7عامل رستگاری در قران

7عامل رستگاری در قران

منظور از عبادتی که خرجی راه رستگاری را تأمین می کند، عبادتی است که با اختیار و شعور صورت می گیرد (بندگی اختیاری) نه آن عبادت تکوینی که همه موجودات ارض و سماوات مشغول آن هستند.
بی‌گمان شیرینی هر مبدأ به منتهای آن، هر حرکت به هدف آن و هر کار و فعالیتی به نتیجۀ آن است. تحمل تلخی و سختی در راه رسیدن به هدف و دست یافتن به نتیجه نیز حلاوت خاص خود را دارد که بر کسی پوشیده نیست. بدین اساس هر شیرینی و مقام و منصبی به دست آوردنی است، نه به دست آمدنی؛ از جمله مقام و منزلت تعریف شده برای انسان، هرچند ممکن است استثنا‌پذیر باشد یا از دیدگاه برخی1 همه‌ی مقامات موعود برای انسان لطف باشد و فیض نه نتیجه‌ی عمل او.
سعادت موعود و رستگاری که هدف آفرینش انسان و ارسال هادی به سوی او است، نتیجه‌ی خوب دانستن، خوب زیستن و خوب عمل کردن او در راه رسیدن به آن هدف است و از آن‌جا که این هدف بسی ارزش‌مند است، خیلی‌ها سختی‌های راه را به جان می‌خرند و به امید وصول از تحمل آن‌ها نیز لذت می‌برند و نیز سراسر زندگی و عمر از این‌که در راه هدف طی می‌شود، برای‌شان گوارا و لذیذ است که این خود نوعی سعادت است و رستگاری، هر‌چند نه به اندازه آن سعادت که رسیدن به هدف در پی دارد.
چقدر لذیذ است این رستگاری، وقتی انسان آن را به عنوان پاداش عمل به دست می‌آورد؛ زیرا چیزی که با زحمت خود انسان و به‌عنوان پاداش عمل او به دست می‌آید، نه منتی دارد و نه منت کشیدنی و نه اندیشه‌ی جبران کردن آن فکر انسان را مشغول می‌کند.مراد از سعادتی که این قلم در‌صدد ترسیم آن و بر‌شمردن عواملی که هموارکننده‌ی زمینه‌ی رسیدن به آن است، وصل به سعادت‌آفرین است که بالاتر از آن در مخیله هیچ بنده‌ای نمی‌گنجد؛ زیرا سعادتی بالاتر از آن وجود ندارد و آن هم از مسیر دنیا در آخرت حاصل‌شدنی است.
 
معنای رستگاری
راغب، رستگاری را با خیر و سلامت رسیدن [به مقصد و آرزو] معنا کرده؛2 یعنی انسانِ به هدف خلقت نرسیده، مانند دانه‌ی نروییده و جوانه‌نزده است. بنابراین کسی که دوست‌دار رستگاری است و می‌خواهد به منتهای هدفش برسد، باید مقدمات آن را فراهم و زمینه را برای رسیدن هموار کند و بر اساس آن ره مقصود در پیش گیرد تا هم از خطرات راه در امان باشد و هم آسان‌تر به مقصد برسد.آن‌چه در نوشتار به‌عنوان عامل معرفی می‌گردد، خود نوعی رستگاری است، اما نه آن رستگاری نهایی، بلکه موقت و در معرض تهدید خطرات؛ زیرا هر یک پله‌ای است که در طول هم‌دیگر مسیر رسیدن به مقصد را هموار می‌کنند، ضمن آن‌که متداخل‌اند، اما مکمل هم‌دیگرند و به یک هدف منتهی می‌گردند.
 
