ادله عدم تحريف قرآن

قرآن کریم به عنوان معجزه­ی الهی و کتابی که انسانها را به سعادت رهنمون می­کند از محتوایی بالا برخوردار می­باشد و طبق آیات شریفه­ی قرآن ، خداوند متعال به وعده حفظ آنرا به همگان داده است و هرگونه تحریف را از ساحت مقدس آن ،دور نموده است لذا با توجه به اهمیت موضوع ما در این مقاله به بیان ادله عدم تحریف قرآن می­پردازیم.

ادله عدم تحریف قرآن
ادله عقلی
دلیل اول بر عدم وقوع تحریف در قرآن با عقل ثابت می­شود که به دو بیان قابل طرح است:[1]
الف. ضرورت اتمام حجّت‏
ضرورت ابلاغ احكام الهى و اتمام حجت بر مردم، از برنامه‏هاى رسالت پيامبران است كه قرآن بر آن تأكيد كرده­است و خداوند بر اساس چنين حكمتى است كه‏ پيامبران را براى هدايت و ابلاغ پيامهاى الهى به سوى مردم گسيل داشته است و كتابهاى آسمانى نيز چنين وظيفه‏اى را برعهده دارند؛ يعنى با ابلاغ اوامر و نواهى خداوند، حجت را بر مردم تمام مى‏كنند از سوى ديگر، قرآن در مقايسه با ساير كتابهاى آسمانى دو ويژگى منحصر به فرد دارد؛ يكى جهانى و همگانى بودن؛ و ديگرى جاودانگى و هميشگى بودن و خاتميت رسالت پيامبراكرم(ص) و عدم امكان نسخ آن با دين يا كتاب آسمانى ديگر، همگی مبيّن جاودانگى قرآن است. با چنين فرضى مى‏بايست قرآن، افزون بر عصر نزول، تمام اعصار تا قيامت ابلاغگرى پيامهاى خداوند و حيثيّت حجّت بودن خود را حفظ كند؛ زيرا تنها در اين صورت است كه وظيفه هدايتگرى را به انجام رسانده و حكمت رسالت جاويد پيامبر(ص) كه كامل شدن حجت بر جهانيان است، تحقق يافته است. حال، اگر كسى تحريف قرآن را، هر چند به معناى كاستى در آيات قرآن، محتمل بداند و برايش دليل اقامه كند، حجيت قرآن را مخدوش ساخته و حيثيت هدايتگرى آن را زير سؤال برده­است؛ چون قرآنى حجت كامل بر مردم است كه بطور کامل به مردم رسيده باشد و با احتمال تحريف فى الجمله، بخشى از پيامهاى هدايتگر الهى از آن‏ حذف مى‏شود و با سقوط بخشى از حجّت، همه آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زيرا فرض آن بود كه حجت بدون نقص و كاستى به مردم رسيده است و تنها در اين صورت است كه امر تكليف و نظام پاداش و كيفر به صورت جامع شكل گرفته است بنابراين، با احتمال تحريف، نه تنها حجيت قرآن و كامل بودن حجّت خدا بر مردم زير سؤال مى‏رود؛ بلكه دوام نبوّت و استمرار رسالت پيامبر(ص) نيز مورد اشكال خواهد بود و در نتيجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امتهاى پيشين، پيامبرى جديد و كتابى نو، كامل و جامع حجيت براى مردم ارائه كند؛ در حالى‏كه چنين امرى قطعاً پس از رسالت پيامبراكرم(ص) منتفى است. بر اين اساس، از نظر عقل برهانى، خاتميت رسالت پيامبر اسلام(ص) با عدم امكان راهيابى هرگونه تحريف در قرآن براى بقاء اصل اتمام حجت بر مردم و هدايتگرى آنان، ملازمه كامل دارد.
ب. رابطه ناگسست اعجاز با عدم تحريف قرآن‏
اعجاز قرآن با ادلّه خاص خودش نظير هماورد طلبى قرآن اثبات مى‏گردد و امرى مسلّم ميان تمام مسلمانان است. رابطه اعجاز قرآن با تحريف‏ناپذيرى آن، با برهان عقلى اثبات‏پذير است؛ يعنى عقل حكم مى‏كند كه اگر اعجاز قرآن امرى مسلّم باشد كه هست،اين كتاب مى‏بايست ضرورتاً دچار هيچ‏گونه تحريف به فزونى يا كاستى نشده باشد و پذيرش احتمال تحريف، به معناى نفى اعجاز آن است. تبيين اين ملازمه چنين است: درستى تحريف به زيادى، معنايش آن است كه اشخاصى توانسته‏اند سوره‏اى همسان با قرآن بياورند و اين همسانى به گونه‏اى است كه نمى‏شود اين بخش فزونى را از قرآن تشخيص داد. ارائه آيات و سوره‏ها در اين‏ سطح از همسانى، به معناى فروپاشى تحدّى و نتيجه‏اش ساقط شدن اعجاز قرآن است كه قطعا محال است؛ زیرا هیچ کس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیه­ای از ایات قرآن بیاورد.

