج و بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی و .. ناشی از این است که دستورات الهی را کنار گذارده اند .

بله زندگی ایده آل این است که زن و مرد ازدواج خوبی داشته باشند و ازدواج کنند و چیزی که بین آنها جدایی میندازد مرگ باشند یعنی تا آخر عمر با یکدیگر زندگی نمایند اما سوال اینجاست :

اگر در انتخاب همراه زندگی اشتباه کردند چه ؟

در مسیحیت میگویند که زن و مرد همانند یک پیکر میشوند و دیگر امکان طلاق وجود ندارد ؟

 دیگر نمیتوانند از هم جدا شوند و ازدواج دوم را هم قبول ندارند نتیجه آن چه میشود ؟

یک مرد و یا زن باید تا آخر عمر در کنار یک انسانی که چه بسا از او متنفر است زندگی کند . نتیجه آن افسردگی و در نهایت فحشاست ، چه بسیار از کسانی که ازدواج کردند بعد زن و مرد دچار مشکل شدند و امکان طلاق هم که برای آنان نبود ناچارا به فحشاء و زندگی با شخص دیگری روی آوردند یعنی عملا طلاق مساوی است با زیاد شدن مریضی و خشنونت و زیاد شدن فحشاء .

اما در اسلام چه میگوید ازدواج مورد تاکید و اختلاف مذموم است و برای حل شدن مشکلات خانواده دو طرف باید تلاش کنند اما اگر راه دیگری برای آرامش زن و مرد نبود اسلام طلاق را که حلالی است مذموم تجویز نموده است .

چه بسا در واقع این زن و مرد واقعا نمیتوانند با یکدیگر زندگی کنند لذا در این صورت مرد باید تمام حق و حقوق زن را بپردازد و از یکدیگر جدا میشوند .

البته قبل از جدایی کامل از یکدیگر باید مدتی را جدا از هم زندگی نمایند و زن در این مدت نمیتواند ازدواج داشته باشد که حکمتهایی دارد و چه بسا یکی از آن حکمتها این باشد که در این مدت زن و مرد فکر کنند و اگر دلیل و توجیه درستی برای طلاق ندارند زندگی را دوباره شروع کنند و چه بسا یکی از حکمتهای دیگر آن این باشد که اگر زن حملی از مرد در وجود خود دارد معلوم گردد که پدر این فرزند چه کسی است البته در این مدت تمام هزینه های زن کما کان بعهده مرد میباشد .

در مورد فداء نیز باید عرض نمایم رستگاری به اعتقادِ تنها نمیباشد که به صرف ایمان رستگار شویم بلکه عمل ما نشان دهنده این است که آیا ایمان واقعی داری یا نه کسی که عمل او بر طبق فرمایشات و دستورات خدا نیست در واقع ایمانی ندارد .

این طرز فکر که تو ایمان داشته باش و ایمان تو را نجات میدهد و با عمل تو نجات پیدا نمیکنی یک مغالطه است برای عوام فریبی و توجیه عمل جنایتکاران ونتیجه ای جز کشتار مردم در ژاپن و ویتنام و جنگهای جهانی اول و دوم و کشتار مردم بیگناه عراق و افغانستان و... ندارد چون تو ایمان داری حتما نجات پیدا کرده ای و هر جنایتی را هم انجام دهی باز هم حتما نجات پیدا کرده ای .

معیار اینکه هر شخص چقدر ایمان دارد بستگی به عمل او دارد ، شما فرض کنید یکنفر بگوید من به مسیح ایمان دارم و هر یکشبه هم به کلیسا میروم و اعتراف میکنم و عشاء ربانی را هم بجا میاورم و هر جرمی هم میواند انجام میدهد زنا میکند دزدی میکند دروغ میگوید و انسانها را میکشد و.... و در آخر میگوید که من ایمان دارم به مسیح و او مرا نجات میدهد و عمل نیست که مرا نجات دهد آیا انسان با وجدانی کلام او را قبول مینماید .