عوامل رستگاری
قرآن کریم با معرفی رستگاران از سعادت‌مندی و رستگاری با مخاطبان خود سخن گفته و با بر‌شمردن عوامل رستگاری همه انسان‌ها را به این راه دعوت کرده است. این نوشتار هفت عامل را به استناد به آیات و روایات معرفی می‌کند.
هر ایمانی نمی تواند مؤمن را بر سفره‌ی رستگاری بنشاند؛ بلکه ایمانی این مهم را تحقق می بخشد که همراه با عمل به مقتضای ایمان باشد و قرآن نیز هرگاه پای ایمان را وسط می کشد، از عملی به مقتضای آن نیز می گوید که جمله (وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)، پس از بسیاری از (الَّذِینَ آمَنُوا)، اثبات کننده‌ی این ادعا است.
 
1. ایمان
رستگاری و ایمان در شعار اسلام (یا أیها الناس قولوا لا إله‏ إلا اللّه تفلحوا)3 که با نوای مخلصانه‌ی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان نخستین در کوچه بازارهای شهر مکه طنین‌انداز بود و فطرت انسان ها را نوازش می داد، گره خورده است و در قرآن کریم نیز به گونه‌ی خاصی بازتاب داده شده است؛ چنان‌که در سوره مبارکه مؤمنون می‌خوانیم:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛ به راستی که مؤمنان رستگار شدند.»4یعنی مؤمنان همین که به خدا و وعد و وعیدهایش ایمان آوردند، در راه رستگاری قدم نهاده اند، هرچند ممکن است در این راه دزدان خطر‌آفرینی کمین کرده باشند.قرآن کریم در اکثر موارد با شاید و به شکل مشروط5 از رستگار شدن انسان سخن گفته است؛ اما این آیه به طور قطع مؤمنان را رستگار دانسته.
رسول بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند:«قَد أفلَحَ مَن ‏أخلَص قَلبَه لِلإیمانِ...؛ رستگار است آن‌که دلش را برای ایمان خالص کرده است»6البته هرگز نباید فراموش کرد که هر ایمانی نمی تواند مؤمن را بر سفره‌ی رستگاری بنشاند؛ بلکه ایمانی این مهم را تحقق می بخشد که همراه با عمل به مقتضای ایمان باشد و قرآن نیز هرگاه پای ایمان را وسط می کشد، از عملی به مقتضای آن نیز می گوید که جمله (وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)، پس از بسیاری از (الَّذِینَ آمَنُوا)، اثبات کننده‌ی این ادعا است.
حدیث فوق به از طرفی می فهماند که ایمانی که در قلب خالص جای نداشته باشد، توان رستگار کردن مؤمن را ندارد.آیه مورد بحث نیز مؤمنانی را رستگار می داند که پس از تزیین روح و جان با ایمان به خدای یگانه، از صفاتی چون خشوع در نماز که نشانه‌ی درست بندگی کردن آنان است، پرهیز از کار و سخن بی هوده که نشانۀ قدردانی آنان از عمرشان است، عمل به دستور زکات که نشانه‌ی حلال خوردن آنان است، پاک‌دامنی پیشه کردن که نشانه‌ی پاک زیستن آنان است، امانت‌داری که به فرموده‌ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) بهترین ایمان7 است برخور‌دارند.
مؤمنانی که خداوند آنان را با داشتن صفات فوق رستگار می داند، کسانی هستند دارای صفات ویژه که در آیات ابتدایی سوره مبارکه انفال ذکر کرده8 و آن‌گاه می فرماید: «أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»9 بنابراین ما نباید دل به ایمان و نمازمان خوش کنیم؛ بلکه باید ابتدا ایمان خویشتن را با ترازوی این آیات بسنجیم، که اگر درست بود به مقتضای آن عمل نماییم تا دل‌خوشی ما هدر و هرز نباشد.
 
