نگاهي روانشناختي به عزاداري
نگاهي روانشناختي به عزاداري
پيشگفتار
برخي با تمسك به آيات قرآني (از جمله، آيه 156 سوره بقره) مدعي شدهاند كه نهتنها دليلي از متن دين، براي عزاداري وجود ندارد، بلكه برگزاري اين مراسم، مخالف قضا و قدر الهي بوده، جامعه را از شادي و نشاط دور ميسازد و موجب گسترش افسردگي در آن ميشود.
نوشته حاضر، با بهرهگيري از دانش روانشناسي، به تجزيه و تحليل واقعگرايانه از عزاداري ميپردازد تا شبهه ياد شده را از ديدگاه اين دانش، ارزيابي كند; هم چنين در صدد اثبات اين فرضيه است كه نه تنها عزاداري، مخالف با قرآن و تعاليم ديني نيست، بلكه مطابق سنت و سيره معصومان(عليهم السلام) است و از ديدگاه روانشناسانه، يكي از هنجارهاي بسيار مناسبِ يك جامعه مطلوب انساني است.
در پايان، توضيح اين نكته ضروري است كه با توجه به فرصت كم و بيسابقه بودن اين موضوع، در پژوهشهاي قرآني و نيز تأكيد بر شناخت دقيق و بهتر چگونگي تأثير مثبت عزاداري ديني، بر جوامع انساني، ناچار محقق محترم، پژوهش را از مقدمات بعيد آغاز كرده، در موارد مناسب ،از استناد به آيات قرآني غافل نمانده است كه ميتوان آن را آغاز خوبي براي ورود به مباحث قرآني تلقي كرد، اگر چه لازم است متخصصان فن، به مطالعات گستردهتري در اينباره بپردازند.
به هر حال، با توجه به اهميت مسئله و نيز ضرورت گشودن فصلهاي نو و تازه در پژوهشهاي قرآني، به اين اندازه از طرح بحث اكتفا ميشود تا در آيندهاي نزديك، بستر گسترش تحقيقات دامنهدار، به وسيله محققان و قرآنپژوهان كشور فراهم شود.
مركز فرهنگ و معارف قرآن
مقدمه
تحليل روانشناختي، مشتمل است بر توصيف[4]، تبيين[5]، پيشبيني[6] و تغيير و اصلاح[7]; آن هم در سه بُعد شناختي[8]، عاطفي[9]، و رفتاري[10]. اگر بررسيهاي چهارگانه در ابعاد سه گانه ضرب شود، گستره كار معلوم ميشود و اگر اين بررسيها، بخواهددرباره همه مراسم مذهبي شيعه (اعم از فردي يا جمعي، مقطعي يا هميشگي، شادي يا سوگواري و...)، انجام شود، معلوم است كه چه اندازه فرصت و تلاش ميطلبد. بر اين اساس، تحليل روانشناختي را به «نگاهي روانشناختي» و مراسم مذهبي شيعه را به «مراسم عزاداري حسيني(عليه السلام)»، تغيير دادم تا عذر تقصيري باشد نزد آنان كه بيش از اين را ميطلبند.
در اين مختصر، نخست، توضيحي درباره «عزاداري و سوگ[11] واقعي» و «مراسم عزاداري»[12]، و تفاوت آن دو با هم ارائه شود. پس از آن از ديدگاه يك روانشناس اجتماعي[13]، آن مراسم را يك گروه اجتماعي[14]، تلقي كرده، به آثار و پيامدهاي آن مينگريم و سپس به هيجانهاي رواني ناشي از عزاداري، مانند غم و اندوه[15]، افسردگي[16]، شادي[17]، عزت نفس[18] و... خواهيم پرداخت. سرانجام، از ديدگاه متون ديني، به بررسي اين مراسم خواهيم پرداخت (البته مناسبتر اين است كه از باب تيمن و تبرك و اولويت تشريفي، بحث را با متون ديني، به ويژه قرآن آغاز كنيم; اما از آنجا كه اولا، مفاهيم عزاداري و سوگ، مفاهيم شرعي و قرآني نيستند، بلكه بيشتر، فرهنگي و اجتماعياند و ثانياً، شبههها و اشكالهايي كه متوجه آنها شده است، با زبان علمي و اجتماعي است، نه قرآني، از اين رو، ترجيح داده شد كه با آن مباحث، آغازشود). پس از مباحث ديني، نگاهي بسيار مختصر نيز به آسيبشناسي مراسم عزاداري خواهيم كرد.
