ناتوی سلفی
ناتوی سلفی
بسم الله الرحمن الرحیم
با گسترش دامنه نفوذ اسلام انقلابي در خاورميانه و شمال آفريقا، اگرچه امپرياليسم جهاني به سركردگي امريكا در كنار مواجهه با يكايك شخصيتهاي اثرگذار در اين انقلابها به مواجهه با بدنه مديريتي – مردمي آنها روي آورد اما در سطح بالاتري نيز به رويارويي با اين خيزش عظيم اسلامي در منطقه همت گماشت.
پس از ترور فيزيكي و شخصيتي افراد مؤثر در استقلال و ثبات عراق، لبنان، افغانستان، فلسطين و نفوذ دادن عناصر وابسته و مرعوب، ايجاد چالش بر سر راه دولتهاي نوپا در اين كشورها توسط رسانهها و عوامل امنيتي اولويت نواستعمارگران جهاني به رهبري امريكا تبديل گشت ماحصل اين اقدامات غيرانساني و جاهطلبانه ايجاد چنددستگي در بدنه مديريتي اين كشورها و به حاشيه راندن عناصر ملي و عمدتاً مسلمان از كانون اثرگذاري بوده است.
اما پس از خيزشهاي يك سال و نيم اخير در كشورهاي عربي كه عموماً صبغه اسلامي دارند، سطح مديريت استعمار نوين نيز به لايههاي زيرين و حساستري منتقل شد، نواستعمارگران همزمان با رهايي از پيمانهاي پوسيده و ناكارآمدي كه پيش از اين براي هماهنگي ايده و عمل خويش و گسترش نفوذ خود در جهان تدارك ديده بودند به ائتلافهاي نويني دست يافته و مزورانهتر از دورههاي گذشته به تصاحب ثمرات انقلابهاي مردم مسلمان منطقه انديشيدند.
3 محور «امنيتي - نظامي»، «ايدئولوژي» و «اقتصادي» مهمترين اهرمهاي مديريت پنهان نواستعمارگران جهان بر انقلابهاي اسلامي در منطقه خاور ميانه است كه به شكلي نوين و بسيار كارآمد در جهت تحقق اهداف شوم آنها به كار گرفته شده است. براين اساس «ناتو» متولي محور امنيتي – نظامي، برخي شيوخ سلفي – كه ممكن است وجهه انقلابي و جهادي نيز داشته باشند – به عنوان سرپلهاي محور ايدئولوژيك و سرريز درآمد برخي كشورهاي توليدكننده نفت از افزايش مديريت شده قيمت طلاي سياه به عنوان تأمينكننده محور اقتصادي تعيين گرديد.
گرچه شناخت اين سطح مديريت و اثرگذاري وسيع اما پنهان شبكه سلطه در معادلات جهاني و منطقهاي محتاج تحقيقات بيشتر و دقيقتري است اما با رعايت اختصار به مهمترين مشخصهها و اهم اهداف آن ميپردازيم تا از ظهور «ناتوي سلفي» به عنوان قدرتي «سخت – نرم» و بسيار خطرناك در منطقه پرده بيفتد؛ ارتش كه عليرغم بهرهگيري از منابع ملي و داخلي و منطقهاي و بالاترين انگيزههاي به ظاهر مذهبي، اهداف جنايتكارانه امپرياليسم جهاني را محقق ميسازد.
1-محور ايدئولوژي
وهابيت كه پس از هفت دهه جنگ و خشونت در حجاز و در سال 1902م پاي به عرصه سياست و حكمراني نهاد(1) استقلال و استمرار حكومت تازه تأسيس خود را در مخالفت با دو طيف مهم اسلامي آن روزگار ديد. اول عثمانيها كه حاكمان حجاز منصوب آنها بودند و شبه جزيره عربي مستعمره و تحت سيطره سياسيشان قرار داشت و دوم شيعيان كه بدعتگذاريها و عقايد ناصواب و انحرافي وهابيت را برنميتافتند. نزاع كور وهابيت با اين دو طيف گسترده مسلمين از 1148 هجري قمري آغاز و همواره ادامه يافته است.