2. تقوا و پارسایی
تقوا10 در عین آن‌که لباس خوبی11 برای محافظت از گرما و سرمای شهوت و گناه است، مایه‌ی فرج و رهایی از تنگناها، گشایش در روزی،12 نزول رحمت و برکات الهی،13 قبولی اعمال،14 مایۀ جلب نصرت و تأیید الهی،15 بصیرت برای تشخیص حق از باطل16 و... نیز هست و برای متقی رستگاری و سعادت را به ارمغان می آورد، چنان‌که در آیه ذیل آمده است:«قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الالْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ بگو پلید و پاک یکسان نیستند، هر‌چند کثرت پلید[ها] تو را به شگفت آورد، پس ای خردمندان از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید.»17‏
تقواست که رحمت و برکت‌های مادی و معنوی را نصیب انسان می‌کند و قابلیت درک رستگاری را در او ایجاد می‌گرداند.
آیه کریمه با بیان برابر نبودن پاک و پلید، پاک را از پلید (و نه پاکی را از پلیدی؛ «زیرا مراد از طیب و خبیث پاک و پلیدهاى خارجى و حقیقى است»18) در عین کثرت پلیدان بهتر دانسته و خردمندان را به تقوای الهی دعوت کرده است تا با این ملکه‌ی مقدس مدارج فضیلت و کمال را پیموده و به رستگاری برسند. تقواست که رحمت و برکت‌های مادی و معنوی را نصیب انسان می‌کند و قابلیت درک رستگاری را در او ایجاد می‌گرداند.
 
3. خود‌سازی
انسان با حب ذاتی که دارد، باید مهربان تر از هر کسی نسبت به خود باشد. به گونه ای که بیش‌تر از هر چیزی به فکر خود و سرنوشت جاوید خود باشد. آغاز حرکت به سمت این مهم نیازمند خود‌سازی و تزکیه نفس است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی»19 و نیز «فَمَنْ کَانَ یرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا»20
منظور از خودسازی «جهت بخشیدن به فعالیت های حیاتی و تصحیح انگیزه ها با در نظر گرفتن مقصد نهایی و جهت‌دهی فعالیت ها برای خداوند است؛ نه متوقف کردن فعالیت های اجتماعی و عزلت‌گزینی»21 و سر در گریبان خویش نهادن به امید رسیدن به خدا. عمل صالح مذکور در آیه بالا شامل هر کاری خیری می شود که قربة الی الله صورت گیرد، فردی باشد یا اجتماعی فرقی ندارد.
از دیدگاه قرآن کریم، رستگار کسی است که خویشتن را از آلودگی ها و خصلت های شیطانی و حیوانی پاک گردانیده، آداب انسانی آموخته و برای رسیدن به خدا که فلاح نهایی است، تربیت شده است. چنان‌که آیه نهم سوره شمس«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» نیز تزکیه نفس را عامل سعادت و رستگاری دانسته است. رسیدن به بارگاه قدس که جای پلیدی و ناپاکی نیست، بدون تزکیه‌ی نفس محال است.
 
