روند پیدایش و شکل گیری وهابیت

روند پیدایش و شکل گیری وهابیت

هر کجا شیعه برای دفاع از اسلام و مسلمین قد علم کرده است غربی‌ها پای وهابیت را در آنجا باز و از آن‌ها حمایت کردند. افغانستان، پاکستان، آذربایجان، لبنان، بوسنی، کشورهای آفریقایی و عراق. ضمناً اسناد و دلایل بسیاری وجود دارد که غربی‌ها سعی کردند از ابزار وهابیت استفاده کنند تا علاوه بر اینکه مانع از وحدت جهان اسلام ‌شوند، آنها را در راستای تضعیف شیعه به کار گیرند. جنگ طائفه‌ای در پاکستان، عراق، نهر‌البارد لبنان و افغانستان از مصادیق بارز این ادعا می‌باشد.

کالبدشکافی تفکر وهابیت و القاعده /بخش اول
روند پیدایش و شکل گیری وهابیت

چکیده

به قدرت رسیدن جورج دبلیو بوش و وقوع حادثه 11 سپتامبر در سال 2001 سرآغاز تحولاتی نوین در آمریکا و در روابط بین الملل شد. این حادثه توانست نوعی انسجام به سیاست خارجی آمریکا ببخشد ؛ چرا که کلیه چالشگران با هژمونی واشنگتن را در زیر چتر تروریسم قرار داد. حادثه 11 سپتامبر، واقعه ای بود که دشمن جدیدی بنام تروریسم برای ایالات متحده آمریکا خلق کرد و زمینه لازم را برای بهره برداری این کشور از موقعیت و قدرت خود فراهم ساخت.

با توجه به وضعیت جدید، رهبران کاخ سفید درصدد تدوین ساختاری استراتژیک و مناسب برای مقاطع کنونی و آینده خود برآمدند که ما حصل آن تدوین استراتژیهایی از جمله «استراتژی امنیت ملی آمریکا برای قرن 21» بود. بلافاصله بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر به برجهای دوقلوی تجارت جهانی و ساختمان پنج ضلعی پنتاگون، مقامات امریکا انگشت اتهام را به سوی گروههای بنیادگرای اسلامی نظیر القاعده، طالبان و شخص بن لادن نشانه رفتند و متعاقب آن ماشین جنگی امریکا با هدف مبارزه با تروریسم روانه افغانستان و درنهایت عراق شد.

همزمان با این تحولات، مقامات امریکایی همواره جمهوری اسلامی ایران را به همکاری با القاعده و طالبان، کمک مالی و تسلیحاتی و آموزش و سازماندهی این گروهها متهم ساخته است و بارها سعی داشته¬اند در مجامع بین المللی با طرح این اتهامات، جمهوری اسلامی ایران را به انزوا بکشانند. بی اساس بودن این اتهامات آنقدر واضح است که حتی خوشبین ترین متحدان امریکا نیز آن را نپذیرفته اند، زیرا صرف نظر از مسایل سیاسی، جمهوری اسلامی ایران با ایدئولوژی و تفکر خاص شیعی خود هرگز نمی تواند با گروههای تندوری وهابی نظیر طالبان و القاعده اشتراک نظر فکری و سیاسی داشته باشد.

نمونه بارز تضاد جمهوری اسلامی با تفکرات وهابی گروههایی نظیر القاعده و طالبان، شهادت دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف افغانستان توسط طالبان بود که طرفین تا مرحله جنگ تمام عیار نیز پیش رفتند. ما در این نوشتار برآن هستیم ضمن معرفی وهابیت و گرایشهای ضد شیعی آن، نشان دهیم که وهابیت و القاعده، نمی توانند متحدان استراتژیکی برای جمهوری اسلامی باشند.