الف) داغديدگي و عزاداري شخصي و بالفعل
ب) مراسم عزاداري كه به صورت سنتي، براي بزرگان ديني و ديگران برگزار ميشود.
اين دو معنا، از ديدگاه روانشناسي، كاملا متفاوتند. داغديدگي واقعي، امري است غيراختياري. افراد داغدار از مدار زندگي عادي خارج ميشوند و بايد به تدريج به زندگي عادي برگردند; اما مراسم عزاداري، كاملا اختياري و برنامهريزي شده است و بخشي از برنامههاي زندگي عادي افراد محسوب ميشود. داغداري حالتي رواني و دروني است; ولي مراسم عزاداري، معمولا به صورت اجتماعي صورت ميگيرد. براي عادي شدن زندگي فرد داغدار، عواملي به كمك ميآيند، كه از جمله آنها مراسمعزاداري است. داغديدگي ممكن است به صورت ناگهاني و بدون آمادگي باشد; مانند اين كه عزيزي را در تصادف اتومبيل از دست بدهند و ممكن است با پيشبيني و آمادگي قبلي باشد; مانند اينكه عزيزي پس از يك دوره سخت بيماري، ازدنيا برود. در هر دو صورت، داغديدگي صدق ميكند; اما آنكه ناگهاني است، سختتر است.
داغديدگي:[19] فقدانهاي مختلف، بارهاي داغديدگيهاي متفاوتي دارند.[20] مرگ همسر، از پرفشارترين وقايع زندگي است، هم براي زنان و هم براي مردان. برنل[21]و برنل (1989)، بر اساس مصاحبههايشان با بيش از صد خانواده داغديده، راهنماييهاي زير را به فرد داغديده ارائه كردند.
1. حداقل تا شش ماه از گرفتن تصميمات ناگهاني، پس از فقدان، خودداري كنند. (مانند خريد و فروش خانه و وسايل آن، تغيير شغل و ازدواج مجدد).
2. فرد داغديده بايد اطمينان داشته باشد كه تجربه فقدان، مراحلي دارد و طي خواهد شد.
3. در حالتهاي خيلي شديد روحي، در روزهاي نخستين، استفاده از آرامبخشهاي ضعيف، هنگام خواب اشكال ندارد.
4. توسط يك مشاور، در يك فضاي همدلانه، فرايند مرگ، براي داغديده، بيان شود.
5. در مواردي كه لازم است، از مددكار اجتماعي استفاده شود; مانند مردي كه همسر خود را از دست داده است و فرزند خردسال دارد.
فقدان والدين و فرزندان: اين نيز از سوگهاي شديد است، به ويژه براي مادران. پدر زودتر به زندگي عادي برميگردد; اما مادر چه بسا از پدر متعجب ميشود كه چه زود، رفتار او عادي شده است. در اين موقعيت، پدر بايد بسيار به وضعيت مادر توجه و او را حمايت كند.
در سوگ فرزند، نكته مهم اين است كه روابط والدين، خدشهدار و ناسالم نشود.والدين سعي كنند يكديگر را درك و حمايت كنند، فهم و تبيين خوبي از مرگداشته باشند، فلسفه منسجمي از زندگي داشته باشند و از اعتقادات ايماني خودبهره بگيرند. متخصصانِ داغديدگي ميگويند: فرد، با فقدان والدين، گذشته را، وبا فقدان همسر، حال را و با فقدان فرزند، آينده را از دست ميدهند (برنل و برنل،1989).
در هر صورت، فرد داغديده، فشارهاي بسياري را تحمل ميكند. لايندمن[22] (1944) در مطالعات روانپزشكي خود، 101 فرد داغديده را مورد مطالعه قرار داد. اوواكنشهايي، مانند گريستن[23]، اضطراب[24]، بيقراري[25]، بيخوابي[26] و بياشتهايي[27] را گزارش كرد. كوبلر راس[28] (1981) ميگويد: همه به عزا و فقدان، واكنش نشانميدهند; اما هر كس به شيوه خاص خود.