وهابيت كه از حيث ايدئولوژي سلفي مسلك و در احكام فقهي نزديك به فقه حنبلي هستند در حوزه حضور سياسي اجتماعي به سه بخش عمده تقسيم ميشوند.
اول امرا و اشراف كه يادآور سران قبايل عربي هستند و امروزه بر تخت پادشاهي منطقه حجاز تكيه زدهاند.
دوم رعايا و زيردستان يا همان باديهنشينان ديروز جزيره عربي كه امروز نيز تحت اشراف و سلطه گروه نخست به افراطگرايي و خشونت مشغول و مفتخرند.
سوم گروهي متعادل كه راه منطقي و روشنبينانهاي را براي ادامه حيات سياسي خويش يافتهاند اين دسته عمدتاً در مصر، اردن، تركيه، برخي كشورهاي آفريقايي و حتي عربستان سعودي حضور نسبتاً فعالي دارند.
در اوايل قرن نوزدهم همزمان با ظهور وهابيت به عنوان يك قدرت سياسي، پرتغال استعمارگر جاي خود را در منطقه خاورميانه به انگليس داد و عثماني از هم پاشيد و اين به معناي ايجاد زمينه مناسب براي استقلال سياسي – جغرافيايي وهابيت بود زيرا گماشتگان حكومت اضمحلال يافته عثماني در جزيره عرب اينك با حمايتهاي انگليسيها و كمي بعد امريكا با تبري جستن از اربابهاي سابق خويش به اسم استقلال و ارائه تفكر نوين اسلامي در واقع، منطقه وسيعي از ممالك اسلامي و خصوصاً قبلهگاه مسلمين را به استعمارگران هديه ميكردند.
اما اوج قدرت گرفتن سعوديها با حكمراني فيصل بن عبدالعزيز در سال 1384 قمري بود كه اقدامات مهم او چهره جديدي براي وهابيت ايجاد كرد گرچه فيصل در اين راه جان خود را از دست داد و ترور شد اما با فروش بيرويه نفت به امريكا، وابستگي شديد عربستان به ابرقدرت نوظهور جهاني را به وجود آورد و در كنار برخورد قهرآميز او با آلشيخ(2) كه مهمترين شريك آل سعود بودند، تفكر سلفي را از حيطه امور ديني به امور سياسي سوق داد كه شايد اين شروع واقعي تشكيل گروههاي سلفي تندرو و اثرگذار در عربستان، منطقه و جهان باشد،(3) از آن پس چه آلشيخ راه يافته به عالم سياست و چه منتقدين و مخالفين آلسعود كه هر دو از پيشروان تفكر سلفي بودند با هدف سازماندهي و گسترش فعاليتهاي سياسي- مذهبي خود به ساخت مدارس علميه در عربستان، اردن، پاكستان، تونس، مصر، سوريه، عراق و برخي از كشورهاي آفريقايي مبادرت ورزيدند.
ترويج سلفيگري در منطقه اسلامي خاورميانه كه با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران همزمان گشته بود عليرغم اختلافات كهنه وهابيت و سلفيون اما اتحاد ضمني نيز بين آنها ايجاد كرد زيرا سلفيون تندرو تفكر ناب شيعه را دشمن اصلي خود ميدانستند و همزمان حاكمان سعودي نيز قدرت يافتن حكومتي اسلامي در كنار خويش را بهعنوان رقابتي كه به شكست و پايان آنها خواهد انجاميد، تلقي كردند و لاجرم به اتحادي مجدد با سلفيون دست زدند.
