دین مهم تر است یا انسانیت؟
انسانیت و اخلاق نیک از ضروریات زندگی بشر است. و بدون آن زندگی در اجتماع بشری، زجر آور خواهد شد. و چه بسا زندگی در اجتماع بدون آن غیر ممکن بشود و بی اخلاقی ها شیرازه اجتماع را از بین ببرد.
از این رو هیچ کس نمی تواند ضرورت آن را نفی کند و حتی کسانی که با دین سرستیز دارند، آن را لازم می شمارند. و شعار انسانیت سر می دهند.
که در این جا به چند نکته باید توجه کرد:
۱- باید توجه کنیم که دینداری، با اخلاق نیک تقابل ندارد. بلکه دین دار واقعی حتما دارای اخلاق نیک یا به تعبیری انسانیت است. و متون دینی به اندازه ای در این باره فراوان هستند، که همگان از آن باخبر هستند و از باب نمونه فقط چند مورد آن را ذکر می کنیم:
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: نخستین چیزی كه روز قیامت در ترازوی اعمال بنده گذاشته می شود، حُسن خلق اوست.[۱]
امام صادق علیه السلام: خوش خویى گناه را ذوب مى كند ، همچنان كه آفتاب یخ را.[۲]
بنابراین هیچ اشکالی وجود ندارد که کسی دین دار و دارای حسن خلق باشد. یعنی انسانیت با دین داری، تقابلی ندارد که بخواهیم فقط یکی را انتخاب کنیم.
۲- انسانیت و متخلق شدن به اخلاق نیک، مراتب و درجاتی دارد که عالی ترین مراتب آن فقط در دین محقق می شود. از همین رو پیامبر (ص) تکمیل مکارم اخلاق را غرض بعثت خویش شمرده اند.[۳] سخن از رابطه دین و اخلاق مجال گسترده ای می طلبد. اما باید اشاره کرد که دین حتی در تعریف بعضی از مفاهیم اخلاقی نقش آفرین است. بنابراین غیر ممکن است، بدون دین، اخلاق در حد عالی محقق شود.
۳- در صورت عدم ایمان به جهان آخرت و نتایج اعمال، نیک خلقی و حسن اخلاق، ضامن اجرایی چندانی نخواهد داشت. و جایگزین هایی که سعی کرده اند برای معاد بسازند، کارآیی چندانی ندارد. شهید مطهری یکی از این جایگزین ها و اشکال آن را این گونه بیان می کند: « اخلاق معنایش این است كه من اینقدر بفهمم كه نفع من در نفع دیگران است. من باید اینقدر شعور داشته باشم كه در جامعه، نفع من در نفع همه انسانهاى دیگر است. مثال مىزند كه اگر من گاو همسایهام را بدزدم، همسایه هم مىآید گاو مرا مىدزدد. پس بهتر این است كه من گاو او را ندزدم تا او هم گاو مرا ندزدد. این منطق براى منى كه با همسایه، هم زور هستم یا كم زورتر از او هستم درست است. ولى اگر من در سطحى باشم كه از هزار احتمال، نهصد و نود و نه احتمال این است كه همسایه هیچ زورى ندارد [درست نیست.]»[۴]
به هر حال جامعه غرب و تمدن جدید آن که کینه شدیدی از کلیسا داشت، به دلیل بی بدیل بودن آن، مجوز بقای حداقلی به کلیسا داده است. و غربیان فهمیده اند که هیچ چیز نمی تواند جای دین را پر کند.
۴- به فرض که بدون دین بتوانیم بهترین اخلاق ها را محقق کنیم. اما رفع این نیاز به معنای رفع تمام نیازهای ضروری ما نیست. اخلاق حسنه ای که فقط برای سامان دادن نظامات اجتماع دنیایی باشد، برای زندگی پس از مرگ ما کارآیی ای ندارد. و معقول نیست بشری که برای زندگی ۷۰ ساله خود تفکر و برنامه ریزی می کند، برای زندگی ابدی خود اقدامی نکند. و به دین پشت کند.
۵- کسی که واقعا دارای اخلاق نیک است و خود را در شعار دادن متوقف نکرده است، حتما دین دار است. چون یکی از ضروریات اخلاق تشکر در مقابل احسان دیگران است. چگونه کسی می تواند مدعی اخلاق نیک باشد، اما بر روی تمام احسان های الهی چشم ببندد و به شکر نعمت بخش روی نیاورد؟
به هر حال نباید فراموش کنیم که علیرغم سوء انتخاب بسیاری از جامعه بشری، هیچ کس بدکاری خود را با شعار بدکاری انجام نمی دهد. بلکه حتی کسانی که می خواهند عملی زشت را انجام دهند، سعی می کنند، توجیهاتی برای عمل خود بسازند و آن را معقول نشان دهند.
مثلا کسی که به جای تلاش و کوشش و بهره بردن از دسترنج خود به دزدی می پردازد، به نیاز خود و ظلم عده ای توسل می جوید تا دزدی خویش را عملی ناگزیر یا حق جلوه دهد.
بنابراین روشن است که چرا عده ای بی دینی خود را با شعار انسانیت رنگ و لعاب می زنند.
[۱]. قرب الإسناد : ٤٦/١٤٩.
[۲]. الكافی : ٢/١٠٠/٧.
[۳]. بحار الأنوار، ج۶۷، ص۳۷۲- بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق.
[۴]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج۱۵ ص۱۰۵.
افزودن دیدگاه جدید