ادله نقلی
ادله نقلی یکی دیگر از مستندات قائلین به عدم تحریف است که در آیات و روایات مختلف بیان شده است که از باب نمونه به برخی از انها اشاره می­کنیم:[2]

آيات دالّ بر عدم تحريف قرآن
آیه اول:«اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.»[3]
«همانا ما ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم و به يقين آن را حفظ خواهيم نمود. »
اين آيه به صراحت دلالت دارد كه قرآن از تحريف محفوظ مانده و تا ابد نيز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحريف­كنندگان از كتاب خود دفاع خواهد كرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خيانت به سوى قرآن ببرند و آن را بازیچه قرار دهند و به دلخواه خود در آن تغيير و تبديل به وجود بياورند.
آيه دوم: «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ. لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ.»[4]
«واين قرآن، كتابى است قطعاً شكست ناپذيراست و هيچ گونه باطلى نه از پيش‏رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمى‏آيد؛ چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته­ی ستايش، نازل شده­است.»
اين آيه شريفه ،قرآن مجيد را از انواع و اقسام باطل، پاك و آنرا از ساحت مقدس قران ،دور معرفى مى‏كند؛ زيرا اگر در كلامى، نفى متوجه طبيعت و موجوديت چيزى گردد، تمام افراد و مصاديق آن را نفى خواهد كرد و اين آيه هم نيز طبيعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفى كرده­است. بنابراين هيچ گونه بطلان كه تحريف نيز يكى از مصاديق آن است، نمى‏تواند به ساحت قدس قرآن راه يابد.
آیه سوم:«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ[5]‏»؛
«مى‏خواهند نور خدا را با دهانشان (سخنان خويش‏) خاموش كنند، ولى خداوند نمى‏گذارد تا اينكه نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد. »
از اين آيه مى‏توان براى اثبات پيراستگى قرآن از تحريف بهره گرفت؛ زيرا خداى سبحان قرآن را نور معرفى كرده­است؛ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ‏[6] و آيه مزبور از اراده بدخواهان نسبت به قرآن حكايت دارد و يكى از برجسته‏ترين نمونه اراده بدخواهان، از بين بردن قرآن است كه با شيوه‏هاى مختلف دنبال شده­است. نابود كردن اساس قرآن و تحريف آن به منظور بر جاى گذاشتن كتابى تحريف شده و نامعتبر، يكى از اين شيوه‏هاست. آنان همان‏گونه كه به حضرت رسول اكرم(ص) پيشنهاد كردند كه قرآن را تغيير دهد، خود نيز تلاش مى‏كردند كه قرآن را تغيير دهند يا با آوردن كتابى همسان با آن معارضه كنند و همه اينها مصاديق اطفاء نور الهى است. بر اساس اين آيه، دشمنان قرآن مى‏خواهند نور خداوند را خاموش كنند ،خداوند در پاسخ آنان مى‏توانست بگويد كه قرآن بسان نور خورشيد است كه انسان قادر به خاموش کردن آن نمى‏باشد ليكن چنين تعبيرى را روا ندانست؛ زيرا نور خورشيد نيز يك روز خاموش مى‏شود؛ إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ‏[7]، اما نور قرآن هرگز خاموش‏ نخواهد شد؛ از اين‏ رو از قرآن به نور خداوند ياد نمود و اين همان نورى است كه حتّى پس از خاموش شدن نور خورشيد، منور خواهد ماند. بنابراين، با به كار بردن تعبير نور خداوند درباره قرآن، خواست به كافران تفهيم كند که آنان هرگز قادر به تحقق آرمان خود نخواهند بود.[8]