مقدمه

وهابیت، از فرق نسبتا نوپای اسلامی‏ست. این مسلک که در زادگاه اسلام یعنی در عربستان رشد یافته، به دلیل پشتوانه قوی سیاسی و اقتصادی در حال گسترش به دیگر نقاط بلاد اسلام است. از آنجا که پیروان این فرقه تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را کافر و مشرک و خارج از حوزه اسلام می‏شمرند، اهمیت مطالعه و تدقیق در اصول فکری این مکتب آشکار می‏گردد.

در طول تاریخ همواره انسانهایی کژاندیش و خودپسند بوده‏اند که برای رسیدن به اهداف‏ مادی و پلید خود همواره اعتقادات و باورهای مردم ساده‏نگر را به بازی گرفته‏اند و گاه با سوء استفاده‏ از این باورها، لطمه‏های غیر قابل جبرانی را به جوامع بشری و تمدن انسانی وارد کرده‏اند. در جوامع اسلامی نیز این عده با استفاده از زور و گاه با تزویر، احساسات پاک و بی‏آلایش‏ مسلمانان را به باد سخره گرفته و حتی سخنان بی‏پایه و اساس خود را با عنوانی اسلامی به جای‏ اسلام ناب معرفی نموده تا به اهداف پست خود نایل شوند.

جدا از خسارت‏های مرگبار مادی این نوع انحرافات، صدمات معنوی و دینی آن به مراتب‏ عمیق‏تر و مهلک‏تر می‏باشد. به‏طوری که بعد از ظهور وهابیت غیر از خسارت‏های سنگین‏ مادی، لطمه‏ها و صدمات دینی و معنوی آن بسیار خطرناکتر و همچون سمّی خطرناک و مهلک‏ است که بر پیکرهء بی‏جان جامعه اسلامی وارد شده است. سمّی که بی‏شک نه تنها عامل تضعیف‏ و انحطاط جامعه اسلامی می‏شود، بلکه حتی تأثیرات سوء و غیر قابل تصور بر جوامع دینی‏ (غیر اسلامی)می‏گذارد.

 

شایان ذکر است که اگرچه در طول تاریخ اسلام فرق و آبشخورهای اسلامی زیادی متولد شده و هر کدام به نوبهء خود تأثیر بسزایی در جهان پیرامون خود گذاشته است، اما به جرأت‏ می‏توان گفت هیچکدام از آنها همانند تأثیر وهابیت، آثار سوء و مخرّبی نداشته‏اند. خصوصاً اینکه مبارزان وهابیت از جاهل‌ترین افراد احساسی تشکیل می‌شوند و می‌توانند بسیار خطرناک باشند، به ویژه با عملیات‌های انتحاری و گستردگی جمعیت اهل تسنن تهدیدات می‌تواند علیه اندیشه شیعی بسیار جدی باشد.

از طرفی همان‌طور که رهبران انقلاب اسلامی وحدت جهان اسلام را ضروری و مهم می‌دانند، دشمن در مسیر خلاف آن تلاش می‌کند. بنابراین، وهابیت مهم‌ترین مانع تحقق وحدت جهان اسلام است و سرسپردگی رهبران برخی از کشورهای اسلامی نیز ابزار کارآمدی برای غرب است که سرمایه‌های جهان اسلام را دراختیار غرب قرار می‌دهد و بخشی از آن نیز برای خنثی کردن توان انقلاب اسلامی به کار می‌رود.

بنابراین، جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا بتواند جهان اسلام را نسبت به خطر وهابیت آگاه کند. از آنجایی که رهبران و نخبگان جهان اسلام خود را به خواب زده اند، آگاه‌سازی آنها کار مشکلی است. به همین دلیل وقتی تهدید حزب‌الله علیه اسرائیل جدی می‌شود خیلی از امکانات و حمایت‌های کشورهای اسلامی به کمک اسرائیل می‌شتابد؛ زیرا این بخش از جهان اسلام رشد و تعالی حزب‌الله را در جهت خلاف منافع خود می‌داند.

