طهارت در بهائيت

ت مسلم و قطعی در مذهب اسلام ،وجود اشیاء نجس و طاهر می­باشد که در این موضوع بین مذاهب مختلف ،اختلافی وجود ندارد .
طهارت دارای دو نوع می­باشد :1 . طهارت ظاهری که به معنای پاکی از نجاسات است 2 . طهارت باطنی که در مورد وضو ،تیمم و غسل میباشد؛مثلاً به کسی که وضو دارد،گفته می­شود که با طهارت است . در اینجا موضوع بحث ،مورد اول می­باشد که همان طهارت ظاهری است. در آئین بهائیت – بر خلاف عقیده مسلمانان - اصولا چیز نجسی وجود ندارد و همه چیز را پاک می دانند.
حسینعلی­نوری(بنیانگذاربهائیت)در کتاب­ اقدس می­گوید:«هم چنین خداوند،حکمی را که به غیر از طهارت است(یعنی حکم نجاست)از تمام اشیاء و از ملتهای دیگر برداشته است که به خاطر بخشش وموهبت خداوند است و او بخشنده و کریم است و همه اشیاء در دریای طهارت فرو رفته اند... »[1]
همانطور که مشاهده می­شود صراحتاً می­گوید همه چیز پاک است و چیز نجسی وجود ندارد.
در جای دیگر می­گوید:خداوند از جهت رحمت بر خلق،حکم به طهارت و پاکی منی کرده است تا او را شکر کنند...[2]
در اینجا هم بطور خاص بحث طهارت منی را مطرح می­کند که نجس بودن آن در اسلام از مسلّمات است.
سید باب در باب هفدهم از واحد ششم کتاب بیان ،قائل به پاکی فضله موش می­شود و می­گوید که نیازی به اجتناب از آن نیست،ولی از جهت لطافت و نظافت خوب است که اجتناب شود.[3]
بهائیت،خود را دین جدیدی می­داند و طبیعی است که در احکام فقهی نظرش با اسلام متفاوت باشد ولی باید توجه داشت که آیین بهائیت،آیینی ساختگی و غیر الهی می­باشد و هیچ گونه تأییدی از جانب خداوند و سایر انبیاء پیشین ندارد و همین امر کافیست که باطل بودن احکام صادره از بهائیت را ثابت کند؛و یک انتقاد کلی که می­توان بر این آیین وارد کرد همین مسأله است،چون طبیعی است که اگر باطل بودن دین و آیینی از ریشه ثابت شود خود به خود جزئیات و احکامی که آن آیین دارد امری باطل و بی ارزش محسوب می­شود و به هیچ عنوان نمی­توان وجه شرعی برای آن قائل شد؛با این وجود می­توان بطور خاص هم احکام عملی آنان را به نقد کشید.
در بحث طهارت همان طور که ذکر شد،بهائیت قائل به پاکی همه چیز است و در کتاب اقدس بطور صریح به آن اشاره شده است؛ولی در همین کتاب اقدس که جزء اصلی ترین کتب آنها می­باشد مطالبی هست که با موارد قبلی سازگاری ندارد .
میرزا بهاء در جایی از کتاب خود قائل است همه­ی اشیاء در دریای طهارت پاک شده­اند و این پاکی را به خاطر معاشرت با ادیان می­داند ولی در جایی دیگر می­گوید:در آب بکر و تازه داخل شوید و آبی که استفاده شده جایز نیست که در آن داخل شوید ،پرهیز کنید از اینکه نزدیک حمامهای عجم شوید ؛ کسی که قصد حمام عجم را کند قبل از داخل شدن در آن بوی بد آن را می­یابد،ای قوم اجتناب کنید و از ذلیلان نباشید،این آب شبیه چرک می­باشد...[4]
ملاحظه می­شود که این مطلب در تناقض با پاکی به خاطر معاشرت با ادیان است.
در جای دیگر وی قائل است : کسی که آب پیدا نکرد پنج بار بگوید بسم الله الاطهر الاطهر بعد از آن عمل را شروع کند.[5]
هم چنین می گوید :خدا اذن داده که بر هر چیز پاکی سجده کنید .[6]
در اینجا باید گفت که اگر در بهائیت همه چیز پاک است چرا می­گوید که باید بر هر چیز پاک سجده کرد، مگر همه چیز پاک نیست؟!
در جای دیگر حکم به شستن چیزی که غبار آلود و چرک است می­کند و امر می­کند که از مطهرین باشید.[7]
هم چنین می­گوید کسی که در لباس او چرکی باشد ، دعای او بسوی خداوند بلند نمی­شود.[8]
در جای دیگر می­گوید هر مکروهی را با آبی که از سه جهت (ظاهرا منظورش رنگ،بو و طعم می­باشد)متغیر نشده است ، تطهیر کنید ... .[9]
در اینجا هم عبارت تطهیر را به کار برده آن هم با آبی که متغیر نشده،این هم با اطلاق پاکی نمی­سازد، هر چند با توجه به اینکه لفظ مکروه را به کار برده ، احتمال دارد ، مراد ایشان نظافت باشد.
همانطور که مشاهده می­شود تناقضات مختلفی در کتاب اقدس وجود دارد و عقیده بهائیت را در این مورد دچار مشکل می­کند.
علاوه بر اینها، نکته قابل توجه این است که اگر اسلام می­گوید چیزی، نجس است قطعاً حکمتی دارد و حتماً آن چیز دارای آلودگی هایی بوده که نجس شمرده شده و امر به تطهیر آن شده است.
مؤید این مطلب طریقه تطهیر چیز متنجّس است که متفاوت می­باشد ،مثلاً ظرفی که سگ لیسیده باید اول خاک­مالی شود و بعد با آب شسته شود ولی ظرفی که خونی باشد با آب پاک می­شود و نیازی به خاک­مالی نیست که این نشان می­دهد که آلودگی در بزاق سگ هست که در خون نیست.
البته ناگفته نماند که فلسفه نجاست خیلی از موارد مشخص نیست و این مسئله امری تعبدی است ولی به هر حال خالی از حکمت نیست،چون احکامی که از جانب خداوند حکیم صادر می شود قطعا حکیمانه است.

1.نوری،حسینعلی،اقدس،بی جا،بی تا،نسخه کپی در کتابخانه تخصصی مذاهب اسلامی،ص22
2.همان، ص22
3.سید علی محمد باب،بیان،بی تا،بی جا،نسخه کپی در کتابخانه تخصصی مذاهب اسلامی،ص236
4.نوری،حسینعلی،پیشین،ص30
5.همان،ص5
6.همان،ص5
7.همان،ص22
8.همان،ص22
9.همان،ص22

افزودن دیدگاه جدید