اين اتحاد نانوشته در واقع زمينه حضور منطقه اي عربستان آن هم با پشتوانه قوي مذهبي را تضمين ميكرد و سلفيهاي تندرو كه با پشتيبانيهاي آلسعود به رسانه و سلاح دست مييافتند، عملاً به سپاه غيررسمي آلسعود و مجري سياستهاي تفرقهافكنانه وهابيت در منطقه بدل گشتند. هر چند در مقاطعي نيز با برخورد قهرآميز سعوديها روبهرو گشته و هنوز هم از اين موهبت غضب ناكانه وهابيت برخوردار هستند اما هرگز نبايد اين روياروييهاي جسته و گريخته عربستان سعودي با القاعده در يمن و يا داخل خاك سعودي را نقض آن اتحاد ديرين تصور كرد بلكه در نهايت تسويهحسابهاي داخلي است كه به طور طبيعي صورت ميگيرد و هر دو طيف در اختلافافكني بين مسلمانان، ترويج عقايد انحرافي خويش و تقابل با شيعه متحد و مصمم هستند.(4)
2- محور امنيتي- نظامي
سازمان پيمان آتلانتيك شمالي موسوم به ناتو پس از جنگ جهاني دوم و به بهانه مقابله با گسترش بلوك شرق در اروپاي غربي ايجاد گرديد.(5) اعضاي ناتو كه در ابتدا امريكا، كانادا و 10 كشور اروپايي بودند پس از چند دهه با تغيير رويكردي ظريف و ماهرانه عناصر مختلفي در عرصههاي منطقهاي و فرامنطقهاي را به همكاري و همراهي خويش پذيرفتند كه با فلسفه وجوديشان در بدو تأسيس تناقض داشت. گرچه فروپاشي شوروي زمينه الحاق برخي كشورهاي بلوك شرق به پيمان آتلانتيك شمالي را هموار ساخت اما براستي فربهسازي اين نيروي امنيتي- نظامي و گسترش روزافزون آن براي رويارويي با كدام دشمن فرامنطقهاي صورت گرفت؟ آيا مقابله با روسيه كه خود جزئي باقي مانده از شوروي فرو پاشيده با مشكلات فراوان داخلي در اقتصاد و سياست است محتاج چنين صفآرايي فرامنطقهاي است يا اينكه سردمداران ناتو دورنماي ديگري را در برنامههاي توسعهطلبانه خود لحاظ كرده بودند؟ دشمني آنها فرامنطقهاي و بلكه جهاني است و متكي به تفكر كمونيستي ناتوان و از هم پاشيدني نيست بلكه قدرتي است كه ظهورش پيامآور شكست قطعي تفكر ليبراليستي در عرصههاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي بشر امروز است.
آري طلوع اسلام ناب و انقلاب از ايراني بزرگ و اصيل پس از آن كه با اعمال فشارهاي مختلف خصوصاً تحميل جنگي نابرابر و هشت ساله، غروب نكرد و هر روز بر درخشش و بالندگياش افزوده شد، دشمني بود كه براي رويارويي با آن خصوصاً حالا كه محور مقاومت منطقهاي و بلكه جهاني را نيز ايجاد كرده است محتاج ارتشي فراملي و قدرتمند اما مدرن و گذر كرده از رسومات خشك و دست و پاگير قواي نظامي رايج در جهان بود.
به اذعان دوست و دشمن آنچه در قالب جمهوري اسلامي در عصر حاضر سربرآورده است نويدبخش جهاني شدن اسلام و قدرتي متكي به اراده مردم است كه با همه قرائتهاي موجود از دين و اسلام متفاوت است.
براين اساس و آنطور كه در بند1 آمد امريكاييها كه امروز فرمانده واقعي ناتو هستند از اسلام سلفي و مناطقي كه تحت سيطره وهابيت قرار دارد نگراني ندارند و حتي در صورت بروز انقلاب اصيل اسلامي در آنجا بر روي اعمال نفوذ و انحرافافكني دوستان سعودي خويش حساب باز كردهاند. نگاهي به انقلاب اسلامي مردم تونس، انقلاب اسلامي مردم مصر، تشكيل دولت مستقل و مردمي عراق و تشكيل دولت ائتلافي و فراجناحي در لبنان كه همواره با نفوذ سلفيها و دخالتهاي آشكار عربستان سعودي روبهرو هستند اين نكته مهم را به اثبات ميرساند كه حضور امريكاييها و همدستان آنها و خصوصاً جولان ناتو در اين منطقه فلسفهاي ندارد جز رويارويي با قرائت ناب از اسلام كه جمهوري اسلامي رهبري آن را به عهده دارد. ناگفته نماند در اين منطقه حساس و با گسترش سريع و عميق اسلام نقش كليدي تركيه بهعنوان كشوري مسلمان كه عضو ناتو نيز هست روشنتر ميشود. كشوري كه در نقشي دوگانه ميتواند همچون شمشيري دو لبه رفتار كند، لبهاي كه نقش ناتو را محدود به حوزه فعاليت رسمي خود مي كند و لبه ديگر كه ناتو را به عنوان يكي از مؤلفههاي يك ارتش فرامنطقهاي و وابسته به اصول ايدئولوژيك تند روانه بدل ميسازد.