4. بندگی
بندگی معنای وسیعی دارد که بسی فراتر از عبادات با ارکان خاص است. انجام و یا ترک هر کاری برای رضای خدا را می شود زیر سقف خیمه‌ی بندگی قرار داد. اگر انسان ها برای نماز به عنوان راه رسیدن به رستگاری فرا‌خوانده می شوند (حی علی الفلاح) برای آن است که بندگی در این عمل مخصوص معنای تام و تمام پیدا کرده و به دیگر افعال عبادی آن‌ها نیز جهت می دهد.
در این عنوان نیز نماز به عنوان بندگی و چشمه رستگاری در آیه ذیل بررسی گردیده هر‌چند انجام هر کار خوب (وَافْعَلُوا الْخَیرَ) در کنار نماز و همراه آن مکمل معنای بندگی است.«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید، باشد که [این کارها] شما را رستگار کنند.»22
بندگی از خودشناسی (عبد) و خداشناسی (معبود) نشأت می گیرد. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا» در عبادت خدای متعال ظهور و تجلی می یابد. رکوع و سجود (نماز) در آیه‌ی فوق عامل رستگاری شمرده شده است؛ زیرا نماز عصاره‌ی همه عبادات است که بالاترین مرتبه آن در سجده نمود می-یابد و «حقیقت عبادت هم همان اظهارخضوع آگاهانه به درگاه بی نیاز مطلق است»23
منظور از عبادتی که خرجی راه رستگاری را تأمین می کند، عبادتی است که با اختیار و شعور صورت می گیرد (بندگی اختیاری) نه آن عبادت تکوینی که همه موجودات ارض و سماوات مشغول آن هستند، هرچند همه موجودات تسبیح گو، به اندازه‌ی خود شعور دارند؛ اما شعور انسان با توجه به شأن و منزلت او هرگز قابل مقایسه با دیگران نیست.
ترک گناه نیز عاملی است برای رسیدن به رستگاری و سعادت؛ زیرا این کار برای رضای خدا نیز به جای خود عبادتی است مقبول و پسندیده.
چنان‌که عبادتش از عبادت دیگر موجودات ارزش‌مندتر است. عبادت انسان به طور کلی یعنی رابطه‌ی او با معبودش چه در قالب ذکر و دعا و راز و نیاز و نیایش و چه در قالب اطاعت از دستورات امری و نهی او، اما در آیه‌ی فوق، خداوند انسان را امر به رکوع و سجده (نماز) و کار خیر کرده که بهترین کار هم نماز است و شاید منظور، انجام بهترین نماز باشد و بدین اساس به انسان می نمایاند که سعادت و رستگاری از مسیر نماز آن هم نماز خوب به دست آوردنی است.
پس سعادت طبق این آیه از راه نماز میسور است و این‌که رستگاری با شاید (لَعَلَّ) نتیجه‌ی نماز دانسته شده، شاید بدان جهت است که رسیدن به رستگاری از مسیر نماز، بستگی به کیفیت نمازی دارد که اهل ایمان می خوانند و بر این اساس می فهماند که هر نمازی توان رساندن عبد را به فلاح موعود ندارد، بلکه نمازی با شرایط خاص و تام می تواند از پس این مهم برآید.
عبادت تنها انجام اعمال نیک نیست، بلکه ترک اعمال ناشایست و ناپسند برای رضای خدا نیز عبادت است. چنان‌که در آیه ذیل آمده است:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید ربا را چندین برابر نخورید و از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید.»24آن‌چه از این آیه استفاده می شود، این است که ترک گناه نیز عاملی است برای رسیدن به رستگاری و سعادت؛ زیرا این کار برای رضای خدا نیز به جای خود عبادتی است مقبول و پسندیده.
 
5. اطاعت از خدا و پیامبر ( صلی الله علیه و آله)
انسان برای رسیدن به خدا که کمال مطلق است، آفریده شده و به این کمال نمی رسد مگر از راهی که خالقش معرفی کرده است. یافتن این راه و با موفقیت پیمودن آن، نیز در گرو اطاعت از دستورات خدای خالق و سر تسلیم در برابر شریعت او داشتن است. چنان‌که خود فرمود:«...وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً؛ ...و هر کس خدا و پیامبرش را فرمان برد قطعا به رستگاری بزرگی نایل آمده است.»25از آن‌جا که از خداوند متعال جز خیر و خوبی صادر نمی شود، دستورات او مقدمه‌ی رسیدن به خیر است، بنابراین، اطاعت از او همان و فوز و فلاح را در آغوش گرفتن همان.
مبیّن آیات خدا و وصی رسولش امیر المؤمنین ( علیه السلام) ، نیز اطاعت را راه رستگاری و نیل به ثواب بزرگ دانسته‌اند:«مَن یُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَه فَقَد فَازَ فَوزاً عَظِیماً وَ نَالَ ثواباً کَریماً؛ آن کس که از خدا و رسولش اطاعت کند، واقعا به رستگاری و ثواب عظیم و کریمی دست خواهد یافت»26بنابراین خوشبختی و رستگاری را در رشته و شغل و ثروت و... که جدا از اطاعت خدا باشد، جست‌و‌جو کردن کاری است بی هوده هر‌چند اطاعت با خیلی از امور مخالفت ندارد که هیچ، بلکه می شود آن‌ها را عین عبادت و اطاعت دانست و انجام داد. مثل کار حلال برای امرار معاش خود و یا برای باز کردن گرهی از مشکل جامعه.
 
