سوال و جواب و شبهه
در بعضی از روایات به این مطلب اشاره شده است:«رَوَى الْكَشِّیُعَنِ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلاثَةَ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ؛[۱] امام باقر(ع) می فرمایند همه مردم مرتد شدند جز سه نفر، سلمان و ابوذر و مقداد
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ[توبه/۱۰۵] بگو: عمل كنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى بینند.»
آیا خدایی که در اینجا مطرح شده و ادعا شده، زردتشت برای اولین بار او را مطرح کرده است، خدایی حقیقی بوده و دلایل بر وجود او دلالت می کنند؟
تفاوت جنسیت زن و مرد یک مساله غیر قابل انکار است و طبیعتا این تفاوت ها، از سوی هر حکیم و عاقلی مد نظر قرار گرفته و در جای خود موثر واقع می شود. و افراط هایی که به شکل تبعیض جنسیتی به وجود آمده، نباید ما را دچار تفریط ها بکند.
دین الهی یکی بیش نیست و همه انبیاء یک سخن داشته اند و مومنان نیز باید به همه آنها ایمان بیاورند.
خدا یعنی موجودی که تمام موجودات ضعیف و محتاج، از او وجود گرفته اند و در خود او هیچ نوع نقص و نیازی وجود ندارد. باید توجه کرد که موجودی نیازمند، هرگز خدا نخواهد بود.
وهابیت سابقه چندانی ندارد که بخواهیم از تاریخ آنها سخن بگوییم! وهابیت یک حزب سیاسی است که در قرن حاضر توسط سرویس های جاسوسی انگلیس ایجاد شده و خاطرات مستر همفر به خوبی شیوه هدایت عبدالوهاب برای این فرقه سازی را نشان می دهد.
شناخت خدای متعال حداقلی دارد که بسیار واضح و روشن است و هیچ کس نمی تواند در آن سطح، ادعای نفهمیدن کند. و حداکثری دارد که فهم و درک هیچ مخلوقی بدان مرتبه نمی رسد.
«فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ؛[نحل/۹۸]هنگامى كه قرآن مىخوانى، از شرّ شیطان مطرود، به خدا پناه بر.» «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجیمٍ؛[تکویر/۲۵] و آن سخن، سخن شیطان رجیم نیست.»
خدای متعال بسیار بخشنده و توبه پذیر است و به انواع مختلف این را برای بندگانش بیان کرده است: «إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ[حجرات/۱۲] خداوند توبه پذیر و مهربان است.» «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ[مزمل/۲۰] خداوند آمرزنده و مهربان است.» «إِنَّ اللَّهَ كانَ
شیطان موجودی بسیار موثر در زندگی انسان است و در کنار نفس اماره، سخت ترین دشمن سعادت هر کس می باشد. شیطان اسم نوع است و شامل افراد متعددی می شود که سردسته تمام آنها، ابلیس بوده و فرزندانش و بعضی از جنیان و بعضی از انسان ها برایش کار می کنند.
برای اثبات علم غیب ائمه، از ادله متفاوتی می توانیم استفاده کنیم. و یکی از این راهها، بیان خبرهای غیبی توسط آنهاست. طبیعتا اگر امام معصوم مواردی از غیب را خبر داده باشد، علم غیب او به طور قطع ثابت خواهد شد.
قرآن اگر چه کتاب هدایت است، اما تنها برای آنان سودمند است که طالب هدایت باشند و آنان که مسیر گمراهی را می جویند، تنها همان را می یابند: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً[اسراء/
مساله ولایت فقیه، مساله ای است که هر کس تشیع و ولایت را بشناسد، آن را بسیار واضح و روشن می داند. در واقع اگر کسی به انکار آن بپردازد، در مبانی با اهل سنت مشترک است. تنها تفاوت او با سایر اهل سنت دارد این است که اهل سنت، بعد از پیامبر (ص) امور را خارج از و
مطابق ادله عقلی، رسول الهی باید دارای عصمت باشد چرا که خدای متعال، حکیم است و غرض از فرستادن رسول نباید نقض شود. در حالی که اگر عصمت وجود نداشته باشد، این غرض نقض می شود.
ادله انتصابی بودن امام از سوی خدای متعال بسیار فراوان است. الف) آیات قرآن، نشان دهنده این است که این امر به دست خدای متعال انجام می شود:
«إِذْ یُغَشِّیكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ[انفال/۱۱] و (یاد آورید) هنگامى را كه خواب س
اولا هیچ آمار و نظر سنجی قابل توجهی در این زمینه وجود ندارد، که بخواهیم بین حال و گذشته مقایسه کنیم. و داستان های ارادت عده ای در گوشه و کنار نسبت به یک روحانی در گذشته نیز نمی تواند این مقایسه را منطقی نشان دهد. چون از این موارد در حال حاضر هم وجود دارد.
اولا رحمت خدای متعال مخصوص مومنان نیست. بلکه در این دنیا، رحمت خدای متعال مومن و کافر را شامل می شود که به آن رحمانیت می گویند. رحمتی که مختص مومنان و بندگان خدای متعال است، برای عالم دیگر و پس از اتمام دنیاست.
در پاسخ به این سوال باید دو مساله را مد نظر قرار داد: ۱- آنچه در ایمان اصل و اساس را تشکیل می دهد، عبودیت و تسلیم بودن در مقابل خدای متعال است. به همین دلیل در مواردی بیان شهادتین در لحظه مرگ، از سوی پیامبر (ص) طلب شده است، در حالی که چنین شخصی فرصت کافی