از نظر دور نماند كه ناتو در حيطه امور سازماني و رسمي خود نيز به اقدامات مهمي دست زد تا راهبرد فوقالذكر در زمان موعود عملياتي گردد براين اساس هر چه از عمر اين پيمان گذشت بر وسعت و پيچيدگي عملكرد آن افزوده شد تا در ضمن فروكاستن از حضور فيزيكي در ميدانهاي مخاصمه از تلفات و بدنامي حاصل آن بكاهد و متقابلاً بر اثرگذاري منطقهاي و حتي جهاني خويش افزوده و با تبديل تهديدها به فرصتهاي مغتنم، قدرت فراگير امنيتي- نظامي با مديريت واحد را به نمايش گذارد. ناتو براي نيل به اين اهداف، راهبردهاي مختلفي را ترسيم و پيگيري كرد(6) تا نهايتاً با استفاده از نيروهاي منفعل در مخاصمهها، دشمنان خود را با عرصه جديدي از روياروييهاي بومي مواجه كند تا خود در كمال آرامش و با رعايت ژستهاي مردمسالارانه به توسيع نفوذ و اثرگذاري خويش و كسب پيروزيهاي چشمگير اميدوارتر باشد.
تجربه تلخ افغانستان در كنار تجربه پرهزينه عراق كافي بود تا در ليبي راهبرد اصلي خويش را به عرصه عمل بكشاند. همان طور كه در مقدمه آمد در كنار محور امنيتي دو محور اقتصادي و اعتقادي نيز نقش تعيينكنندهاي در اين شيوه نوين استيلاي قدرتهاي استعماري دارند و اين در جنگ ناتو و غرب در ليبي به خوبي نمايان گشت. آنچه در ليبي و شكست قذافي اتفاق افتاد بيش از آن كه بيانگر قدرت سخت و نظامي مهاجمين با محوريت ناتو باشد نشاندهنده قدرت خيرهكننده نرم آنها بود چرا كه ادارهكنندگان صحنه نبرد در ليبي با استفاده از منابع مالي آن كشور و با تحريك احساسات و علايق ديني اقوام مختلف ليبيايي و گسيلكردن جنگاوران عقيده محور و سلفي به آن ديار، عملاً و عليرغم اين كه ليبي و قواي قذافي را درگير جنگي طولاني و ويرانگر كردند(7) با استفاده از قدرت نرم خويش و با كمترين بهرهگيري از قدرت سخت، منطقهاي وسيع، نفتخيز و استراتژيك در شمال آفريقا را به اشغال پنهان
خويش درآوردند.
گرچه تقسيم اين غنيمت ارزشمند بين نيروهاي مداخلهگر از يك سو و فرانسه به عنوان استعمارگر سنتي ليبي از سوي ديگر و ديگر كشورهاي اروپايي كه از نفت ليبي ارتزاق ميكردند در كنار امريكا كه رهبري اين تهاجم و پيروزي را از آن خود ميدانست به بحثي طولاني و دقيق محتاج است اما توجه به ظهور و بلكه موفقيت ارتشي نوين كه فراملي و فرامنطقهاي است، از بالاترين انگيزههاي ايدئولوژيك بهرهمند است و در نهايت از منطقه و حتي كشور خويش منابع مالي دشمن خود را تأمين ميكند، مهمترين بخش اين داستان غمانگيز و خونبار است بخش عمدهاي از القاعده در ليبي به ناتوي سلفي بدل گشت و با كشتار همكيشان و حتي هموطنان خويش آن هم با انگيزه مذهبي برگستره نفوذ دشمنان اسلام و انسانيت و چپاولگران جهاني كه همگي حامي و فرمانبردار صهيونيزم هستند، افزود و اين چيزي جز گسترش مرموزانه ناتو به فرامنطقه و عرصه جهاني نيست.
ردپاي ناتوي سلفي اين روزها نيز در سوريه، عراق و بحرين به وضوح پيداست.