6. توبه
برخی که ندانسته و یا مست از جام شهوت و شیطان، پا در دام گناه نهاده اند، می پندارند که دیگر رستگاری از آنان روی برتافته و رفته که بر‌نگردد، به گونه‌ای که دست یافتن به آن محال است و بر اساس همین پندار نادرست و ناشایست شعار «آب که از سر گذشت چه...» را سر داده و راه نفس و شیطان را ادامه می دهند، در حالی‌که از این پندار بوی نومیدی از رحمت بی کران الهی می آید که خود گناهی است نا‌بخشودنی و البته از القائات شیطانی. غافل از این‌که خدای مهربان بر روی همه‌ی بندگانش (حتی آنان‌که گاهی در مراتع شیطان به چرا می‌روند) دری گشوده که هرگز و هیچ‌گاه نمی بندد.
اهل‌بیت ( ع) واسطه‌ی فیض‌اند و ولایت زینت‌دهنده‌ی افعال پسندیده و مکمل آن‌هاست به گونه ای که اطاعت، عبادت، تقوا، ایمان و... بدون آن رنگ و بویی ندارد تا راه رستگاری را برای پویندگان آن هموار گرداند.
به فرموده امام عارفان و ساجدان (علیه السلام) :«إلهی أنتَ الذی فَتَحتَ لِعِبادِکَ بَاباً إلى عَفوِکَ سَمَّیتَه التّوبة فَقُلتَ: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا»27 فَما عُذرُ مَن أغفَلَ دُخُولَ البَابِ بَعدَ فَتحِه؛ خداوندا! تویى که درى از بخششت به روى بندگانت گشودى و توبه نامش نهادى و فرمودى: به درگاه خدا باز آیید، باز آمدن بی‌باز‌گشت (تا مورد بخشش قرار گیرید) پس عذر آنکه از این درِ باز غافل است، چه خواهد بود؟»28
خدای منان برای امیدواری بندگان عاصی اش می فرماید:«وَ تُوبُوا إِلَی اللّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُومِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‏؛ ای مؤمنان همگی [از مرد و زن] به سوی خدا بازگردید امید که رستگار شوید.»29بنابراین، توبه که خود توفیقی است از سوی خدای متعال، راهی است برای رسیدن به رستگاری و سعادت مخصوصاً برای کسانی از بندگان خدا که مدتی دل به مهر گناه داده و به شاه‌راه رستگاری ناامیدانه نگریسته اند.
 
7. ولایت
هرچند کسی که دل به خدا داده و مطیع او باشد، ولایت‌پذیر نیز هست؛ اما هستند کسانی که اولی را پذیرفته و دومی را نه، باید بدانند که بر اساس دلایل و شواهد فراوان قرآنی و روایی30 مطیع خدا بودن منهای ولایت ارزشی نخواهد داشت؛ زیرا مصداق «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ»31 خواهند گردید. از این رو به مسئلۀ ولایت پرداخته شده که مسئلۀ عقیدتی مهم و روشن کنندۀ راه سعادت است.
امیر‌المؤمنین (علیه السلام ) می‌فرمایند: «بِنَا یَفُوزُ مَنْ فَازَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ در قیامت هر کسی که به رستگاری برسد، از ناحیۀ ما رسیده است.»32تنها سرخوش زیستن در دنیا را نمی شود رستگاری نامید. رستگاری واقعی آن است که در قیامت نصیب رستگار می گردد؛ زیرا جاوید و زوال‌ناپذیر است و آن‌جا نیز تقسیم‌کننده‌ی این روزی پیامبر ( صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت (علیهم السلام) هستند. بنابراین، عاصیان و مخالفان این خاندان روی رستگاری را نخواهند دید.
چنان‌که أبو حمزه ثمالی از حضرت امام باقر (علیه السلام) از حضرت امام سجاد (علیه السلام) نقل کرده که حضرت فرمود: «مَنْ دَعَا اللَّهَ بِنَا أَفْلَحَ وَ مَنْ دَعَاهُ بِغَیْرِنَا هَلَکَ وَ اسْتَهْلَکَ؛‏ کسی که خدا را به واسطۀ ما خواند رستگار شد و کسی که او را به واسطه‌ی غیر ما خواند هلاک»33براین اساس، پیداست که اهل‌بیت (علیه السلام) واسطه‌ی فیض‌اند و ولایت زینت‌دهنده‌ی افعال پسندیده و مکمل آن‌هاست به گونه ای که اطاعت، عبادت، تقوا، ایمان و... بدون آن رنگ و بویی ندارد تا راه رستگاری را برای پویندگان آن هموار گرداند.
 