روایات
روايات مشهور ثقلين كه از رسول خدا نقل شده است، از دیگر ادله نقلی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد. منظور از اخبار ثقلين، گروه احاديثى است كه رسول خدا(ص) در اين احاديث ،عترت يعنى اهل­بيت(ع) و قرآن را جانشين خود معرفى فرموده و اين كه اين دو ثقل ،غير قابل انفكاك از يكديگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است كه از آن دو پيروى كنند و آن‏ها را از هم جدا نسازند.اين گونه روايات از طريق شيعه و سنى به طور فراوان نقل شده است لذا با مضمون اين احاديث به دو شكل و طريق مى‏توان بر عدم تحريف قرآن استدلال نمود:[9]
شكل اول استدلال: قائل شدن به تحريف قرآن مستلزم اين است كه امت اسلامى نتواند به قرآن تمسك جويد و از آن پيروى كند زيرا در صورت تحريف، قسمتى از قرآن از بين رفته و از حجيت و مدرك بودن ساقط شده است، در صورتى كه وجوب تبعيت از قرآن و تمسك به آن - كه صريح اخبار ثقلين است - تا روز قيامت باقى و پابرجاست.
از اين مطلب نتیجه می­گیریم که كه قول به تحريف،باطل و غیرقابل اعتبار مى‏باشد.
شكل دوم استدلال:شكل و راه دوم در استدلال با اخبار ثقلين بر عدم تحريف قرآن، اين است كه اعتقاد به تحريف قرآن موجب سقوط قرآن از حجيت و اعتبار است لذا كسانى كه به تحريف قائل هستند،در تمسك نمودن به قرآن موجود بايد به ائمه هدى (ع) مراجعه نموده، در صورت تأييد و امضاى آنان می­­توانند از قرآن فعلى تبعيت كنند و به عبارت ساده‏تر: در صورت وقوع تحريف، حجيت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضاى اهل بيت (ع) خواهد بود ولى از اخبار متواتر «ثقلين» چنين بر مى‏آيد كه خود قرآن يك حجت و مدرك مستقل و يكى از دو مرجع اصيل اسلامى است يكى قرآن و ديگرى اهل بيت (ع) كه از اين دو مدرك بايد مستقلاً پيروى شود و از آن روايت چنين استفاده مى‏شود كه قرآن، ثقل اكبر و بزرگ‏ترين حجت است و اهل­بيت(ع) نيز ثقل اصغرمی­باشد؛ بنابراين چگونه ممكن است كه قرآن را از حجيّت استقلالى بياندازيم و حجت بودن آن را به اهل­بيت(ع)، يعنى «ثقل اصغر» متوقف سازيم؟!

