ماه فرو ماند از جمال محمد
ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نرويد به اعتدال محمد
قدر فلك را كمال و منزلتى نيست در نظر قدر با كمال محمد
وعده ديدار هر كسى به قيامت ليله اسرى شب وصال محمد
آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه گيتى مجال همت او نيست روز قيامت نگر مجال محمد
و آنهمه پيرايه بسته جنت فردوس بو كه قبولش كند بلال محمد
شمس و قمر در زمين حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد
همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شايد اگر آفتاب و ماه نتابد پيش دو ابروى چون هلال محمد
چشم مرا تا بخواب ديد جمالش خواب نمي گيرد از خيال محمد
سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد
افزودن دیدگاه جدید