از میان این همه آئین حقیقت را چگونه بیابیم؟

توجه بشر به عوالم غیب، و عالم مافوق در هیچ دوره ای از دوران زندگی بشر، از زندگی او حذف نشده است. و تاریخ بشر عاجز است از اینکه بتواند دوره ای از زندگی بشر، بدون هیچ گونه احساس ماورائی را نشان دهد.

توجه بشر به عوالم غیب، و عالم مافوق در هیچ دوره ای از دوران زندگی بشر، از زندگی او حذف نشده است. و تاریخ بشر عاجز است از اینکه بتواند دوره ای از زندگی بشر، بدون هیچ گونه احساس ماورائی را نشان دهد.

اما واکنش ها نسبت به عالم ماوراء، همیشه به یک شکل نبوده و ما شاهد انواع و اقسام فرقه ها هستیم. اگر دو قسمت اساسی ذات بشر (عقل و قلب) را در نظر بگیریم، به خوبی می توانیم، انواع مختلف واکنش های بشر نسبت به حقایق ماورائی را درک کنیم. در واقع یک دسته از واکنش های بشر، بر اساس فهم او بوده، و یک دسته از واکنش های بشر در این مساله، بر اساس گرایش ها و تمایلات او بوده است.

هر کدام از فهم و گرایش ها، می تواند انسان را به سمت حقیقت راهنمایی کند و به آئین حق برساند. کما اینکه ممکن است فهم یا گرایش ها، از مسیر اصلی منحرف شوند، و شاهد به وجود آمدن فرقه های گمراه کننده باشیم.

آنچه مهم است اینکه بتوانیم فهم و گرایش ها را به سمت صحیح هدایت کنیم . و دیدن شباهت ها و مخلوط بودن حق و باطل ما را به گمراهی نکشاند. چرا که اکثر گمراهی ها در اثر همین اختلاط حق و باطل به وجود می آید. گر چه این نوشتار با شیوه برون دینی بیان شده و قصد داریم هیچ موضعی نسبت به دین خاصی نگیریم، اما کلام امیر المومنین (ع) در این زمینه بسیار گویا است و هر عاقلی می تواند آن را بدون توجه به عصمت ایشان، تصدیق کند. ایشان می فرمایند: اگر باطل از آمیزش با حق خالص مى‏ شد راه بر حق جویان پوشیده نمى‏ ماند. ولى پاره ‏اى از حق و پاره ‏اى از باطل فراهم شده و در هم آمیخته مى‏ شود. و این گونه باطل پذیرفته می شود.[۱]

به نظر می رسد، راه عملی برای یافتن آئین حق این است که گرایش هایی واضح البطلان را کنار بگذاریم. مثلا اگر تمایل ما به شرابخواری یا رابطه های غیر مشروع سبب می شود که به آئینی متمایل شویم، آن ها را کنار بگذاریم. در واقع هر تمالی که انسان را به حیوانیت می کشاند و ابعاد کمالی او را به انحطاط می کشاند باید رها کرد.(تمایل به شهرت و ثروتی که سبب دین سازی می شود نیز از همین دسته است، اما چنین کسانی توصیه پذیر نیستند که بخواهیم برای آنان مطلبی بیان کنیم)

 

و همیشه مراقب سازگاری تمایلات با فهم های عقلانی باشیم. و اگر تمایلی مشکوک بود، تنها در صورتی آن را بپذیریم که عقل آن را تائید می کند.

و در بررسی های عقلی نیز اگر سیر بررسی از ساده به مشکل باشد، هیچ وقت دچار شبهه و تردید نخواهیم شد. یعنی باید ابتدا جوهر و اصل هر بحثی را دریابیم و بعد به سراغ جزئیات آن برویم. و الا با بررسی وارونه هرگز به نتیجه نخواهیم رسید. در واقع انسان در هر آئینی می تواند مطالب حقی بیابد، کما اینکه در هر آئینی نکات مجهولی برایش وجود خواهد داشت. مهم این است که ابتدا اساس آئین را فهمیده و اگر بطلانش را فهمیدیم، عمر خود را بر سر جزئیاتش تباه نکنیم. به این صورت بسیار راحت می توان از کنار اکثر آئین ها گذشت و عمر خود را با بیراهه ها به تباهی نکشاند.

و در آئینی که اساس آن را حق می یابیم، در مسائلی جزئی ای که ابهام داریم، باید سنخ ابهام خود را روشن کنیم. آیا ما با مطلب ضد عقلی مواجه هستیم، یا اینکه مطلبی در پیش رویمان قرار گرفته که عقل قادر به درک کامل آن نیست؟ آیا با مطلبی مواجه هستیم که ارتباطش با دین حق قطعی است یا آنکه شاید در واقع از اضافات و انحرافات پیش آمده به دست پیروان است؟

به نظر می رسد که عقل و فطرت سلیم با رعایت ضوابط هیچ اشکالی در یافتن آئین حق ندارند و در بازار شلوغ آئین سازی، دچار ابهام و تردید نخواهند بود.

 

[۱]. نهج البلاغه خطبه ۵۰.

افزودن دیدگاه جدید