3- محور اقتصادي
معادله انرژي - غذا كه همواره در سطح بالاي مديرت جهاني مورد بحث و اجرا بوده است در يكي دو دهه اخير و خصوصاً در 6-5 سال اخير در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا شكل نوين و پيچيدهاي به خود گرفته است. امريكا، اروپاييها و برخي ديگر از قدرتهاي بزرگ دنيا كه بهره چنداني از منابع انرژي - به طور خاص نفت- ندارند به طور مستمر با توليد مايحتاج مردم جهان و خصوصاً كشورهاي نفتخيز، با قيمتي ارزان هزينه توليد در اين كشورها را بالا برده و عملاً استقلال اقتصادي آنها را منتفي ساختهاند.
نواستعمارگران با عرضه كالاهاي لوكس خود ضمن ترويج مصرفگرايي در كشورهاي صاحب منابع عظيم انرژي، بخش خاص و مهم مايحتاج مردم يعني كالاهاي اساسي و غذا را مشمول تحريم و ضوابط سختگيرانه خود ساختهاند در نتيجه هرگاه نفت اين كشورها را به آساني غارت كنند بازار مصرف آنها را پر ميكنند از كالاهاي لوكس تا با افزايش وابستگي، ريشه توليد ملي را در آن كشورها بخشكانند و خود منجي آنها از آشفته بازار اقتصاد تكمحصولي آنها باشند(8) و اگر نواستعمارگران نتوانستند نفت كشوري را غارت كنند و به بهاي اندكي براي به گردش درآوردن چرخ اقتصاد خويش به چنگ آورند، از اهرم تحريم غذا و كالاهاي اساسي استفاده ميكنند. تحريمها عليه جمهوري اسلامي از بارزترين مصاديق اين سياست غيرانساني و مزورانه غرب و امريكاست.
اين معادله ضدانساني اما روي پيچيدهتري نيز دارد كه هماكنون مؤلفه سوم ارتش فرامنطقهاي سلفيون عليه اسلام و عدالت و صلح را تشكيل ميدهد. غربيها و خصوصاً امريكا درتناقضي رفتاري و با دقت وظرافت كشورهاي توليدكننده نفت را در نبردي سنگين و سخت گرفتار كردهاند. آنها كشورهاي توليدكنندهاي كه با سياستهاي منطقهاي و جهانيشان همراه باشند را در حالي كه قيمت جهاني نفت اصلاً منصفانه و واقعي نيست، از تحريمها مستثني كرده و اتفاقاً جديدترين محصولات صنعتي و رفاهي و حتي نظامي را به سهولت دراختيارشان ميگذارند تا به اهداف پيش گفته دست يابند اما همزمان ديگر كشورهايي كه در قبال سياستهاي خصمانه و شيطانيشان موضع داشته باشند را با اهرم تحريمها در فشار مضاعف قرار ميدهند زيرا هزينه توليد و انتقال نفت و تمام شدني بودن آن، با قيمتهاي فعلي هرگز قابل جبران نيست و فروش بيرويه اين طلاي سياه جز خيانت در حق ملتهاي محروم نخواهد بود.
با اين توضيحات درمييابيم كشورهايي همچون عربستان، قطر، امارات و كويت كه در اين منطقه همراه سياستهاي استكباري امريكا هستند با دريافت همان قيمت غيرواقعي و كم از فروش نفت در حاليكه اساساً از توليد ملي و پيشرفت اقتصادي به كلي واماندهاند و استقلال سياسي خود را نيز از دست داده و به مستعمره نوين امريكا بدل گشتهاند اما بازارهاي سهل و پر زرق و برقي براي انواع كالاهاي توليدي كشورهاي صنعتي و پيشرفته شدهاند.