روند پیدایش و شکل گیری وهابیت

اندیشه وهابیت در سال 1143 هجری قمری در شبه جزیره عربستان توسط محمد بن عبدالوهاب وجود آمد. عبدالوهاب که از علمای حنبلی بود، وقتی اندیشه‌های فرزندش محمد را بر خلاف دین اسلام دید، با او مخالفت کرد. محمد که از جامعه خود (منطقه نجد عربستان) از سوی مسلمانان به شدت طرد شده بود به بصره مهاجرت نمود. شیخ سلیمان عبدالوهاب، برادر محمد، نیز کتابی در رد بدعتها و عقاید باطل محمد تحت عنوان« الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه» نوشت. گفته می‌شود، بزرگ‌ترین دشمنان محمد، پدرش عبدالوهاب و برادرش شیخ سلیمان بوده‌اند.( الاسلام فی القرن العشرین، صص 126-137)

محمد بن عبد الوهاب در بصره هنگام تبلیغ از عقاید و افکارش، از سوی مسلمانان طرد شد تا اینکه جاسوس معروف انگلیسی به نام «همفر» با وی آشنا شد. همفر در ص 34 کتاب خاطراتش می‌نویسد: « من در محمد عبدالوهاب، گمشده مقصود خود را یافتم». وی در ص 35 همان کتاب می‌گوید: « پس از ایجاد شک و تردید بیشتر در اندیشه محمد و القای اندیشه‌های خود از تفسیر قرآن، به جایی رسیدم که اندک اندک جامه ایمان را از تن او بیرون کشیدم» (محمد، 1370 ، ص 19). در حقیقت همفر موفق شد با استفاده از ضعف شخصیت محمد بن عبدالوهاب و قدرت‌طلبی او، بستری برای طرح و اجرای اندیشه‌های ضد اسلامی خود بیابد. همفر با ایجاد اندیشه وهابیت به دنبال اهداف زیر بود :

الف) مسخ چهره اسلام به عنوان دین خشن و بی‌روح؛

ب) تضعیف پیامبر(ص) به عنوان اینکه پیامبر مرده است و نمی‌تواند نقشی داشته باشد؛

ج) جسم قائل شدن برای خداوند تبارک و تعالی؛

د) اختلاف بین مسلمانان به خصوص کینه و دشمنی با شیعه که از قرن دهم بر منطقه خلیج فارس حکومت می‌کرد؛

هـ) حرام دانستن زیارت قبور ائمه و حتی قبر پیامبر(ص).

در نتیجه امروزه نه تنها اهداف همفر در عقاید وهابیت تبلیغ می‌شود، بلکه اساس اعتقادات وهابیت را تشکیل می‌دهد. در بُعد حکومت نیز، همفر برای اجرا و پیش برد اندیشه محمد ابن عبدالوهاب، گروه تروریستی ایجاد کرد تا هرکس با این عقیده مخالفت کند، با آنها به مبارزه برخیزد و برای توجیه این رفتار تروریستی و غیراسلامی، این اندیشه را که در اقوال ابن تیمیه وجود دارد مطرح کرد که هر حاکمی که بر مردم ولو با زور و قدرت حکومت کند، لازم است از او تبعیت شود. (همان، ص 21)

ابن تیمیه، در سال 661 هـ. ق، یعنی 5 قرن قبل از محمد ابن عبدالوهاب می‌زیسته است. محمد ابن عبدالوهاب ابتدا عقاید خود را بر اساس نظرات ابن تیمیه بنا نهاد و از آنجا گسترش داد.غزالی متوفی 505 هـ. ق، در مورد اطاعت از سلطان ظالم می‌گوید: « به نظر من اگر سلطانی ظالم باشد، مانع آن نمی‌شود که کسی حقی از او قبول نکند. زیرا اطاعت از سلطان نادان و ظالم اگر دارای شوکت و اقتدار باشد واجب است و باید او را به حال خود واگذاشت و از او اطاعت و فرمان برداری نمود.

