منظور از باطل بودن تسلسل در براهین خداشناسی چیست؟
برخلاف نظر سوفسطاییان، که وجود هر گونه موجودی را در جهان خارج انکار می نمایند، وجود موجودی در جهان خارج از اندیشه بالضرورره ثابت است. حال، آن موجود از دو حالت خارج نیست که به ترتیب عبارتند از: ۱- واجب الوجود ۲- ممکن الوجود
در فرض اول مطلوب، یعنی اثبات واجب الوجود، حاصل می شود. اما در فرض دوم به حکم اینکه هر موجود ممکن الوجود بالضروره نیازمند به علت است که آن نیز محتاج به علت خواهد بود، اکنون آن علت از دو حالت «واجب الوجود» و «ممکن الوجود» بیرون نیست. در فرض نخست، مطلوب یعنی واجب الوجود اثبات می شود و در فرض دوم نیاز به علت برای آن ضروری است.
اکنون سخن گذشته در مورد این علت و سوال از اینکه واجب الوجود است یا ممکن الوجود، تکرار می شود و این تکرار سوال و نقل کلام هم چنان ادامه می یابد و سرانجام یا به بن بست «دور» می انجامد و یا به محذور «تسلسل» دچار می گردد. و چون «دور» و «تسلسل» از نظر عقل محالند، شق سوم، که عبارت است از منتهی شدن به واجب الوجود، اثبات می گردد.
در این برهان، از محال بودن تسلسل برای اثبات واجب الوجود استفاده شده است. اما تسلسل در اینجا، تسلسل بین علل بالفعل است. که فلاسفه هر گاه سخن از تسلسل محال می گویند، منظورشان همین قسم است.
و از نظر فلاسفه هر تسلسلی باطل نیست. اعداد تا بی نهایت ادامه پیدا می کنند و هیچ کس سلسله اعداد بی نهایت (تسلسل اعداد در پشت سر هم ) را محال ندانسته است!
حتی اگر قید بالفعل (همزمان) نیز نباشد، ما با امر محالی مواجه نیستیم. مثل اینکه یک علت در راس وجود داشته باشد، و معلولی به وجود بیاورد و هر معلول، خود علت یک امر دیگر شود و آن را به وجود بیاورد و این سلسله تا بی نهایت ادامه پیدا کند! در این جا نیز امر محالی محقق نخواهد شد.
با این توضیح باید بگوییم که بطلان تسلسل، با اندک توجهی روشن می شود. فرض کنید چند نفر دونده در پشت خط شروع مسابقه ایستاده اند و هر کدام شروع خود را منوط به اقدام دیگری کرده و تا دیگری شروع نکند، او نیز شروع نمی کند. در اینجا تعداد دونده ها هر چقدر بیشتر شوند، مشکلی در حل مساله به وجود نمی آید. و باید یک کسی وجود داشته باشد، که شروع او منوط و مشروط به دیگری نشده باشد.
وقتی سخن از معلول است، وجودی مد نظر است که تحقق آن به دیگری (علت) مشروط شده، حال اگر بخواهیم وجود هر موجودی را وجود معلولی و مشروط به دیگری بدانیم، بدون اینکه وجودی باشد که خاصیت معلولی نداشته باشد، نباید در عالم هیچ موجودی داشته باشیم. چون به مانند همان مسابقه دو، هر چقدر تعداد بیشتر باشد، مشکلی حل نخواهد شد.
مثل اینکه بخواهیم چند صد الوار را با تکه بر یکدیگر نگاه داریم و ایستادن هر کدام از این الوارها، تنها با تکه بر الوار دیگر تحقق می یابد! آیا این مجموعه هر چقدر بزرگ باشد، می توانیم الوارها را ایستاده نگاه داریم؟ یا اینکه حتما باید در نقطه ای الواری بدون تکه به سایر الوارها ایستاده باشد؟
بنابراین درک بطلان تسلسل یک قاعده عقلی است که با اندک توجهی به آن می رسیم.
افزودن دیدگاه جدید