در مجموع، آثار داغديدگي را در سه بعد فيزيكي[29]، روانشناختي[30] و جامعه شناختي[31] ميتوان بررسي كرد. در بُعد فيزيكي، اثراتي مانند بيماريهاي جسماني، تشديد علايم بيماريهاي قبلي، ايجاد شكايات جديد و افزايش مراجعه به پزشك، درخور توجه است. در مطالعهاي كه هلسينگ(1982) و برنل وبرنل (1989)، در دو گروه مردانِ همسر از دست داده، انجام دادند، نتيجه گرفتند كه مرگ و مير در والدين داغدار، 3/34 درصد بيشتر از والدين ديگر بود. برنل و برنل(1989)، اثراتي مانند احساس گرفتگي شانهها، ضعف ماهيچهها، گرفتگي گلو (بغض)، خشكي دهان، فقدان انرژي، تنگي نفس و آه كشيدن را مشاهده كردند.
آثار روانشناختي، به متغيرهاي بسياري ارتباط دارد; مانند سن، جنس، سلامت جسماني قبلي، سازگاري قبلي، متغيرهاي شخصيتي فرد، عوامل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، نوع رابطه داغديده و متوفا، چگونگي فوت، سابقه متوفا و سابقه داغدار در اموري مانند مواد مخدر، مشروبات الكلي، سيگار و.... پاكز (1983) در مطالعهاي به دست آورد كه اگر افراد داغديده، گرفتار مشكلات شديد روانپزشكي شوند، در سال اول خواهند شد، نه بعد از آن; اما در هر صورت، افراد، كم و بيش گرفتار ناباوري، گيجي، دلمشغولي با افكاري درباره متوفا، توهمات بينايي، شنوايي و...، انكار، غم، افسردگي، احساس گناه، خشم و اضطراب ميشوند.
آثار اجتماعي داغديدگي، به ويژه در بين زنان بيوه، بسيار است. رفت و آمدها تغيير ميكند، نگاهها عوض ميشود، اموري مانند فقدان شغل، تعارضات خانوادگي و بازنشستگي نيز، در اين جهت ايفاي نقش ميكنند.
فرد داغديده، در يك مرگ طبيعي، چهار مرحله را طي ميكند:
1. پذيرش واقعيت فقدان:[32] گاهي فرد داغديده، آنچنان ضربه روحي ميبيند كه فقدان را انكار ميكند و ميگويد او نمرده است. گاهي افراد گرفتار فراموشي ميشوند. وردن (1982) نقل ميكند كه فردي در دوازده سالگي، پدرش را از دست داد و براي ساليان متمادي، همه چيز را درباره پدرش فراموش كرد، حتي صورتِ پدرش را نيز به خاطر نميآورد.
2. تجربه دردناكي فقدان:[33] اين تجربه، جزئي از فرايند عزا است و بدون آن، فرايند عزا، به گونه سالم طي نميشود. در اين مرحله، جامعه نقش مهمي بر عهده دارد. بالبي[34] (1980) ميگويد: اگر كسي از اين مرحله امتناع كند، ديري نميپايد كه غالباً بهدرجاتي از افسردگي دچار ميشود.
3. سازگاري با شرايط جديد: اين مرحله هم، به ويژه براي زنان بيوه مشكل است. مدتها طول ميكشد كه دريابند چگونه زندگي كنند و چگونه جاي خالي نقشهاي متوفا را پر كنند.
4. سرمايهگذاري در ارتباطات جديد: بايد انرژي عاطفي فرد داغديده، بر ارتباطات جديد متمركز شود. به اصطلاح عاميانه، بايد از فرد متوفا دل بكند و به زندهها دل بسپارد. براي عدهاي، اين امر، بسيار سخت است. گروهي ميپندارند كه اين، بي اعتنايي به متوفا است. بعضي از افراد ميپندارند كه اگر مثلا دوباره ازدواج كنند، فرزندانشان دچار تعارض خواهند شد. براي ايجاد رابطه جديد، در سطح ازدواج مجدد، حدود يك تا دو سال وقت لازم است.