 

از این رو به نظر ما ولایت و سرپرستی برای سلاطین در کشورهای مختلف، مشروع است. در واقع، ولایت تابع شوکت و قدرت است، پس هرگاه صاحب قدرت یا دارای نفوذی با کسی بیعت کند، آن شخص خلیفه خواهد بود. هر کس از راه زور، سلطه پیدا کند، ولایت و حکم او نیز نافذ خواهد بود.» (غزالی، ج2، ص 130).

ابن تیمیه، رئیس بزرگ وهابی‌ها، (متوفی 661 هـ.ق) می‌گوید: اعتقاد به امامت یزید و سایر مروانیان، قبول یک واقعیت تاریخی است، زیرا این اشخاص چه امام و چه خلیفه نامیده شوند و چه سلطان، هر یک در روزگار خود صاحب قدرت و شمشیر بودند و در عمل زمام امور را در اختیار داشتند. اما این که آدم خوبی هم بوده‌اند یا نه، مطلب دیگری است و به این اعتبار، انکار امامت یزید یا عبدالملک مروان یا منصور عباسی چنان است که خلافت ابوبکر، عمر و عثمان یا سلطنت کسری و قیصر و نجاشی را منکر باشد (کریم زاده،1385، ص 31).

آنان برای توجیه نظریه خود به روایتی استناد می‌کنند که: من غلب علیهم بالسّیف حتی صار خلیفه و سمّی امیر المومنین فلا یحل لاحد یومن با... و الیوم الاخر: هرکس با شمشیر بر مردم مسلط شود و از این راه، خلیفه گردد و امیر المومنین نامیده شود، بر هیچ مومنی روا نیست که با او مخالفت کند (قاضی ابی یعلی، ص‌23).در حالی که مذهب شیعه اعتقاد متفاوتی دارد و معتقد به احادیث و روایاتی از پیامبر(ص) و ائمه(ع) است از جمله اینکه:

پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «اذا کان یوم القیامه نادی مناد اینَ ظلمه و اعوانهم، من لاق لهم دواتاً او ربط کیساً او مدّ لهم مدر قلم فاحشروهم معهم» یعنی هرگاه روز قیامت فرا رسد، منادی از سوی خدا صدا می‌زند کجایند ظالمان و ستمگران و کارگزاران آنان؟ ، هر کس (هرکاری برای آنان انجام دهد و یا قدمی برای آنان بردارد) حتی دوات برای آنان آماده و فراهم سازد و یا کیسه‌ای برای آنان بدوزد، با ظالمان محشور نمایید. (بحار، ص 372).

امام رضا(ع) فرمودند:‌ « الدخول فی اعمالهم (اعمال السلاطین) و العون لهم و السعی فی حوائجهم عدیل الکفر و النظر الیهم علی العمد من الکبائر التی یستحق بها النّار» بدین معنی که وارد شدن در کارهای سلاطین غاصب و کمک به آنان و کوشش در برآوردن نیازهای آنان، معادل کفر است. همچنین نگاه عمدی به چهره آنان از گناهان کبیره به شمار می‌رود که مستوجب آتش و عذاب الهی است». (عاملی، ، ص 138).

بنابراین، بنیانهای اندیشه وهابیت با توسل به زور و تهدید به مرور در سطح گسترده‌تری مطرح شد. برای اینکه این اندیشه از قدرت و توان نیز برخوردار باشد، همفر با محمد بن سعود که در آن زمان حاکم منطقه الدرعیّه (منطقه‌ای است در اطراف ریاض) بود، ارتباط برقرار کرد و از او خواست به محمد بن عبد الوهاب کمک کند. پیوند این دو محمد، بنیان اندیشه و قدرت وهابیت را بنا نهاد (همان، ص 21).