لذا عمل صالح معیار ایمان هر کسی است کسی که عمل صالح ندارد در اصل ایمان هم ندارد و او در واقع آبروی خدای خود را میبرد .

 بله اگر کسی تمام توان خود را انجام دهد که عمل صحیح و صالح انجام دهد و ایمان هم داشته باشد و در نهایت بگوید این عمل من به اندازه کوچکی خودم است و لایق مقام بالای خدای من را ندارد این حرف از او پذیرفته است چرا که او میگوید که من با تمام توان سعی نموده ام عمل خوبی را انجام دهم اما میدانم عمل من هر چقدر هم خوب باشد باز هم لایق خدای پاک و بزرگ من را ندارد و در نهایت چشم امید به فضل و عطای خدای خود دارم این کلام قابل قبول است و با بحث فداء که در مسیحیت است بسیار تفاوت دارد .

 بهر حال اعتقاد به فدا به آنگونه که مطرح است چیزی جز جنایات بیشتر را به همراه ندارد و چه بسا این توطئه ای بود که جنایتکاران آن را طرح ریزی کردند تا جنایات خود را سرپوش بگذارند .

در مورد ظلم باید بیان کنم که در اسلام ظلم کردن و پذیرفتن ظلم گناه است ، کسی که ظلم میکند گناه کرده و کسی که بر علیه ظلم قیام نمیکند نیز در گناه ظالم شریک است چرا که با سکوت خود در حقیقت ظالم را یاری نموده است اما در مسیحیت ظالم بودن بوسیله اعتراف و قانون فداء بخشیده میشود و مظلوم بودن و تحمل ظلم هم نشانه دینداری است .

حال به این حقیقت پی میبریم که چرا استعمار تمام تلاش خود را در پی جلوگیری از نفوذ اسلام حقیقی و رواج مسیحیت نموده است .

چرا که اگر استثمار جهانی خواست به ملتی ظلم کند اگر آن ملت مسیحی باشد میگوید مگر تو به حضرت مسیح ایمان نداری حضرت مسیح فرموده اگر به یک سمت صورت تو سیلی زدند سکوت کن و آنطرف صورت خود را بیاور و اگر فرش تو را دزدیدند آن دیگری را هم اعطاء کن اگر گاز و نفت ملت تو را دزدان دزدیدند بقیه معادن را هم دو دستی به آنان اعطاء کن و همینگونه و اگر تو به آنها بگویی شما که مسیحی هستید چرا ظلم میکنید و چرا دزدی میکنید میگویند که ما با ایمان به مسیح رستگار شده ایم .

حال شما مقایسه کنید با اسلام که در اسلام میگوید که حتی حق نداری به حیوان باری خود بیش از حد توان بار حمل نمایی و اگر حیوانی داری آب و غذای او را به طور کامل به او بده و او را مزن چرا که آن حیوان هم مخلوقی از مخلوقات خدا است .

البته این مطلب را هم بگویم که قیام بر علیه ظالم و قبول ننمودن ظلم از خصوصیات اسلام راستین میباشد که پرچمدار مبارزه با ظلم حضرت حسین ابن علی فرزند دختر پیامبر اسلام است که شعار دوری از ظلم را سر داد ،و  شهید شد اما زیر بار ظلم نرفت و در تفکر اسلام ناب مبارزه با ظلم تا برقراری عدل در تمام جهان جایگاه ویژه ای دارد .

حال متوجه میشوید چرا دنیای استکبار نمیخواهد ندای اسلام به گوش جهانیان برسد ؟

چرا قرآن را تحریف میکنند و با قرآن مبارزه میکنند ؟

منطق قرآن ،  یاری مظلوم و مبارزه با ظالم و مبارزه با کاخهای سفید و سرخ در جهت حمایت از کوخ نشینان و پا برهنگان دنیای استکبار را به خطر میندازد .

فعالیت دنیای استکبار عوام فریبی و دروغ و تحریف حقایق است .

ممنون از شما

 

افزودن دیدگاه جدید