نتيجه اين سياست، گذشته از اين كه امكان بيداري مردم و تشكيل حكومت هاي مردمي را به حداقل ميرساند ايجاد تضمين مالي اقدامات نظامي و توسعهطلبانه امريكا و همپيمانان او در منطقه است. اين كشورهاي وابسته با دريافت درآمدهاي سهلالوصول و بيدغدغه از فروش نفت، از يك سو براي اثبات همراهيشان با سياستهاي ليبرالي و صهيونيستي غرب در منطقه و از سوي ديگر براي حفظ حكومتهاي شبه ديكتاتوري و غيرمردمي خود ناچار به تأمين هزينههاي تحميلي اقدامات امنيتي و نظامي امريكا و ايادي او در منطقه هستند. مضاف بر اين كه اين كشورها به خيال گسترش تفكر سلفي براي تقابل با اسلام ناب كه اساساً سلطنت و خودكامگي را مشروع نميداند با اشتياق تمام منابع مالي حاصل از فروش نفت را به پروژه عظيم حضور امنيتي – نظامي استكبار جهاني در منطقه اختصاص ميدهند.
پس درخواهيم يافت اولاً بالا رفتن قيمت نفت در سالهاي اخير كاملاً مديريت شده و در راستاي همان معادله انرژي- غذا تعريف ميگردد و جز با قطع وابستگي توليدكنندگان به پول نفت، هرگز به سود ملتها نخواهد بود. ثانياً گماشتگان منطقهاي صهيونيزم جهاني با اين بالا بود نسبي قيمت نفت بهانه و عذري براي تأمين نكردن منابع مالي جنگ غرب عليه اسلام نخواهند داشت.
«ناتوي سلفي» ارتش نوين و بهرهمند از قواي نرم و سخت فراوان و اثرگذاري است كه در حيطههاي مختلف شديداً فعال گرديده و در حاليكه نظاميان آنكارد كرده ناتو بر صفحه رسانهها ظاهر شده و با ژستهاي مدرن و امنيتبخش خود از فتح ليبي يا حضور فعالانه در افغانستان و آمادگي براي برقراري امنيت در جايجاي جهان سخن ميگويند اما بايد دانست در پس اين ژستها فريبخوردگان و تندروهاي سلفياي حضور دارند كه قبيلهداران ديروز و امراي امروزشان، پول وسلاح كافي دراختيارشان ميگذارند تا با خيال آسوده در حاليكه مردم مظلوم و زن و فرزند بيگناه مسلمان را در ليبي، سوريه، بحرين، عراق، افغانستان، پاكستان و هر كجاي ديگر كه شد، مثله ميكنند و به خاك و خون ميكشند، افكار تاريك و افقهاي ظلماني سلفي و بيريشه و انحرافيشان را در جوامع اسلامي ترويج كنند. براستي آن روز كه پيامبر اعظم (ص) همگان را از خطر «يهود امت» برحذر ميداشت(9) امروز ما را ميديد كه دست شيطان چگونه عناصري پليد از منحرفين جامعه اسلامي را به كار خواهد گرفت تا با شعارهاي كثيف و خائنانه «مقابله با هلال شيعي» و «نبرد شيعه و سني» افقهاي روشن بيداري جوامع اسلامي را رنگ خون بزنند اما وعده الهي در پيروزي مظلوم قطعاً محقق خواهد شد و متظاهرين به اسلام كه هرگز عقيدهاي به اسلام و راه پيامبر و آل او نداشته و ندارند طرفي نخواهند بست.
قطعاً ملتهاي بپا خاسته در مصر و تونس و ليبي به روشني نقش «ناتوي سلفي» را دريافته و اصالت ملي و اسلامي و انگيزه انقلابي خويش را به خاطر خودكامگي اقليتي فريب خورده و تاريك دل كه دستيار شيطان شدهاند، از دست نخواهند داد همانطور كه ملت رشيد سوريه ترورها، انفجارها و خشونتهاي غيرانساني و ددمنشانه در كشورشان را صرفاً برآمده از مخالفت با دولت بشاراسد تلقي نميكنند و ميدانند دستي فراملي و فرامذهبي در پي اهدافي شوم و مغاير با خواست منطقي و بحق مردم سوريه در كار است. از نظر دور نماند كه غفلت مسلمين چه خواص و حاكمان مردمي كشورهاي اسلامي، چه آحاد مسلمانان از تشكيل و بهكارگيري اين ارتش خطرناك از سوي استكبار جهاني، ضربهاي عظيم به انقلاب اصيل اسلامي در منطقه و جهان خواهد زد و در مقابل رصد و تقابل هوشمندانه با «ناتوي سلفي» تومار استعمارگري و ظلم و جنايتكاري صهيونيزم جهاني در منطقه را براي هميشه در هم خواهد پيچيد. انشاءالله
منابع و مآخذ
1- دايرةالمعارف اسلامي جلد 2 م 425
2- محمدبن عبدالوهاب معروف به شيخ. وي در قرن هجدهم در جزيرةالعرب ميزيست و شديداً به ترويج آراي باطل و انحرافي ابنتيميه مشغول بود. بين وي و نخستين خلفاي سعودي كه در درعيه حكومت داشتند پيماني منعقد گرديد كه براي هميشه آل شيخ راهنما و مدافع آلسعود باشند و متقابلاً سعوديها نيز تمام نيرو و نفوذ خود را در جهت گسترش افكار محمدبن عبدالوهاب، به كار بگيرند.