شواهد
شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط قرآن دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی می­کند لذا ما به ذکر چند نمونه از اهتمام مسلمین به حفظ قرآن می­پردازیم:
الف.اهتمام پیامبر(ص) و صحابه به قرآن
قرآن،بزرگترين معجزه پيامبراسلام(ص) بوده و از ابتداى نزول، پيغمبر اكرم(ص) به آيات آن تحدّى مي­نمود و دليل صدق دعوى خود قرار مي­دادو همانطور که می­دانیم قرآن آيه آيه و سوره سوره نازل شده است و چون پايه و اساس دين، و وسيله دعوت پيغمبر(ص) و مسلمين بود از همان روز اول اهتمام بسيار به حفظ و ضبط آن داشتند و به محض نزول، پيغمبر اكرم(ص) براى مسلمانان قرائت می­کردند و آنان ضبط و حفظ می­نمودند و در مواقع لازم براى مشركين و يهود و نصارى تلاوت، و آنان را به دين مبين دعوت مي­نمودند و عدّه­ای به نام كتّاب وحى معروف بودند و آياتى كه نازل مي­شد، مي­نوشتند و هر چه تعداد مسلمين بیشتر می­شد، اهتمامشان در اين امر بيشتر مى‏شد و چه بسيار از آنها كه تمام قرآن را ضبط و حفظ كرده بودند و هر چند مرتبه بر پيغمبر(ص) تلاوت مي­نمود.[10] بنابراین جمع آورى قرآن در عصر رسول خدا(ص) با دستور مستقيم آن بزرگوار انجام گرفته است پس نتیجه می­گیریم كه قرآن در زمان خود رسول خدا(ص) با دستور و نظارت مستقيم شخص آن حضرت جمع آورى شده بود و كوچك‏ترين احتمال تحريف در آن وجود ندارد؛ زیرا بالاتفاق همان قرآن به ما رسیده است و ما در اینجا به روایاتی در این زمینه اشاره می­کنیم:[11]
1- گروهى از محدثين مانند ابن ابى شيبه، احمد بن حنبل، ترمذى، نسائى، ابن حبان،حاتم،بيهقى و ضياء مقدسى از ابن عباس نقل كرده‏اند كه به عثمان گفتند: چه عاملى سبب شد كه شما سوره انفال را كه از مثانى بود و سوره برائت كه از مئين بود، يك جا و پهلوى هم نوشتيد و از ميان آنها «بسم اللّه» را برداشتيد و هر دو را در كنار سوره‏هاى بزرگ «طوال» قرار داديد؟ عثمان گفت: در دوران پيغمبر(ص) سوره‏اى كه داراى آيات متعدد بود نازل شد، آن بزرگوار نويسندگان وحى را مى‏خواست و دستور مى‏داد كه اين سوره را در كنار فلان سوره قرار دهيد و گاهى نيز چند آيه نازل مى‏شد و دستور مى‏داد كه اين آيات را در فلان سوره‏اى كه داراى فلان آيات است ،قرار دهيد. همه اينها به دستور پيامبر اسلام(ص) و با نظر وى انجام مى‏گرفت. عثمان اضافه كرد كه سوره انفال اولين سوره‏اى است كه در مدينه نازل شده و سوره برائت آخرين سوره قرآن است كه فرود آمده است ولى داستان نزول هر دو سوره شبيه هم بود و دستورات و مضمون آياتشان با هم سنخيت داشت. به اين جهت من فكر كردم كه هر دو سوره از يك باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف ديگر رسول خدا(ص) كه از دنيا رحلت نمود، بيان نكرد كه آيا سوره برائت از انفال است يا نه؟ روى اين اصل، من هم آنها را پهلوى هم و بدون اين كه «بسم اللّه» در ميان‏شان فاصله باشد، نوشتم و در كنار سوره‏هاى بزرگ قرار دادم.
2- طبرانى و ابن عساكر از شعبى نقل كرده‏اند كه در زمان رسول خدا(ص) شش نفر از انصار، قرآن را جمع آورى كرده بودند: ابى بن كعب، زيد بن ثابت، معاذ بن جبل، ابو درداء، سعد بن عبيد و ابو زيد و علاوه بر آنان مجمع بن جاريه نيز به جز دو يا سه سوره، همه قرآن را ضبط كرده بود.
3- قتاده نقل مى‏كند كه از انس بن مالك پرسيدم در دوران رسول خدا(ص) چه كسى قرآن را جمع‏آورى كرده بود؟ گفت: چهار تن كه همه آن‏ها از «انصار» بودند: ابى ابن كعب، معاذ بن جبل، زيد بن ثابت و ابو زيد.
4- مسروق مى‏گويد: روزى عبداللّه بن عمر از عبداللّه بن مسعود ياد كرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زيرا از رسول خدا(ص) شنيدم كه مى‏فرمود: قرآن را از چهار نفر فرا گيرد: عبد اللّه بن مسعود، سالم بن معاذ و ابى بن كعب.
5- نسائى با سند صحيح از عبداللّه بن عمر نقل مى‏كند كه گفت: من قرآن را جمع آورى كرده بودم و هر شب يك بار مى‏خواندم و چون اين جريان به گوش پيامبر(ص) رسيد، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه يك بار بخوان!