با حمایت دولت بریتانیا، حاکم الدرعیه مردم را با زور وادار ساخت تا اندیشه محمد بن عبد الوهاب را بپذیرند. هر کس با این اندیشه مخالفت کرد، قتل عام شد. کم کم این نگرش با قدرت محمد بن سعود به قبایل و شهرهای اطراف نیز تحمیل شد و اندیشه فرقه وهابیت زیر سایه شمشیر و تهدید و وعده و وعید گسترش یافت. همفر که در بصره وعده حاکمیت منطقه نجد و بخشی از عربستان را به محمد بن عبد الوهاب داده بود، با شمشیر و قدرت محمد بن سعود این وعده را عملی کرد.

در طول تاریخِ وهابیت، علمای بسیاری از اهل تسنن بر افکار و اندیشه وهابیت اشکال گرفتند و مخالفت کردند. برخوردهای خشن شخص محمد بن عبد الوهاب که به راحتی اجازه قتل و غارت را صادر می‌کرد، موجی از خوف و وحشت در بین مسلمانان ایجاد نمود. دولت و اندیشه نوپای وهابیت کم کم به فکر تصرف جغرافیای بیشتر افتاد. اولین شورش و حمله دولت وهابیت توسط ترک‌های عثمانی و فاطمیون مصر سرکوب شد.

مجدداً در سال (1216 هـ. ق) وهابیها به سوی عراق لشگر کشی کردند و در روز عیدغدیر خم که عمدتاً مردم شیعه به زیارت نجف اشرف مشرف شده بودند، وارد حرم امام حسین(ع) شدند و ضریح را آتش زدند و تمام اموال حرم و مردم را غارت کردند و حدود 5 هزار نفر از شیعیان را کشتند. (محمد، پیشین).در جنایت دیگری در سال (1217 هـ. ق)، به شهر طائف حمله کردند و در آنجا نیز، حتی نمازگزاران را در مساجد قتل و غارت کردند، قرآنها را پاره نمودند و زیر دست و پا انداختند.

جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا بتواند جهان اسلام را نسبت به خطر وهابیت آگاه کند. از آنجایی که رهبران و نخبگان جهان اسلام خود را به خواب زده اند، آگاه‌سازی آنها کار مشکلی است. به همین دلیل وقتی تهدید حزب‌الله علیه اسرائیل جدی می‌شود خیلی از امکانات و حمایت‌های کشورهای اسلامی به کمک اسرائیل می‌شتابد.

محمد بن عبد الوهاب با این اندیشه که هر کس با اندیشه توحیدی من مخالف است، کافر است. گفت: « کسانی که قبلاً اعمال حج انجام داده‌اند، حج آنها باطل است.» وی به راحتی اجازه قتل عام و کشتار مسلمانان را صادر می‌کرد. وهابیت پس از قدرت یافتن در عربستان و چند حمله نظامی به عراق و طائف، بعد از مدتی با حمایت انگلیس به منطقه احساء و قطیف حمله کرد و تمام این مناطق نفت‌خیز را که شیعیان در آنجا زندگی می‌کردند تصرف نمود و از بحرین جدا کرد و ضمیمه خاک عربستان نمود. در دو قرن گذشته، بخش دیگری از یمن را نیز به تصرفات خود افزود.

استعمار انگلیس برای گسترش این اندیشه در سال،1920 یکی از فرزندان فیصل را از عربستان به حاکمیت عراق منصوب کرد، امیر عبدا... فرزند دیگر فیصل را حاکم اردن نمود، سومین فرزند فیصل را حاکم سوریه قرار داد. همین‌طور در سال 1782 طائفه وهابی الخلیفه را حاکم بحرین نمود و با حمایت از آنها در سال 1820 طائفه الخلیفه با کمک دولت وهابی عربستان، ضمن مهاجرت سنی‌های وهابی به بحرین شیعیان بحرین را قتل عام نمودند (دوانی، 1366، ص58).