3- قدرت يافتن فيصل بنعبدالعزيز در حجاز كه به انقلاب چهارم سعودي مشهور است تحولات گستردهاي در داخل و خارج نظام سعودي ايجاد كرده و از مهمترين اين تحولات تضعيف جايگاه علمي و ديني آلشيخ و نتيجتاً ورود آنها به عالم سياست بود.
4- برخي بر اين عقيده هستند كه آن دسته از سلفيها يا القاعده كه مورد غضب دولت سعودي هستند بخش خوب و حقطلب سلفيون هستند. در حالي كه اساساً گسترش اسلام به عنوان ديني عقلي و با پشتوانه منطقي نيازمند اينگونه اقدامات انتحاري و خشونتطلبانه نيست بلكه آن عده از سلفيون كه بر سبيل منطق و براي نيل به حقيقت تلاش ميكنند مقيد به روشهاي منطقي هستند كه در برخي از كشورهاي اسلامي حضور فعالي نيز دارند.
5- سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) متشكل از 26 كشور امريكاي شمالي، اروپا و آسيا است كه در ابتدا با عضويت 10 كشور در 4 آوريل 1949 تشكيل شد. فلسفه وجودي اين پيمان چهار سال پس از جنگ جهاني دوم، اتحاد غربي در برابر شوروي و گسترش و نفوذ كمونيسم در اروپاي غربي بود.
6- استراتژي جديد ناتو در قالب مجموعه تدابير جامعي براي دهه 2020 – 2010 تحت عنوان «مفهوم نوين استراتژيك ناتو» در نوامبر 2010 در ليسبون اعلام گرديد.
7- در مقوله جنگ و قدرت نرم يكي از مهمترين عوامل ايجاد قواي مضاعف درگير كردن دشمن با معضلات و مشكلات داخلي و زمانبر است تا در اين راستا امكان تمركز و بهرهمندي از فرصتها فراهم گردد. دامن زدن به اختلافات داخلي از يك سو قواي داخلي را مضمحل ميكند و از سوي ديگر همان كشور دشمن و متخاصم با چهرهاي جديد به عنوان ميانجي و حتي منجي پا به عرصه ميگذارد و اين درواقع به رخ كشيدن قدرت نرم او خواهد بود.
8- به عقيده كارشناسان در وضعيت فعلي جهان و با توجه به تجديدناپذير بودن منابع نفتي و همچنين هزينه بالاي توليد و استحصال و انتقال آن و ارزش افزوده مضاعفي كه نفت ايجاد ميكند قيمت واقعي نفت بايد بيش از دويست دلار در حالت عادي باشد اما مديران معادله انرژي – غذا همواره سعي در پائين نگه داشتن قيمت نفت دارند تا بهطور ريشهاي از پيشرفت و صنعتي شدن توليدكنندگان آن جلوگيري كنند تا راه توليد علم و فكر و ورود به عرصه مديريت جهاني اين كشورها مسدود باشد.
9- قال رسولالله صليالله عليه و آله و سلم: ... افلا انبئكم بمن يضاهيهم من يهود هذه الامة؟ قالوا بلي يا رسولالله قال (ص): قوم من امتي ينتحلون انهم من اهل ملتي، يقتلون افاضل ذريتي و اطائب ارومتي و يبدلون شريعتي و سنتي و ... بحارالانوارج 44 ص 305.
افزودن دیدگاه جدید