پیراهن شبرنگ عزایت به تن من
پیراهن شبرنگ عزایت به تن من
ای آتش پنهان شده در پیرهن من
با نام تو هرسال سیاه است لباسم
آیینه ی هفتاد و دو آه است لباسم
هفتاد و دو پروانه ی پر سوخته ی تو
هفتاد و دو شمع به زمین دوخته ی تو
کاری بکن آقا که وفادار تو باشم
ای کاش که یک عمر عزادار تو باشم
در شهر من اما به خدا جای تو خالیست
امسال محرم احدی یاد شما نیست
بین همه ی شهر عزادار نداری
افسوس که یک یار وفادار نداری
غمخوار تر از این همه اینبار تو هستی
اینها همه شادند ، عزادار تو هستی
ما لایق شبهای عزای تو نبودیم
گفتیم ، ولی حیف ، فدای تو نبودیم
جای همه این جاست ولی جای شما نیست
غوغاست ولی حیف که غوغای شما نیست
هرکس به عزاداری تو آمده شاد است
انگار که بنیاد عزای تو به باد است
این پیرهن مشکی من رنگ فریب است
آن کس که به یاد تو به تن کرده غریب است
اینجا کسی آقا که به دنبال شما نیست
افسوس! عزاداریتان مال شما نیست
ما لایق شبهای عزای تو نبودیم
گفتیم ، ولی حیف ، فدای تو نبودیم
ای شور عزاداری تو ورد زبان ها!
جمعی به تو مشغول و تو آزرده از آنها
جمعی به زبان نام تو و در دلشان هیچ
افسوس که جز رنج شما حاصلشان هیچ
شبهای تو غوغای غم یار ندارد
این عشق در این شهر ، عزادار ندارد
آقا ! نکند نسل یزیدند همین ها؟
سر چشمه ی یک کفر جدیدند همین ها
برخیز و بسوزان به تن این رخت عزا را
آتش بزن این خرقه ی نیرنگ و ریا را
برخیز و بگو حرمت خونت به کجا رفت؟
آقا ! غم عشق تو از این شهر چرا رفت؟
با اسم علی اصغرتان ملک خریدند
با نام ابالفضل چه سر ها که بریدند
آقا ! به سر سفره ی خون تو نشستند
برخیز که کوفی صفتان عهد شکستند
ما لایق شبهای عزای تو نبودیم
گفتیم ، ولی حیف ، فدای تو نبودیم
اي واي بر آن دم كه بيفتند علم ها
نام از تو نيارند مگر وقت قسم ها
اي واي بر اين شهر اگر بي تو بميرد
اي واي اگر دامن غير از تو بگيرد
این شهر اگر اینطور سیاه تو بپوشد
حق است اگر خون تو امسال نجوشد
حق است فراموش کنی مردم ما را
مارا كه به خاطر نسپرديم شما را
آقا سر بر نیزه ی تان باز مبارک!
ای خون خدا رخصت پرواز مبارک!
این گریه و این زاری ما تسلیتت باد
ای عشق ! عزاداری ما تسلیتت باد
ما لایق شبهای عزای تو نبودیم
گفتیم ، ولی حیف ، فدای تو نبودیم
ای خون خدا ! باز به رگها جَرَیان بخش
ای عشق ! به ما آنچه نداریم همان بخش
کاری بکن آقا که وفادار تو باشیم
ای کاش که یک عمر عزادار تو باشیم
افزودن دیدگاه جدید