در سال 1928 توسط طائفه الخلیفه، قیام شیعیان امارات به شدت سرکوب شد. استعمار انگلیس با انتصاب طوائف وهابی از کشور عربستان حاکمیت شیخ‌ نشین‌های خلیج فارس را نیز به دست گرفت. طی 150 سال، وهابیت به عنوان اهرمی در دست استعمار انگلیس بود و از قدرت گرفتن و وحدت جهان اسلام، ممانعت به عمل می‌آورد تا اینکه بحث اسرائیل در خاورمیانه ایجاد شد و قدرت‌های شیعی نیز به محوریت ایران احیا گردید.

از آنجا که قطب‌بندی‌های جهانی و صف‌آرایی غرب و شرق در مقابل یکدیگر، آینده حاکمیت جهان را رقم می‌زد و استعمار انگلیس جایگاه منطقه‌ای و جهانی خود را به امریکا داده بود، امریکایی‌ها در افغانستان از وهابیت با اندیشه ضد کمونیست در جنگ برضد روس‌ها به عنوان ابزاری دیگر استفاده کردند. در اظهار نظر رسمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت امریکا، بن لادن مقام قهرمانی مبارزه با کمونیست را خود اختصاص داده بود.

پس از فروپاشی شوروی، القاعده از دید منافع امریکا اهمیت ویژه خود را از دست داد و در نتیجه از کنترل امریکا خارج شد. این گروه به مرور در کشورهای پاکستان، افغانستان و امروزه در عراق و حتی در بوسنی وارد عرصه مبارزه بر اساس اندیشه خود شد و عملیات ‌بسیاری برضد منافع امریکا در جهان انجام داد.

تا جایی که دست آموز انگلیس، امروزه بلای جان غرب شده است و به عنوان ابزاری برضد شیعه، از امتیاز ویژه‌ای نزد غربیها و صهیونیست‌ها برخوردار است. چون وهابیت در عین حال که با غرب جنگ و نزاع دارد ، به عنوان ابزاری مهم در مقابل وحدت جهان اسلام و شیعه همچنان مورد حمایت غربیها می‌باشد.

دلیل این وابستگی متقابل بین غرب و وهابیت، عدم اقدام تهاجمی حتی موضع‌گیری سیاسی وهابیت در مقابل صهیونیسم و مسأله فلسطین است. از سوی دیگر هر کجا شیعه برای دفاع از اسلام و مسلمین قد علم کرده است غربی‌ها پای وهابیت را در آنجا باز و از آن‌ها حمایت کردند. افغانستان، پاکستان، آذربایجان، لبنان، بوسنی، کشورهای آفریقایی و عراق. ضمناً اسناد و دلایل بسیاری وجود دارد که غربی‌ها سعی کردند از ابزار وهابیت استفاده کنند تا علاوه بر اینکه مانع از وحدت جهان اسلام ‌شوند، آنها را در راستای تضعیف شیعه به کار گیرند. جنگ طائفه‌ای در پاکستان، عراق، نهر‌البارد لبنان و افغانستان از مصادیق بارز این ادعا می‌باشد (اکبری،1387،ص65)

منابع :

1) اکبری، حسین «بازی با آتش،احتمال حمله آمریکا به ایران»نشر اندیشه سازان،تهران،1387.

2) محمد ، عبد، «وهابیها را اینگونه دیدم»، ترجمه میثم موسائی، تهران: نشر سازمان تبلیغات،1370.

3) کریم زاده، پروانه، «وهابیت در بوته نقد»، تهران: دارالفکر،1385 .

4) دوانی، علی، «فرقه وهابیت و پاسخ شبهات آنها»، تهران: نشرفرهنگ وارشاد اسلامی،1366.

5) غزالی، محمد، «احیاءالعلوم الدینی»، بیروت: دارالمعرفه، ج2، 1402 .

6) عاملی، حر، «وسائل الشیعه»، ج12

7) بحار، ج75، ص372.

8) قاضی ابی یعلی، «احکام السلطانیه»،

حسام افشار

منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی

ادامه دارد.............

افزودن دیدگاه جدید