بچه ها دست بابا خونی شده

 

بچه ها دست بابا خونی شده

 

هر کی گوشش به سخن های منه

دیگه از تشنگی فریاد نزنه

هر چی یار داشته بابا فدا شده

بچه ها دیگه بابا تنها شده

بابای ما دیگه سقا نداره

رفته و برای ما آب بیاره

من از اون گوشه ی خیمه می دیدم

حرفاشو با قوم کافر شنیدم

می خواد از ماها خجالت نکشه

داره از دشمن و منت می کشه

نمی گم منت ذلت می کشه

بلکه منت هدایت می کشه

بچه ها دست بابا خونی شده

گمونم شش ماهه قربونی شده

عباشو طوری رواصغر کشیده

گمونم خیلی خجالت کشیده

 

از سروده های شهیدغلامعلی رجبی (زبان حال حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام)

افزودن دیدگاه جدید