مراسم عزاداري: عزاداري، در متون اسلامي، يك اصطلاح شرعي نيست، بلكه مسلمانان آن را به كار بردهاند. لذا از اين رو، بايد در فرهنگ لغات، به دنبال كاربردهاي آن گشت. عزا به معناي شكيبايي در ماتم و به معناي سوگ و مصيبت آمده است.[35] «عزّي» از باب تفعيل به كار رفته است. «تعزيه الرجل» يعني تسلّي دادن و توصيه به صبر كردن. «عزّي بعضهم بعضاً»، يعني يكديگر را توصيه به صبر كردند. «احسن الله عزاك»، يعني خداوند به تو صبر و نيكي عطا كند.[36]
همان گونه كه از معناي لغوي به دست ميآيد، عزاداري، در اصل براي تسلّي دادن به داغديده است. براي آرامشبخشي به داغديده از عوامل متعددي ميتوان سود جست; از جمله:
1. هنجارهاي اجتماعي و هم درديها.
2. همسانسازي با بزرگان ديني و تاريخي مورد علاقه مردم.
3. تفكر منطقي بر اين نكته كه لاجرم بايد به زندگي عادي بازگرديم و نميتوان زندگي را تعطيل كرد.
4. گريه كردن و برون ريزي عاطفي.
5. ذكر كردن غم و غصهها با ديگران (راه ديگري از برون ريزي).
6. خواندن اشعار غمناك و معنادار.
7. اعتقاد به معاد و يادآوري آن.
نكته درخور توجه، اين است كه همه عوامل هفت گانه، در ضمن مراسم عزاداري و با كمك ديگران، براي فرد داغديده حاصل ميشود. در قالب ديد و بازديدها، اظهار همدرديها، شركت در مراسم و اداي احترام به متوفا و بازماندگان، مداحي كردن از بزرگان ديني و ذكر مصايب آنان، خواندن قرآن و آيات مناسب و تسليبخش، ايراد سخنرانيهاي مناسب با موقعيت و شرايط و ارائه شناختهاي لازم براي داغديده و ديگر مخاطبان، همه و همه، در ضمن مراسم عزاداري به دست ميآيد. جالبتر اين كه بسياري از اينها، اختصاص به مراسم جمعي دارد و در تنهايي و نشستهاي خانوادگي حاصل نميشود.
در جوامع مختلف، شيوههاي نسبتاً مشابهي براي اين مراسم وجود داشته و دارد. مراسم عزاداري و ختم در سه روز اول، هفتم، چهلم و گاه سالگرد (در جامعه ما)، به سازگاري داغديده با شرايط جديد كمك ميكند. با گرفتن مراسم سالگرد، به بازماندگان كمك ميشود كه ضمن گراميداشت ياد متوفا، آن را به خاطراتِ عزيز و تكرار نشدني تبديل كنند. به طور كلي، دو عامل «فراموشي» و «گذشت زمان»، ازجمله عوامل سازگاري هستند.
در ديگر اديان نيز چنين هنجارها و مراسمي وجود دارد; مانند مراسم يادآوري از مصلوب شدن حضرت عيسي، در دين مسيحيت. در فرهنگ ايراني پيش از اسلام نيز «خون سياوش» و «مرگ سهراب»، اگر چه به نوعي افسانه ميماند، ولي در كاهش غموغصههاي داغداران، ايفاي نقش ميكرده است. تيشه بر سر زدن فرهاد، بيابانگردي مجنون، ناكامي ذليخا، صبر يعقوب در غم فرزندش يوسف، بر دار رفتن حلاج و...، همه و همه، عناصري نمادين از غم و اندوه براي درك اين معنا و كنارآمدن با غم است.
[1]. Religio - psychological View.
[2]. Psychological Analysis.
[3]. Religious Ceremonies.
[4]. Description.
[5].Explanation.
[6]. Prediction.
[7]. Modification.
[8]. Cognitive.
[9]. Affective.
[10]. Behavioral.
[11]. Mourning.
[12]. Mourning Ceremonies.
[13]. Social Psychologist.
[14]. Social group.
[15]. Grief.
[16]. Depression.
[17]. Happiness.
[18]. Self - esteem.
[19]. Beravement.
[20]. زهره خسروي، روان درماني داغديدگي.
[21]. Bernel.
[22]. Lindman.
[23]. Te weep.
[24]. Anxiety.
[25]. Agitation.
[26]. Aleeplessness.
[27]. Loos Of Appetitc.
[28]. Ros.
[29]. Physical.
[30]. Psychological.
[31]. Socialogoical.
[32]. Acceptig the Reality of Loss.
[33]. Affliction of Loss.
[34]. Boulby.
[35]. فرهنگ عميد، واژه «عزا».
[36]. مصباح المنير، ص 504.
افزودن دیدگاه جدید