ب.اهتمام مسلمین به قرآن
اهتمام مسلمانان به حفظ و حراست قرآن به حدى بود كه اگر جزئى از قرآن كم مى‏شد همه دانسته و به مقابله بر مى‏خاستند[12]، در تفسير خازن تأليف محمّد بن ابراهيم بغدادى صوفى مى‏خوانيم كه كلمات فلان سوره هزار و هشتصد و سى و دو و حروف آن نه هزار و نود و نه است .اين شمارش، اهتمام مسلمين را به قرآن مجيد نشان مى‏دهد.[13] فريد وجدى در دائرة المعارف اهتمام مسلمين را در حفظ و تأليف و تعليم قرآن دليل عدم تحريف آن دانسته و گويد اهتمامي كه مسلمين بر قرآن داشتند،احتمال نقصان آنرا از ميان بر مي­دارد. اين همان دليل متقنى است كه علم­الهدى بنا بر آنچه در مقدمه مجمع البيان است به آن تمسّك جسته و گفته: علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقايع بزرگ است و علماء مسلمين در حفظ و حمايت آن كوشيده‏اندچطور ممكن است كه با آن عنايت صادقه و ضبط شديد تغييرى يا نقصانى در آن راه يابد؟ علامه طباطبائى در كتاب «قرآن در اسلام» در اين زمينه فرموده: آيات قرآنى در دست عامه مسلمانان بود و براى نگهدارى آنچه داشتند كمال جديّت را به خرج مي­دادند، علاوه بر آن گروه زيادى از صحابه و تابعين قاری قرآن بودند و كارى جز آن نداشتند و جمع آورى قرآن در يك مصحف جلو چشم همه انجام مي­گرفت و همگان مصحفى را كه آماده نموده در دسترسشان گذاشتند ،پذيرفتند و نسخه­هائى از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نكردند.امام على(ع) با اينكه خودش قرآن مجيد را به ترتيب نزول جمع آورى كرده بود و به مردم نشان داده بود، مصحف دائر را پذيرفت.[14]

[1]- آیه الله جوادی آملی؛ نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، اول، 1382ش، ص 41
[2] - آیه الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 207.
[3] - سوره حجر، آیه 9.
[4] - سوره فصلت، آیه 41 و 42.
[5] - سوره توبه، آيه 32
[6] - سوره مائده، آيه 15
[7] - سوره تكوير، آيه 1
[8] - آیه الله جوادی آملی؛ پیشین، ص 69
[9] - آیه الله خوئی،سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 210.
[10] - طیب، سید عبدالحسین؛ أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، دوم، ج‏1، ص:13و 14.
[11] - آیه الله خوئی،سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 248.
[12] - قرشی، سید علی اکبر؛ تفسير أحسن الحديث، تهران، بنیاد بعثت، سوم، 1377ش، ج‏5، ص: 33.
[13] - همان، ج 4، ص 340.
[14] - قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن،تهران، دارالکتب الاسلامیه، ششم، 1371 ش، ج‏5، ص: 272.

افزودن دیدگاه جدید