نماز بی ولایت بی نمازیست                          تعبد نیست، نوعی حقه‌بازی‌ست.
 
پی‌نوشت‌:
 
1. عرفا.
2. مفردات الفاظ القرآن، ص647، ماده: الْفَوْز.
3. عن طارق المحاربی أنه قال: رأیت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) فی السوق یقول: یا أیها الناس قولوا: لا إله‏ إلا اللّه تفلحوا، و رجل خلفه یرمیه بالحجارة و قد أدمى عقبیه... رازى، ‏فخر الدین(م 606 ق)‏، تفسیر مفاتیح الغیب،‏ ج‏32، ص349، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت1420 ق‏.
4. مؤمنون/1.
5. بقره/189، آل عمران/130و 200، مائده/35 و90 و100، أعراف/69، أنفال/45، حج/77، نور/31)، جمعه/10.
6. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج7، ص549. دار الحدیث.
7. أفضل الإیمان الأمانة، تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص250 دفتر تبلیغات اسلامى، قم 1366ش.
8. این صفات عبارتند از: پریشانی هنگام یاد خدا، ازدیاد ایمانشان با شنیدن آیات خدا، اقامه نماز و انفاق در راه خدا. انفال/ 2و 3.
9. انفال/4.
10. (الْوِقَایَةُ: حفظُ الشی‏ءِ ممّا یؤذیه و یضرّه). راغب، مفردات الفاظ القرآن، ص881. و قال امیرالمؤمنین ( ع) :‏ (المتقی من اتقی الذنوب و المتنزه من تنزه عن العیوب). غرر الحکم، ص 268.
11. وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ/ اعراف/26.
12. وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ‏/ طلاق/3- 2.
13. وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الارْضِ/‏ اعراف/96.
14. إنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ/‏ مائده/27.
15. إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا/ نحل/128.
16. إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً/ انفال/29.
17. مائده/100.
18. طباطبایى، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج‏6، ص218 (ترجمه: سید محمد باقر موسوى همدانى‏) دفتر انتشارات اسلامى،‏ قم ‏1374 ش‏
19. أعلی/14.
20. کهف/110.
21. مصباح یزدی محمدتقی، خودشناسی برای خودسازی، ص126. موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی ره، قم 1387.
22. حج/77.
23. تحریری، محمدباقر، نجوای عارفانه، ص6. حر، تهرانف 1386ش.
24. آل‌عمران/130.
25. احزاب/71.
26. صدوق، محمدبن بابویه، (م 386 ق)‏ التحید، ص33، مؤسسة النشر الإسلامی،‏ قم‏ 1398ق.
27. تحریم/8.
28. صحیفه سجادیه، مناجات التائبین.
29. نور/31.
30. آیه ولایت و حدیث ثقلین و....
31. نساء/150.
32. کافی، ج1، ص217.
33. بشارة المصطفی، ص96، طبری عمادالدین(م 355ق) حیدریه، نجف 1383ق.
زکریا فصیحی/ کارشناسی‌ارشد رشته کلام اسلامی
 
منبع: ماهنامه آفاق مهر،شماره51

افزودن دیدگاه جدید